كمك به ضعفا
اسماعيل، پسر عباس هاشمي مي گويد:
من به بهانه ي عيد ديدني به محضر امام شرفياب شدم.
پس از سلام و تبريك عيد، اشاره كردم به دست تنگي ام.
امام جواد عليه السلام، سجاده اش را كنار زد، دست به زير خاك برد، مشتي خاك برداشت و در دست من ريخت.
آن خاكها كه دست امام به آنها خورده بود، طلا شده بود.
از امام تشكر كردم و مستقيم به بازار طلافروشان رفتم.
ترازو و محك طلافروشان «شانزده مثقال طلاي ناب» نشان داد. [1] .
پاورقي
[1] آسماني ترين مهرباني، ج 84.