ملاحسين قلي همداني چه مي گويد


اين عارف بزرگ در نامه اي مي نويسد: خلاصه بعد از مراقبت البته طالب قرب، بيداري و قيام سحر را لااقل يك دو ساعت به طلوع صبح مانده الي مطلع الشمس از دست ندهد و نماز شب را با آداب و حضور قلب به جا آورد و اگر وقتش زياد بود به ذكر يا فكر يا مناجات مشغول شود ليكن قدر معين از شب را بايد مشغول ذكر با حضور بشود، در تمام حالاتش خالي از حزن نباشد، اگر



[ صفحه 255]



ندارد تحصيل كند، و بعد از فراغ از تسبيح سيدة النساء عليهاالسلام و دوازده مرتبه سوره ي توحيد و ده مرتبه لا إله إلا الله وحده لا شريك له، له الملك، الي آخره، و صد مرتبه لا اله إلا الله و هفتاد مرتبه استغفار، قدري قرآن تلاوت نمايد، و دعاي معروف صباح يعني «يا من دلع لسان الصباح» خوانده شود و دائما با وضو باشد و اگر بعد از هر وضو دو ركعت نماز بخواند بسيار خوب است و ملتفت باشد به هيچ وجه اذيتش به غير نرسد، و در قضاي حوائج مسلمين مخصوصا علما و به خصوص پرهيزكاران سعي بليغ نمايد، و در شب جمعه صد مرتبه و در عصر جمعه صد مرتبه سوره ي قدر بخواند. [1] .

در منزل يكي از فضلاي قم دعوت كردند و بعضي از اهل ذوق و ادب و شعر در آن جا بودند، بحث آن شب درباره ي شعر و ادب بود، تازه من آن شب فهميدم كه اين مرد چقدر شعرها از عربي و فارسي مي شناسد ولي بايد دانسته شود كه شعر خواندن در شب كراهت دارد به همين جهت وقتي كه برگشتيم او مي لرزيد و مي گفت: با اين كه تصميم مي گيرم كه شعر نخوانم باز هم نمي توانم از خواندن شعر خودداري كنم، كرارا استغفار مي كرد، و أستغفرالله ربي و اتوب اليه مي گفت مانند كسي كه گناه بزرگي انجام داده، آن قدر مضطرب و دگرگون بود، اين مرد هر شب دو ساعت به طلوع صبح بيدار مي شد و من معناي شب زنده داري را آن جا فهميدم، معني استغفار و عبادت را آن جا فهميدم، معني خداشناسي و مجذوب شدن به خدا را آن جا فهميدم آن شب اين مرد وقتي بيدار شد كه اذان صبح بود ما



[ صفحه 256]



را بيدار كرد و گفت: فلاني أثر شعرهاي ديشب بود كه از نماز شب ماندم. [2] .

توجه فرمائيد اگر يك عمل مكروه اين قدر در سلب توفيق أثر داشته باشد پس عمل حرام و نافرماني خدا چقدر در سلب توفيق براي انسان در زندگي روزمره أثر مي گذارد چنان كه در صفحات گذشته ي همين كتاب (مردان علم در ميدان عمل) گفته شد.


پاورقي

[1] مردان علم در ميدان عمل ص 306.

[2] مردان علم در ميدان عمل ص 324.


بازگشت