قصه ي ابي درداء


عروة بن زبير مي گويد: با جمعي در مسجد رسول خدا صلي الله عليه و اله نشسته بوديم سخن از كارهاي اهل بدر و بيعت رضوان به ميان آمد، ابودرداء گفت: مي خواهيد معرفي كنم كسي را كه از نظر مال و ثروت از همه پائين تر بود ولي



[ صفحه 228]



در ورع و شب زنده داري از همه كوشاتر؟ حاضران گفتند: منظور تو كيست؟ گفت: اميرالمؤمنين علي ابن ابيطالب عليه السلام، عروة گفت: تمام حاضران از سخن ابي درداء ناراحت شدند و روي خود را از او برگرداندند، مردي از انصار به او گفت: چيزي گفتي كه هيچ كس ترا تصديق نمي كند آنچه به چشم ديده اي بگو، ابودرداء گفت: آنچه به چشم ديده ام مي گويم شما آنچه به چشم ديده ايد بگوئيد، داستان شب زنده داري نخلستان بني نجار را كه خود شاهد بود بيان كرد كه قبلا آن را ذكر و يادآوري كرديم. [1] .


پاورقي

[1] صفات المتقين ج 2 ص 152؛ بحارالانوار ج 87 ص 194.


بازگشت