شب زنده داري داود


حضرت صادق عليه السلام فرمود: داود يك شب، شب زنده داري كرد زبور را تلاوت مي كرد شب زنده داري يك شب او را به شگفت آورد، قورباغه اي از



[ صفحه 215]



دريا سر برآورد فرياد كشيد اي داود تعجب مي كني از يك شب بيداري و بي خوابي خود كه شب زنده داري كردي، من در زير اين سنگ سخت چهل سال است شب زنده داري مي كنم، زبانم از ذكر خدا خشك نشده، يعني آني غافل از ذكر او نشدم. [1] .

نقل شده كه موسي بن عمران روزي گذارش به كنار دريا افتاد و عرض كرد خدايا پاهايم از حركت افتاده، كمرم خم شده، چهره ام پر چين و چروك شده با من چه خواهي كرد؟ خداي وحي فرستاد به قورباغه اي از قورباغه هاي دريا جواب موسي را بده، او در پاسخ موسي گفت: اي پسر عمران عبادتت را برخ خدا مي كشي به خدا منت مي گذاري و حال اين كه ترا برگزيده و انتخاب كرده، با تو هم سخن شده، در مناجات تو را مقرب قرار داده، به آن خدائي كه مرا آفريده، من سيصد و شصت سال است كه بر فراز سنگ سختي قرار دارم شب زنده داريها داشتم شب و روز او را تسبيح مي گفتم آني و چشم بهم زدني سستي در عبادت نكرده ام سه روز تمام است كه چيزي نخورده ام، و هر ساعت و آني اعضايم مي لرزد از هيبت پروردگار، موسي پرسيد به چه آرزوئي اين همه عبادت و شب زنده داري مي كني؟ پاسخ داد با اين حال من خود را جزء عبادت كنندگان حساب نمي كنم تا در برابر عبادت چيزي بخواهم. [2] .



[ صفحه 216]




پاورقي

[1] لئالي الاخبار ج 1 ص 19.

[2] لئالي الاخبار ج 1 ص 19.


بازگشت