وعده ي قالوا بلي (2)






اشكي ز چشم خويش بريزيم اندر آن

از بهر شستشوي گناهان شنا كنيم



بهر نجات آتش دوزخ به صد اميد

دست دعا بلند سوي كبريا كنيم



تا كاسه هاي ديده نگرديده پر ز خاك

چشمي به حال بي كسي خويش وا كنيم



بهر گذشتگان و اسيران زير خاك

نزد خداي عالم و آدم دعا كنيم



از ياد رفته وعده ي قالوا بلي ما

يك شب وفا به وعده ي قالوا بلي كنيم



شيطان نهاده بند اطاعت به پاي ما

بهر رها نمودن خود دست و پا كنيم





[ صفحه 261]





تا از پي طاعت ما چاره جو شود

روي نياز خود به سوي مصطفي كنيم



با قلب سوزناك سوي كشور نجف

با گريه التجا به شه كربلا كنيم



گاهي به سوي نبي و ولي ملتجي شويم

گه روي استغاثه به خير النساء كنيم



دستي به دامن حسن مجتبي زنيم

روي به آستان شه كربلا كنيم



اين پنج تن مقرب درگاه خداوند

هر پنج را شفيع بي مدعا كنيم



يا رب اگر ز لطف نبخشي گناه ما

در حيرتم كه روز درت در كجا كنيم



يا رب حساب معصيت ما ز حد گذشت

بر ما مگير جرم و خطائي كه ما كنيم



يا رب دري گشا ز هدايت به روي ما

شايد كه ما از كثرت عصيان حيا كنيم




بازگشت