فرد


با ديدي نه صرفاً فردگرايانه يا نه جمع گرايانه؛ نظام شخصيتي در ارتباط با ارگانيسم، نظام رفتاري، نظام اجتماعي و نظام فرهنگي مي باشد. فرد از طريق نظام شخصيتي خود با جمع رابطه برقرار مي كند.

براي شخصيت مي توان چهارقطب را بيان نمود. هوش (استعداد يادگيري)، ظرفيت اجرا (خود - مستقل)، هويت - خود (هويت فردي) و تعهد (هويت جمعي). [1] در نتيجه ارتباط نمازگزار با محيطهاي مختلف (مساجد، تكايا و جاهايي كه نماز در آنجا برگزار مي شود) هوش او كه همان استعداد يادگيري تعميم يافته است در بعد رفتاري شخصيت تمركز يافته گسترش مي يابد. در نتيجه برخورد با محيطهاي مختلف، نمازگزار نقشه هاي شناختي محيطهاي مختلف را دروني مي كند. هوش يكي از عوامل تغييردهنده موجود در شخصيت فرد است. هرچه اين هوش توسعه يافته تر باشد، نمازگزار آمادگي پذيرش تغيير و نوآوري بيشتر و پذيرش اعضاء بيشتر نمازگزار را جهت سير به كمال مطلوب دارد.

نقطه مقابل تأثير هوش (ايجادكننده و زمينه ساز تغيير) وابستگي عاطفي است (نقش نظم دهندگي رفتار را ايفاء مي كند) كه بوسيله نفوذ متقابل تمايلات فردي و نظام اجتماعي بوجود مي آيد. وابستگي عاطفي در اثر برخورد با محيطهاي مختلف اجتماعي (در جامعه اسلامي) رشد و بسط يافته و نمازگزار را آماده مي سازد تا رفتار خود را با ديگر نمازگزاران و مسلمانان تنظيم نموده و بيشتر ملاحظه ي انتظار آنها را بنمايد. نمازگزار ياد



[ صفحه 83]



مي گيرد كه خود را چنان با محيطهاي مختلف جامعه اسلامي منطبق سازد كه نيازهاي واقعي و اساسي خود را ارضاء و از محروميت دوري نمايد. نمازگزار با دروني كردن نقشه هاي شناختي محيطهاي مختلف قيد شده، آماده مي شود تا بتواند جهت رفتار خود را مشخص سازد. هرچه فرد نمازگزار با محيطهاي متفاوت تري (محيطهاي قيد شده و تا حدودي ساير محيطها) برخورد و تماس داشته باشد، در تعيين جهت رفتار خود كمتر دچار اشكال شده، هدف داري و امكان عمل كردن را بصورت مستقل بوجود مي آورد كه تحت عنوان ظرفيت اجرا از آن ياد مي شود. «در اسلام آنچه سبب تضعيف عقل مي شود (مثل مشروبات الكلي)، ممنوع است و به هرچه كه سبب افزايش عقل و درك گردد تشويق شده است؛ مانند: تعليم، تعلّم، مطالعه، مسافرت، مشورت و...» [2] بكارگيري نمادها توسط فرد نمازگزار در ارتباط با محيطهاي مختلف موجب انگاره اي شدن تمايلات نيازي و تعميم نمادي آنها مي شود و اين به ايجاد «هويت - خود» براي شخصيت كمك مي نمايد. نماز باعث مي شود كه نمازگزار در هر وضعيتي داراي هدف بوده، استعداد يادگيري تعميم يافته (هوش) خود را بكار گيرد و همچنين داراي هويت فردي باشد و در همان حال داراي تعهد تعميم يافته نسبت به ديگر نمازگزاران و مسلمانان و در مواردي حتي غيرمسلمانان نيز باشد و اين بدين معني است كه «هوش، ظرفيت اجراء، وابستگي عاطفي و هويت - خود» فرد نمازگزار هم از يكديگر منفك هستند و هم داراي انسجام مي باشند و نهايتاً يعني اينكه نماز باعث مي شود كه شخصيت فرد نمازگزار



[ صفحه 84]



به تدريج پيشرفته شود. گرايش مثبت نمازگزاران نسبت به ديگران باعث پيدايش وابستگي و پيوند عاطفي مي شود. هم آوايي نمازگزار با ديگر نمازگزاران و مسلمانان باعث سازگاري وي با جامعه و انتظارات اجتماعي مي شود؛ بخصوص زماني كه نمازگزار حس كند كه با ديگر نمازگزاران و مسلمانان هم ذات باشد، اين سازگاري عميق شده و دروني ميشود. در نتيجه ي ارتباط نمازگزار با معاني و نمادها و ديگر اجزاي فرهنگي جامعه حالات زير ايجاد مي شود:

1- تأثير معاني و نمادها و ديگر اجزاي فرهنگي بر نمازگزار باعث منظم شدن و آراستن نيازها و آرزوهاي نمازگزار مي شود؛ (مانند تقاضاهايي كه نمازگزار در سوره حمد، در قنوت و يا مواضع ديگر نماز از خداوند متعال دارد) كه تحت عنوان خردورزي از آن ياد مي شود.

2- تأثير نمازگزار بر اجزاي فرهنگي براي غلبه بر محيط جهت تأمين منافع آني بدون اينكه نيازها تعديل و تغيير مهمي را تجربه كنند؛ كه تحت عنوان فعال گرايي از آن ياد مي شود؛ براي مثال: اگر نمازگزار مسافر بوده و وقت نماز در حال اتمام است ولي راننده توقف نمي كند و يا... ، مسافر مي تواند در همان حالت نماز بجا آورد و يا اگر نمازگزار بيمار بوده و نتواند ايستاده نماز را بجا آورد، مي تواند نشسته و يا خوابيده نماز را بجا آورد. با توجه به اين كه انسان ها ميل به لذت و انطباق با محيط را دارا هستند و از طرف ديگر با توجه به خردورزي و فعال گرايي فوق الذكر، نمازگزار تمايل به كنترل نيازهاي خود و تحت كنترل در آوردن تأثيرات عوامل خارجي را دارد. البته اين كنترل ها خود باعث افزايش خردورزي در فرد نمازگزار مي شود. همچنين نمازگزار كوشش مي نمايد تا به اهداف خود برسد (كوشش براي موفقيت)



[ صفحه 85]



البته اين كوشش بيشتر جنبه فعال گرايي دارد. يعني نمازگزار تلاش مي كند تا نمادها و اجزاي فرهنگ موجود در جامعه را به نظم در آورده و بيارايد به نحوي كه سير به كمال مطلوب را با بهترين نحو ممكن عملي كند. پيوند و وابستگي عاطفي و سازگاري همراه با فعال گرايي و خردورزي باعث تمايل به «خود تنظيمي» مي شود تمايلي كه نمازگزاران واقعي از آن بهره مند هستند. اين روش ضمن اينكه حائز وابستگي عاطفي است، در عين حال بيشتر داراي استقلال هست. علاوه بر اين داراي توجيه عقلاني و خردورزي نيز مي باشد و در عين حال فعال بوده و مقيد به قواعد است. وابستگي و پيوند عاطفي و سازگاري همراه با فعال گرايي و خردورزي باعث تمايل به كنش با پايه عاطفي تعميم يافته مي شود. اين تمايل داراي تأكيد عاطفي بين نمازگزاران و مسلمانان به شكلي فعال، عقلاني و معطوف به قاعده است. مجموعه خردورزي، فعال گرايي، كنترل محيط دروني و بيروني، كوشش براي موفقيت، كنش با پايه عاطفي تعيم يافته و «خود تنظيمي هسته اي» از تمايلات شخصيت كاملاً پيشرفته ايجاد مي كند. اين هسته دو تمايل كنش روشمند و مسئوليت شخصي را بوجود مي آورد. در نتيجه تركيب دو تمايل فوق الذكر، نمازگزار در رابطه با محيط هاي مختلف منفعل نمي شود و در مقابل جامعه عقب نشيني و انزواطلبي را پيش نمي گيرد. همچنين نمازگزار از حالت هاي خودخواهانه، فرصت طلبانه و غيراخلاقي دست كشيد، با سعه صدر با موانع و ناملايمات اجتماعي روبرو مي شود. چنين افرادي در فرايند رشد، توسعه، ترقي و تعالي جامعه به عنوان كارگزاراني فعّال و خلّاق نقش مؤثر و مبتكرانه ايفا مي نمايند.

دكتر چلبي در كتاب جامعه شناسي نظم، براي شرايط رشد و تكثير



[ صفحه 86]



شخصيت پيشرفته، چهار قضيه بيان مي كند كه عبارتند از:

قضيه ي اوّل؛ اگر محيط هاي اثباتي، اجتماعي و فرهنگي بيشتر و متنوع تري دروني شوند، در اين صورت امكان رشد شخصيت بيشتر مي شود.

قضيه ي دوم؛ تحركات فردي در ابعاد تحرك فيزيكي، اقامتي، شغلي، موضعي، رابطه اي ميسر باشند.

قضيه ي سوّم؛ فرصت هاي فردي در ابعاد امكان آموزشي، شغلي، سياحتي، گروهي و مادي وجود داشته باشند.

قضيه ي چهارم؛ جامعه كل از نوع اجتماع عام بهره مند باشد به طوري كه در آن ميزان اختلالات نمادي، هنجاري، رابطه اي و توزيعي حداقل باشند و يا حداقل در حال كاهش باشند.» [3] .

- در مورد قضيه اوّل: با توجه به اين كه كاركردهاي نماز مجزا از كاركردهاي دين نيست، لذا تأكيد قرآن و اسلام بر جمعي خواندن نماز، تأكيد بر اقامه نماز، تأكيد بر گردش در روي زمين و درك و شناخت عاقبت تكذيب كنندگان راه حق، تأكيد بر رسيدگي به امور مسلمانان، تأكيد بر مكارم اخلاق، تأكيد بر صله ارحام، تأكيد بر اهميت علم، و با توجه به كلام قرآن كه مي فرمايد: «بشارت ده به بندگان من كه سخنان [مختلف] را شنيده و نيكوترين را اطاعت نمايند.» [4] و ساير تأكيدات، مؤيد اين مطلب است كه فرد نمازگزار با محيط هاي اثباتي، اجتماعي و فرهنگي بيشتر و متنوع تري مواجه شده و آنها را دروني مي نمايد.



[ صفحه 87]



- در مورد قضيه دوم: با اشاره به تأكيدات فوق الذكر و با توجه به تأكيد اسلام بر مهاجرت براي حفظ ارزش هاي والا و پايبندي به راه حق و حقيقت و همچنين نماز خواندن در اماكن مختلف (تا اين اماكن گواه نمازخواندن نمازگزار باشند) و مواردي از اين دست، تحركات فردي را در ابعادي چون تحرك فيزيكي، اقامتي و... ميسر مي سازد.

- درباره قضيه سوم: تأكيدات قرآن و اسلام عزيز بر ارزشمندي تعمق، تفكر و علم و تشويق مسلمانان به يادگيري علوم و تسرّي آن در زندگي خود (عمل نمودن به علم) به نمازگزاران و مسلمانان كمك مي نمايد تا افق هنجاري و نمادي خود را تعميم بخشند و با آراستن و منظم كردن نمادها و اجزاي ديگر فرهنگ جامعه و محاسبه دقيق، اهداف خود را در چارچوب كلي جامعه به صورت واضح و روشن مشخص گردانند. تأكيدات اسلام در مواردي مثل: عدم توجه به رهبانيت و احساس مسئوليت در قبال يكديگر [5] ،احساس عضويت در جامعه را به نمازگزاران و مسلمانان تلقين مي كند و به فرد اجازه مي دهد تااحساس تعلق و تعهد خود را نسبت به جامعه تعميم داده، تقويت نمايد.

تأكيد اسلام بر كاركردن و بوسه زدن پيامبر بر دست كارگر و اينكه اسلام كار كردن را عبادت مي داند، شرايط و فرصت هاي شغلي را براي مسلمانان و نمازگزاران فراهم مي نمايد. نماز خواندن در اماكن مختلف و تأكيد اسلام بر سير و سفر، زيارت عتبات و...، به افراد مسلمان اجازه مي دهد تا تحرك فيزيكي خود را افزايش دهند از اين طريق با محيط هاي اثباتي، فرهنگي و



[ صفحه 88]



اجتماعي در جامعه آشنا شوند و در نتيجه باعث گسترش افق هنجاري فرد نمازگزار شده و عام گرايي (توجه به كل افراد جامعه و دوري از قوم مداري و خودمحوري) را در وي گسترش مي دهد. تأكيد اسلام بر عدالت و قسط و برخورداري مردم از نعم مادي به طوري كه از پيامبر اسلام نقل شده است: «برخورداري از نعم مادي راهي براي تقوي است.» [6] و كمك به فقرا و ضعفا، امكان فرصت هاي مادي را براي مسلمانان و نمازگزاران و حتي ساير افراد فراهم مي كند. در قضيه سوم، فرصت هاي فردي در بعد گروهي هم قيد شده است. مراد از اين عنوان، امكان تشكل گروهي به صورت داوطلبانه و عضويت داوطلبانه در گروه به منظور شركت در نماز و ديگر فعاليت هاي اجتماعي متعاقب آن مي باشد. به بيان ديگر، شركت داوطلبانه نمازگزار در گروه نمازگزاران، باعث روابطي با ديگر نمازگزاران در عرصه هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي مي شود. توجه به اين مطلب كه در بعضي از مساجد و تكايا، افراد صنف خاصي به نماز مشغول مي شوند [7] و همچنين اشاره به اينكه تكرار روابط در عرصه هاي مختلف مي تواند زمينه بروز روابط انجمني و تداوم آن را فراهم آورد؛ نمونه ها و مصداق هاي اين گونه انجمن ها عبارتند از: انجمن هاي ديني و ذهبي - انجمن هاي خيريه جهت كمك به فقرا، مستمندان و نيازمندان و انجمن هاي سياسي.

ارادي بودن عضويت و داوطلبانه بودن فعاليت در اين انجمن ها باعث مي شود تا روابط گرمي بين اعضاي اين انجمن ها به وجود آمده و اين روابط بر اساس، اصل مجاب سازي تنظيم شود.



[ صفحه 89]



همچنين اين انجمن ها باعث تقويت و تعميم همبستگي اجتماعي بوده، مشاركت اجتماعي را در امور مختلف افزايش مي دهد و جلوي تراكم قدرت در جامعه و بروز استبداد و خودكامگي را مي گيرد. علاوه بر اين روابط انجمني كه در زير سايه نماز ايجاد مي شود باعث گسترش مشورت و ابراز عقيده جهت حل معضلات اجتماعي، بالا بردن تحمل اجتماعي افراد در برخورد با سلايق و نقطه نظرها مي شود. نمونه اين نوع رفتار را در سخنان مولاي متقيان حضرت علي(ع) مي توان ديد؛ كه فرموده: «انديشه را پاره اي به پاره اي ديگر بزنيد تا رأي درست زايد و بدست آيد». [8] و «همانطور كه سقّا آب را در مشك بجنبانيد، انديشه را همانطور به جنبانيد تا درست ترين رأي بدست آيد». [9] و «آگاه باش خردمند كسي است كه با انديشه درست رو به سوي رأي ها آرد و پايان كارها را بنگرد». [10] و «آن كس كه از آراء و انديشه هاي مختلف استقبال كند، زمينه هاي اشتباه و مواضع لغزش ها را خواهد شناخت». [11] .

- در مورد قضيه چهارم: تحقق شخصيت رشد يافته و شكوفا به عنوان شخصيت غالب در بين نمازگزاران جامعه اي، ممكن است كه در آن نوعي اجتماع عام به وجود آورده، اختلالات چهارگانه هنجاري، نمادي، توزيعي و رابطه اي را تنزل دهد. (بعداً توضيح داده خواهد شد) نماز باعث مي شود فرد نمازگزار هم با افراد نمازگزار و هم با «ما» و «گروه هاي» نمازگزار ارتباط برقرار نموده عضو آن «ما» و «گروه ها» شود. در نتيجه فرد نمازگزار مشاركت خود را در جامعه افزايش مي دهد كه اين امر باعث مي شود فرد



[ صفحه 90]



نمازگزار بيگانه از جامعه نشود. علاوه بر اين نمازگزار تنها به خانواده خود متكي نبوده و در عرض جامعه به صورتي بيشتر عام گرايانه برخورد نمايد. نماز باعث مي شود مشاركت و اشتغال ذهني نمازگزار در امور اجتماعي افزايش يابد و اين امر وي را وادار مي سازد تا نقش يك فرد مسؤول را به صورتي صحيح و آزادانه در چارچوب فرهنگ جامعه ايفا نمايد و در تصميم گيري گروهي، با حضوري فعال و بعنوان ناظري بصير به فعاليت بپردازد. تحقق اين امور منوط به اين موضوع است كه نخبگان در جامعه چگونه عمل نمايند. اگر نخبگان اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه متأثر از فرهنگ نماز باشند؛ هم نوعي مفاهمه بين آنها بوجود آمده، هم به هويت مسلماني و جمعي نمازگزار توجه داشته و هم راغب به تغييراتي در جامعه مي شوند تا جامعه بسوي كمال مطلوب سير نمايد. در اين شرايط، جامعه بدون تشتت و شكاف هاي مختلف راه خود را جهت رسيدن به اهداف والا طي مي نمايد.


پاورقي

[1] همان ، ص17.

[2] پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي ، ص49.

[3] جامعه شناسي نظم، ص239.

[4] زمر آيه 17.

[5] پيامبر اكرم(ص) فرمود: كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيته.

[6] ر. ك به تحف العقول،ص49، حديث از حضرت محمد(ص).

[7] حضور نمازگزاران بازاري در مساجدي كه در بازار است و....

[8] غررالحكم، ص139 ، ح89.

[9] همان ، ص139 ، ح91.

[10] همان، ص164 ، ح27.

[11] نهج البلاغه، حكمت 173.


بازگشت