اعتراف اسقف به عظمت مقام امام جواد


يك روز امام جواد عليه السلام در عصر مأمون، رگزن را طلبيد تا فصد كند (يعني رگ بدنش را سوراخ كرده و مقداري خون از آن بيرون آيد كه در سلامتي بدن، بسيار مفيد است) رگزن به محضر امام جواد عليه السلام آمد، امام به او فرمود: «در رگ زاهر، رگزني كن».

رگزن گفت: اي آقاي من، من چنين رگي را نمي شناسم، و حتي نام آن را نشنيده ام. امام جواد عليه السلام آن رگ را به رگزن نشان داد، رگزن همان رگ را سوراخ كرد، از ميان آن آب زرد رنگ بيرون آمد تا اينكه ظرفي كه در آنجا بود از آن پر شد. سپس امام به رگزن فرمود: رگ را نگهدار، او رگ را مدتي نگه داشت، امام دستور داد ظرف را خالي كردند، آنگاه به رگزن فرمود: رگ را رها كن، او رگ را رها كرد، باز مقداري كمتر از قبل، آب زرد خارج شد، سپس امام به رگزن فرمود: اكنون جاي رگ را ببند، او آنجا را بست. امام جواد عليه السلام مبلغ هنگفتي به عنوان مزد به آن رگزن داد.

رگزن كه از چنين منظره اي حيران و شگفت زده شده بود، نزد (استادش، پزشك معروف آن زمان) يوحنا پسر بختيوشع رفت و ماجرا را براي او بيان كرد.

يوحنا از اين گزارش عجيب حيران شد و به رگزن گفت: «سوگند به خدا از آن هنگام كه به علم طب مشغول شده ام تا كنون رگي به نام زاهر را



[ صفحه 21]



نمي شناسم، برخيز با هم نزد اسقف (روحاني بلند پايه مسيحي) برويم، او عمر طولاني كرده، شايد او داراي چنين علمي باشد، وگرنه كسي نيست كه به اين راز پي ببرد.

رگزن هماره پسر بختيوشع نزد اسقف آمدند و ماجرا را شرح دادند، اسقف در فكر فرو رفت و سر در گريبان فكر فروانداخت، و پس از مدتي طولاني سر برداشت و گفت:

«يوشك ان يكون هذا الرجل نبيا او من ذرية نبي؛ به نظرم نزديك مي رسد كه اين مرد، پيامبر يا از فرزندان پيامبر باشد». [1] .


پاورقي

[1] مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 381.


بازگشت