آيه دهم


(تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون) [1] اي ترفع جنوبهم عن المضاجع اضطجاعهم بصلاة الليل و هم المتهجدون بالليل الذين عن فراشهم للصلاة.



[ صفحه 68]



يعني پهلويشان از خوابگاهشان بلند مي شد، يعني از رختخواب براي نماز شب بلند مي شدند.

از معاذ ابن جبل روايت شده: هنگامي كه با رسول خدا صلي الله عليه و اله در جنگ تبوك بوديم هوا بسيار گرم و مردم از شدت گرما پراكنده شده، ناگاه ديدم رسول خدا صلي الله عليه و اله كه نزديكترين آنان به من بود عرض كردم اي رسول خدا خبر ده مرا به عمل و كرداري كه مرا وارد بهشت كند و از آتش جهنم دور نمايد، فرمود: سؤال بزرگي كردي، اين كار آسان است براي كسي كه خدا براي او آسان نمايد، خدا را پرستش كن، چيزي شريك برايش نمي آوري، نماز واجب را مي خواني، زكات واجب را ميدهي، روزه ي ماه رمضان را مي گيري، فرمود: اگر بخواهي ترا از درهاي خير و نيكوئي خبر دهم، عرض كردم بلي، فرمود: روزه سپر است از آتش جهنم، صدقه گناه را مي پوشاند، و قيام مرد در دل شب براي رضاي خدا، بعد اين آيه را تلاوت فرمود: (تتجافي جنوبهم عن المضاجع) الي آخره.

و از بلال روايت شده كه رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: بر شما باد به نماز شب؛ زيرا كه راه و روش مردمان شايسته ي پيش از شما است، و همانا نماز شب وسيله ي نزديكي به خدا، مانع از گناه، پوشاننده ي گناهان، دور كننده ي درد است از بدن، (يدعون ربهم خوفا و طمعا) خداي را مي خوانند از بيم عذاب، و طمع در رحمت خدا دارند، و از آنچه خدا به آنان عطا كرده در راه خدا انفاق مي كنند، و جهت ستايش اين گروه اين است كه دست از كارهايشان برمي دارند و سرگرم نماز و دعا مي شوند و از



[ صفحه 69]



خواب خوش صرف نظر مي كنند، و در تمام كارها به او توكل مي كنند. [2] .

در اين آيه سه نشانه براي مؤمنان بيان شده، اول: اشتغال و سرگرمي به خدا و ياد خدا، دوم: هجرت و دوري از خواب و آسايش، تهجد وتسبيح و تقديسشان در دلهاي شب در حالي كه مردم در خوابند و خواندن پروردگارشان را در ميان خوف و رجاء، سوم: ادا كردن حق خداي تعالي را از اموالشان. [3] .

از ابي ذر روايت شده كه آيه در شأن كساني نازل شده كه نماز عشا و صبح را به جماعت خوانده اند، ولي اكثر برآنند كه در شأن سحرخيزان و شب زنده داران نازل شده هنگامي كه تاريكي شب جهان را فرا گيرد و جهانيان در يك خواب عميقي فرو روند، اينان پهلو از بستر گرم و فراش نرم بردارند، و در شب تار به نماز قيام كنند.

و از اسماء بنت عميس روايت شده كه از رسول خدا صلي الله عليه و اله شنيدم فرمود: چون روز قيامت و رستاخيز شود خلائق را در قيامت نگاه دارند، ندا كننده اي فرياد زند: (ليقم الذين تتجافي جنوبهم عن المضاجع) شب زنده داران برخيزند و بي حساب وارد بهشت شوند، پس از آنان حساب ديگران شروع شود.

و از اويس قرني است كه مي گفت: ليلة الركوع امشب شبي است كه به يك ركوع تمام شود، در شب ديگر مي گفت: امشب شبي است كه با يك سجود به پايان رسد، پرسيدند اي اويس چطور مي شود يك شب را تا سحرگاهان به يك



[ صفحه 70]



ركوع تمام كني؟ فرمود: شب طولاني كجا است؟ كاش از اول دنيا تا آخر دنيا يك شب بود تا آن را به يك سجده به پايان رساندمي، و در آن سجده گريه هاي زار زار و ناله هاي بي شمار كردمي.

از رسول اكرم صلي الله عليه و اله روايت شده: در تفسير اين آيه: «قيام العبد في الليل» شب زنده داري بنده در دل شب.

و از آن حضرت روايت شده: روز قيامت چون خلق اولين و آخرين را جمع كنند ندا در دهند و همه مردم بشنوند و بدانند اهل محشر كه سزاوار و اولي به كرم خدا كيست؟ بار ديگر صدا كنند كه بايد برخيزند شب زنده داراني كه پهلو از بستر خواب تهي مي كردند، گروهي برخيزند كه اندك باشند، ديگر بار ندا كنند كه (ليقم الذين لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله) برخيزند كساني كه بازرگاني و خريد و فروش آنان را از ياد خدا باز نداشت، گروهي بلند شوند ولي جماعتشان كم باشد، بار سوم ندا كنند كجايند كساني كه خداي را در مشكلات و ناراحتيها ياد مي كردند؟ برخيزند دسته اي اندك همه وارد بهشت شوند، بعد به حساب ديگران برسند. [4] .

از حضرت باقر عليه السلام روايت شده درباره ي اين آيه كه فرمود: شايد تو گمان مي كني كه مردم نمي خوابند، چنين نيست بلكه ناچار است بدن از استراحت و آسايش تا اين كه نفس بيرون بيايد، هرگاه نفس بيرون آمد بدن استراحت



[ صفحه 71]



مي كند روح برمي گردد با نيرو و قدرتي براي عمل. [5] .

در آيه ي پيشين خدا اوصاف مؤمنان را بيان فرمود: كه هرگاه به ياد خدا باشند به رو در مي افتند و سجده مي كنند، تسبيح خدا و ستايش او را نمايند، دور از تكبر و خود برتر بيني باشند، در اين آيه عمل كرد آنان را يادآوري مي كند مي فرمايد: شب زنده داري، عبادت و تلاوت قرآن مي كنند، ترك خواب و آسايش مي كنند، در راه خدا انفاق و خداي را در حال خوف و رجا بخوانند، اين تجافي و دعا بر نافله هاي شب تطبيق مي شود. [6] .

عن أبي عبدالله عليه السلام قال: «ما من عمل حسن يعمله العبد إلا و له ثواب في القرآن إلا صلاة الليل، فان الله لم يبين ثوابها لعظيم خطره عنده» فقال (تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون) [7] .

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه هيچ عمل خوبي كه بنده انجام مي دهد نيست مگر اين كه براي آن عمل در قرآن ثواب و پاداشي معين شده، مگر نماز شب؛ زيرا كه خدا ثوابي براي آن معين نفرموده به واسطه ي زيادي و بزرگي ثواب آن در پيشگاه خدا، سپس حضرت اين آيه را خواند (تتجافي جنوبهم).

آري به هنگامي كه چشم غافلان در خواب است مقداري از شب را بيدار مي شوند آنگاه كه برنامه ي عادي زندگي تعطيل مي شود شواغل فكري به حداقل



[ صفحه 72]



مي رسد، آرامش و خاموشي همه جا را فرا گرفته، خطر آلودگي عبادت به ريا كمتر وجود دارد، خلاصه بهترين شرايط حضور قلب فراهم است، با تمام وجودشان رو به درگاه معبود مي آوردند، سر بر آستانش مي سپارند آنچه در دل دارند با او در ميان مي گذارند با ياد او زنده اند، پيمانه ي دل خود را از مهر او لبريز و سرشار مي كنند، دو صفت ديگر آنان اميد و نااميدي است كه نه از غضب او خود را ايمن مي دانند و نه هم از رحمتش نااميدند، توازن اين بيم و اميد كه ضامن تكامل و پيشرفت آنها در راه خداست همواره در وجودشان حكم فرماست، زيرا كه غلبه و چيرگي خوف بر اميد، انسان را به يأس و سستي مي كشاند، و نيز چيرگي و غلبه رجا و طمع، انسان را به غرور و غفلت و اميد، وامي دارد، و اين دو دشمن حركت و تكامل انسان در سير او به سوي خداست، آخرين ويژگي آنان اين است كه از آنچه به آنان داده ايم انفاق مي كنند (و مما رزقناهم ينفقون)، نه تنها از اموال خويش به مستمندان مي بخشند، از علم، دانش، نيرو و قدرت، راي صائب، تجربه، اندوخته هاي فكري خود از نيازمند دريغ و مضايقه نمي كنند، كانوني از خير و بركتند، چشمه ي جوشاني از آب زلال نيكي ها كه تشنه كامان را سيراب مي كنند و نيازمندان را به اندازه ي توانائي خويش بي نياز مي كنند، آري اوصاف آنان مجموعه اي است از عقيده ي محكم و ايمان قوي، عشق سوزان به الله، عبادت و اطاعت، كوشش و حركت در تمام ابعاد كمك به بندگان خدا، در آيه ي بعد به پاداش بزرگ و مهم مؤمنان را كه داراي نشانه هاي مذكور در دو آيه است پرداخته، با تعبير جالبي كه حكايت از



[ صفحه 73]



اهميت فوق العاده پاداش آنان مي كند مي فرمايد:

هيچ كس نمي تواند بفهمد چه پاداشهاي مهمي كه مايه ي روشني چشمها مي گردد براي آنها نهفته است (فلا تعلم نفس ما أخفي لهم من قرة أعين) [8] اين پاداشهاي بزرگ جزاي اعمالي است كه انجام مي دهند (جزاء بما كانوا يعملون).

در اينجا اين سؤال پيش مي آيد كه چرا پاداش به اين بزرگي مخفي مانده و پنهان نگاه داشته شود، مفسر بزرگ مرحوم طبرسي در مجمع البيان سه جواب از آن داده:

اول: امور مهم و پرارزش چنان است كه با الفاظ و سخن حقيقت آنها را نمي توان به آساني درك نمود و با اين حال گاهي در حال ابهام و اخفاء نشاط انگيز است و از نظر فصاحت و بلاغت بليغ تر است.

دوم: اصولا چيزي كه مايه ي روشني چشمها است آن قدر دامنه اش گسترش دارد كه علم و دانش انسان به تمام خصوصيات آن نمي رسد.

سوم: چون پاداش براي نماز شب مخفي قرار داده شده، مناسب اين است كه جزاي عمل نيز بزرگ و مخفي باشد.

در حديثي از امام صادق عليه السلام مي خوانيم: «ما من حسنة إلا و لها ثواب معين في القرآن الا صلاة الليل فإن الله عز اسمه لم يبين ثوابها لعظم خطرها، قال: قال الله: (فلا تعلم نفس ما أخفي لهم من قرة أعين».

هيچ عمل نيكي نيست مگر آنكه ثواب روشني در قرآن براي آن بيان شده، مگر نماز شب كه خداوند ثواب آن را روشن نكرده به خاطر اهميت آن، لذا فرموده: هيچ



[ صفحه 74]



كس نمي داند چه ثوابهائي كه مايه ي روشني چشمانست براي آن نهفته است. [9] .

عن عبدالله بن سنان قال: قال أبوعبدالله عليه السلام: «إنه مكتوب في التوراة لقد أعد الله للذين (تتجافي جنوبهم عن المضاجع) ما لم تر عين و لم تسمع أذن و لم يخطر علي قلب بشر و لا يعلمه ملك مقرب و لا نبي مرسل [10] الي آخره.

از عبدالله ابن سنان روايت شده كه در توراة است كه خدا وعده داده براي كساني كه پهلو از خوابگاهشان تهي مي كنند در جائي كه نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه هم به دلي خطور كرده و نه فرشته اي و نه پيغمبري مي داند.


پاورقي

[1] سوره ي سجده آيه 16.

[2] تفسير مجمع البيان ج 8 ص 331 آيه 16 سوره سجده.

[3] تفسير البصائر.

[4] تفسير منهج الصادقين ج 7.

[5] تفسير صافي ج 4.

[6] تفسير الميزان ج 16 ص 277 س 14 و هذا التجافي و الدعاء ينطبق علي النوافل الليلية.

[7] جامع احاديث الشيعه ج 7 ص 104.

[8] سوره سجده آيه ي 17.

[9] تفسير نمونه ج 17 ص 149 / جامع الاحاديث ج 7 ص 104.

[10] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 باب نوافل.


بازگشت