توطئه خطرناك معتصم و رسوائي او


ابن ارومه روايت مي كند كه: معتصم عده اي از وزيرانش را خواست و گفت: نامه اي به نام محمدتقي عليه السلام بنويسيد كه اراده ي خروج دارد و گواهي بدهيد كه او نوشته است! بعد آن حضرت را خواست و گفت: تو تصميم



[ صفحه 95]



داشتي بر عليه من خروج كني؟!

حضرت فرمود: به خدا سوگند! من هيچ يك از اينها را انجام نداده ام.

معتصم گفت: فلاني و فلاني و فلاني شاهد هستند! و آنها حاضر شدند و گفتند: بلي ما اين نامه را از يكي از غلامان تو گرفته ايم!!

راوي مي گويد: ما در ايواني نشسته بوديم كه حضرت دستش را بلند كرد و فرمود: خدايا! اگر اينها به من دروغ مي گويند: آنان را بگير.

راوي گويد: ناگهان ديديم كه ايوان حركت كرد و جلو و عقب رفت و هر كس خواست تا برخيزد، افتاد.

معتصم گفت: اي فرزند رسول خدا! من از كارم توبه كردم، دعا كن كه ايوان آرام بگيرد!

حضرت فرمود: خدايا! آرامش كن و تو مي داني كه آنها دشمنان تو و دشمنان من هستند. پس ايوان، آرم گرفت. [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، عليه السلام 50 / 45، حديث 18.


بازگشت