عبادت محمد باقر شفتي


حاج سيد محمد باقر فرزند فرزند سيد باقر شفتي دشتي اصفهاني ملقب به حجة الاسلام در علم عربيت و رجال و فقه و هيئت و درايه استاد بود عبادت او طوري بود كه از نصف شب تا صبح به شب زنده داري و گريه سرگرم بود و در كتابخانه اش مانند ديوانگان مي گرديد دعا و مناجات مي كرد و بر سر و سينه مي زد چنان بي اختيار فريادش از خوف خدا بلند مي شد، اگر همسايگان بيدار بودند مي شنيدند، بس كه شبها از خوف خدا داد زده و فرياد كشيده كه در آخر عمر مبتلا به نفخ شد، دكترها او را منع از گريه كردند به واسطه ي اين مرض، و گفتند: گريه براي تو حرام است؛ زيرا كه ضرر و زيان دارد، و مرض شدت مي كند، در نماز يوميه در تكبيرة الاحرام كلمه ي «الله» را مد زياد مي داد، از او پرسيدند كه اين قدر مد ندارد، فرمود هرگاه به اين كلمه مي رسم از حال اختيار بيرون مي شوم اين مد دادن اختياري نيست، نمازها را با خضوع و خشوع و حضور قلب، اندوه و گريه به جا مي آورد، در نوافل هم ذكر ركوع و سجود را سه بار مي خواند، اجمالا نمازش در عصر خودش بي مانند بود به طوري كه مأموم را هم به گريه در مي آورد، و گويند: كه نماز حاج ملا علي نوري از اين نماز كاملتر بود، يكي از شاهزادگان اصفهان نقل كرد كه مرا كنيزي بود فرار كرد و پناه به حاج سيد باقر آورد پس از چندي آن بزرگوار او را به خانه ي من فرستاد و نامه اي نوشت كه اگر كنيز جرم و تقصيري دارد به من ببخش و به افراد خدمتكار و ملازمان خانه سفارش كن كه او را اذيت و آزار نرسانند و با او خوش رفتاري كنند، ما از آن كنيز جوياي حال آقا سيد باقر شديم، كنيز گفت: چون شب فرا



[ صفحه 200]



مي رسيد ديوانه مي شد و روز عاقل بود، پرسيدم چطور ديوانه مي شد؟ گفت: پاسي از شب مي گذشت در صحن و سراي كتابخانه مانند آدم ديوانه بر سر خود مي زد، هاي هاي گريه مي كرد و سرگرم دعا و نيايش و مناجات مي شد تا اين كه صبح مي شد عمامه بر سر و عبا به دوش مي گرفت و مي نشست، هر شب كارش اين بود. [1] .


پاورقي

[1] قصص العلماء ص 138.


بازگشت