نمازهاي نافله


نافله در لغت به معني زيادي است، و به همين جهت نافله گفته اند؛ زيرا كه زيادي بر واجبات و فرائض است، تمام كارهاي مستحبي را نافله گويند؛ زيرا كه مازاد بر واجباتند يكي از نشانه هاي مؤمن خواندن نوافل است در تفسير امام حسن عسكري عليه السلام نشانه هاي مؤمن را در روايتي پنج چيز مي شمارد كه از آن جمله خواندن پنجاه و يك ركعت نماز است كه سي و چهار ركعت آن نافله است كه هشت ركعت نافله ي ظهر است كه قبل از نماز ظهر بايد خوانده شود، و هشت ركعت نافله ي عصر است كه پيش از نماز عصر خوانده شود [1] ، و چهار ركعت نافله ي مغرب است كه بعد از نماز مغرب خوانده شود، و دو ركعت نماز نشسته بعد از نماز عشاء است كه يك ركعت ايستاده حساب مي شود، و دو ركعت نماز نافله ي صبح كه از بعضي روايات استفاده مي شود پيش از نماز صبح خوانده شود، و هشت ركعت نماز نافله ي شب است، و دو ركعت نماز شفع است، و يك ركعت نماز وتر است، كه ان شاء الله شرحش در همين كتاب بيايد.

اما روايتي كه از امام حسن عسكري عليه السلام وارد شده اين است:

«علامات المؤمن خمس: صلاة الإحدي و الخمسين، و زيارة الأربعين، و التختم باليمين، و تعفير الجبين، و الجهر ببسم الله الرحمن الرحيم» [2] .

امام حسن عسكري عليه السلام مي فرمايد: نشانه مؤمن پنج تا است: پنجاه و يك



[ صفحه 25]



ركعت نماز خواندن، زيارت حضرت سيدالشهدا عليه السلام در روز اربعين، انگشتر به دست راست كردن، چهره روي خاك نهادن، و بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن.

اين حديث آن قدر در منابر تكرار شده كه شنوندگان، حديث را حفظ كرده اند، اما آن كه دانستنش مهم است معناي حديث است كه يعني چه انگشتر به دست راست كردن، يا ساير عبارات حديث چه نقشي دارند؟ بهتر اين است كه جمله به جمله باز شود و نقش هر جمله اي روشن شود.

بد نيست آن چنان كه فائده ي نافله دانسته شد فايده ي انگشتر عقيق به دست راست كردن هم فهميده شود.

علامه ي مجلسي در كتاب حلية المتقين در حدود بيست فضيلت از طريق روايات ائمه عليهم السلام براي انگشتر عقيق بيان كرده است [3] ، روايتي را نقل مي كند كه جبرئيل به حضرت رسول صلي الله عليه و اله نازل شد عرض كرد پروردگارت سلام مي رساند و مي فرمايد: انگشتر به دست راست كن و نگينش را عقيق قرار بده و به علي ابن أبي طالب بگو انگشتر عقيق به دست راست كند، علي عليه السلام پرسيد يا رسول الله منظور از عقيق چيست؟ فرمود كوهي است در يمن كه اقرار به يگانگي خدا و نبوت من و ولايت تو و اولاد تو كرده است، براي شيعيانت بهشت و براي دشمنانت جهنم آرزو كرده است، انگشتر عقيق در دست راست كردن براي دفع بلا، دفع دشمن، دفع فقر، عاقبت به خيري، برآمدن حاجت، ايمني در سفر، ايمن بودن از شر حاكم، ايمني از دزد، رفع غم، زيادي روزي، ايمني از آتش جهنم، و ثواب نماز خواندن با انگشتر عقيق چهل برابر ثواب نماز بدون آن را دارد،



[ صفحه 26]



مهمتر از اينها انگشتر در دست راست كردن آرم شيعه و وسيله ي شناخت شيعه از غير شيعه مي باشد؛ زيرا كه هر حزبي در دنيا آرمي دارد براي تشخيص دادن از حزب هاي ديگر، و بهترين حزب رستگار پيروز دنيا حزب شيعه است كه حزب خداست، چنانچه قرآن مي فرمايد: (فإن حزب الله هم الغالبون) [4] شيعه در اول كار عددش كم و در سانسور عجيبي قرار داشت، و جرأت اين كه اظهار كند شيعه هستم نداشت، از ترس دشمنان مخفيانه و پنهان زندگي مي كردند، لذا براي شناخت يكديگر در برخوردهاي اجتماعي و تشخيص دوست از دشمنان يا در مجلس و انجمني حرفي مي خواهد بزند نمي داند كارآگاه دشمن وجود دارد يا نه بدين جهت انگشتر عقيق در دست راست مي كردند تا يكديگر را بشناسند و بي پروا حرفشان را بزنند، اين بود نقش انگشتر عقيق آن هم در دست راست كردن.

جمله ي دوم روايت: زيارت اربعين است، نقش زيارت آنهم در اربعين چيست؟ و چه سازندگي دارد؟ صرف نظر از ثوابهائي كه راجع به زيارت نوشته شده نقش زيارت تذكار و يادآوري ائمه عليهم السلام است كه چطور زندگي كردند و در برابر ظالم سر فرود نياوردند و اگر اين زيارت نبود داستان عاشورا و ساير رويدادهاي زندگي ائمه عليهم السلام به دست فراموشي سپرده شده بود، نمونه اش اين كه پس از هفتاد روز، داستان غدير را منكر شدند، زيارت زنده كننده ي خاطره ي عاشورا مي باشد، زيارت دو تا پرونده را باز مي كند: پرونده ي ظالم و مظلوم، وقتي در زيارت اربعين مي خواني: السلام علي الحسين المظلوم الشهيد، دنياي سياست مي رود به طرف مظلوم و شهيد، اين مظلوم كيست؟ حسين ابن علي ابن



[ صفحه 27]



أبي طالب فرزند فاطمه، دختر زاده ي رسول خدا، پرونده درخشان زندگي پرنور امام حسين عليه السلام باز مي شود، بعد مي پرسند ظالم كيست؟ يزيد ابن معاوية ابن ابي سفيان ابن حرب، بعد سؤال مي شود نشانه ي ظلم اين ظالم چيست؟ داستان عاشورا مطرح مي شود، اينجا است پاك از ناپاك تشخيص داده مي شود، هم حسين عليه السلام شناخته مي شود و هم يزيد و خاندان حرب، پرونده ي جنائي آل ابي سفيان از بايگاني دنيا بيرون مي آيد.

جمله ي ديگر در زيارت اربعين كه بسيار سازنده است اين است: «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة» [5] خون دلش را در راه تو ريخت تا بندگان نادان را از ناداني نجات دهد و از سرگرداني و گمراهي وارهاند.

جمله ي سوم روايت: پنجاه و يك ركعت نماز (واجب و نافله) بود، مختصري بيان شد و رواياتش چند صفحه بعد خواهد آمد.

جمله ي چهارم روايت: چهره بر خاك بودن در حال سجده، ممكن است سؤال شود فائده و نقش چهره به خاك نهادن چيست؟ جوابش نياز به يك مقدمه دارد، و آن مقدمه اين است كه يكي از امراض خطرناك و نابود كننده: تكبر است كه جز ذات پاك خدا كسي را نشايد كه تكبر داشته باشد، تكبر يعني خود برتر بيني، در نتيجه ي مالي كه دارد يا علم و دانشي كه دارد يا چهره ي زيبا و خوشگلي دارد يا صدا و صوت حسن، خود را از همه بالاتر و برتر مي بيند، تنها درمان اين مرض چهره بر خاك نهادن است، تا صورت بر زمين نهاد از آن اوج عزت خود برتر بيني سقوط مي كند و بر زمين مي افتد دگر آن باد و بروت مي رود، اين هم نقش تعفير جبين.



[ صفحه 28]



آخرين جمله: بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن است كه اين هم خود يك مبارزه ي منفي با كساني است كه بسم الله را جزء سوره نمي دانند و اكثرا در نماز يا نمي گويند و يا اگر مي گويند آهسته مي گويند.

اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه اي مي فرمايد: فرمانروايان پيش از من كارهائي كردند كه مخالف با عمل رسول خدا بود، عهد او را شكستند، سنتش را تغيير دادند، اگر بخواهم همه را به اصل زمان رسول خدا صلي الله عليه و اله برگردانم «لتفرق عني جدي» سپاه من پراكنده و فراري مي شوند مرا تنها مي گذارند، اگر اين نبود، «ألزمت الناس الجهر ببسم الله الرحمن الرحيم» [6] مردم را وادار مي كردم كه آن را بلند بگويند، اگر اين كار را مي كردم داد مردم بلند مي شد: اي مسلمانان سنت عمر تغيير كرد، اين هم نقش بسم الله الرحمن الرحيم.


پاورقي

[1] نافله ظهر و عصر در روز جمعه هر يك ده ركعت است.

[2] بحارالانوار ج 85 ص 75.

[3] حلية المتقين ص 18 و 19.

[4] سوره ي مائده آيه 55.

[5] مفاتيح الجنان زيارت اربعين.

[6] روضة الكافي ج 8 ص 61.


بازگشت