اسباب بيداري


اعلم أن قيام الليل عسير علي الخلق إلا علي من وفق بالقيام بشروطه الميسرة له ظاهرا و باطنا، فأما الظاهرية فأربعة:

الأول: أن لا يكثر الأكل فيكثر الشراب فيغلبه النوم و يثقل عليه القيام، كان بعض الشيوخ يقف علي المائدة كل ليلة و يقول: معاشر المريدين لا تأكلوا كثيرا فتشربوا كثيرا فترقدوا كثيرا فتخسروا عند الموت كثيرا، فهذا هو الأصل الكبير، و هو تخفيف المعدة عن ثقل الطعام.

الثاني: أن لا تتعب نفسك بالنهار بالأعمال التي تعيي بها الجوارح و تضعف بها الأعصاب فإن ذلك مجلبة للنوم.

الثالث: أن لا يترك القيلولة بالنهار فإنها سبب للاستعانة علي القيام بالليل.

الرابع: أن لا يحتقب الأوزار بالنهار، فإن ذلك يقسي القلب و يحول بينه و بين أسباب الرحمة، قال رجل للحسن: يا أبا سعيد إني أبيت معافا و أحب قيام الليل و أعد طهوري فما بالي لا أقوم؟ قال: ذنوبك قيدتك. [1] .

بدانكه شب زنده داري براي مردم سخت است مگر كسي كه توفيق به آن پيدا كند با شرايطي كه براي او ميسر است كه آنها چهار تا ظاهري است و چهار ديگر باطني است، اما چهار شرط ظاهري:

شرط اول: اين است كه زياد نخورد كه نتيجه اش زياد آشاميدن است، زياد آشاميدن سبب غلبه ي خواب مي شود، و سرانجام بيداري مشكل مي شود، بعضي از عارفان كنار سفره هر شب مي ايستاد و مي گفت: اي گروه مريدان زياد



[ صفحه 126]



نخوريد كه خواب مي مانيد، در نتيجه هنگام مرگ زيانكار خواهيد بود، اصل در بيداري سبك كردن معده است از غذاي سنگين.

شرط دوم: اين است كه خود را در روز به زحمت و مشقت نيندازي به وسيله ي كارهايي كه جوارح را خسته مي كند، و به وسيله ي آنها ضعف اعصاب پيدا مي شود و ضعف اعصاب باعث خواب مي شود.

شرط سوم: خواب قيلوله را در روز ترك نكني؛ زيرا كه خواب روز سبب كمك از براي شب زنده داري مي شود.

شرط چهارم: گناهان را در روز روي هم انباشته نكني؛ زيرا كه باعث قساوت قلب مي شود و فاصله مي اندازد ميان او و اسباب رحمت پروردگار، مردي به حسن گفت: اي اباسعيد من در حالت سلامتي مي خواهم شب زنده داري كنم وسائل طهارت را هم فراهم مي كنم چرا بيدار نمي شوم؟ گفت: گناهان، ترا به زنجير كشيده و مقيد ساخته.


پاورقي

[1] محجة البيضاء ص 395.


بازگشت