ميز گرد نماز و خانواده


اعضاء:

- جناب آقاي دكتر اسماعيلي

- جناب آقاي دكتر كريمي

- سركار خانم دكتر خزعلي

- جناب آقاي حجة الاسلام و المسلمين دكتر محمديان

- جناب آقاي زرهاني



[ صفحه 169]



مقدمه و طرح سئوال:

توسط جناب آقاي دكتر اسماعيلي

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين، و اياه نستعين انه خير ناصر و معين.

در عناوين فراخوان ششمين اجلاس، يك فصل به نماز و خانواده اختصاص داده شده است.

در روز اجلاس هم قطعا، برادران و خواهران، دقت فرمودند كه بعضي از مباحث فراخوان از خلال مقالات و سخنراني ها در اينجا به بحث گذاشته شده است. در برنامه ميزگرد، هدف اصلي اين است كه، با يك بحث تكميلي به صورت پرسش و پاسخ و طرح مطالب احتمالي كه ممكن است، براي برادران و خواهران، در حد مقدورات مورد سئوال باشد، ضمن ارائه پاسخ به بعضي از جنبه هاي مربوط به نماز و خانواده و بخصوص نقشي كه خانواده ها مي توانند؛ داشته باشند؛ در ايجاد روح نماز و روحيه گرايش و رغبت به نماز در فرزندانشان، ان شاءا... بتوانيم، از اين اجلاس براي بعضي از برنامه هاي اجرايي و عملي بهره يي ببريم.

بنده با توجه به ضيق وقت اين عناوين را فهرست وار، مجددا خدمتتان ذكر



[ صفحه 170]



مي كنم؛ و به اصل موضوع و گفتگوي برادران و خواهران، وارد ميشويم.

عناويني كه استحضار داريد؛ نقش نماز در پاكي و استحكام خانواده است.

اقامه نماز در دوران كودكي، مسئوليت والدين در اقامه نماز فرزندان، نقش الگوها در تربيت فرزندان، شيوه هاي هدايت نوجوانان به نماز، تأثير نمازگزاران جوان بر خانواده، در نهايت ارتباطي كه بين خانه و مسجد، بعنوان دو محل اقامه نماز بايد وجود داشته باشد.

اگر اجازه بفرماييد، سئوال اول را از جناب آقاي دكتر كريمي داشته باشيم.

سئوال اول: با توجه به نقشي كه معمولا از خانواده بعنوان يك الگو، در ايجاد خصيصه ها و فضايل اخلاقي و رفتاري در فرزندان، انتظار هست، و از جمله در ايجاد روحيه گرايش به نماز و اقامه نماز.

خوب، نقش الگو را قطعا استحضار داريد كه در مباحث تربيتي بعنوان يك روش اساسي و بنيادي، روانشناسان و علماي تعليم و تربيت، به آن مي پردازند؛ منتها تشريح ابعاد مختلف اين نقش و اين كه واقعا، پدر و مادر، يا اعضاي خانواده بطور كلي، چگونه مي توانند براي فرزندان كوچكتر و بطور كلي براي يكديگر در اقامه نماز الگو باشند؟ خوب جاي بحث دارد. مخصوصا از اين نظر كه ما نيازمند به تحقيقات و مطالعات تجربي در اين مورد هستيم و در اين زمينه متأسفانه در حد مطلوب چيزي را در دسترس نداريم. از جناب آقاي دكتر كريمي من خواهش مي كنم؛ در اينمورد، اشاره يي بفرمايند كه ما چه نكات اجرائي و عملي را مي توانيم. داشته باشيم؛ كه خانواده ها بتوانند نقش الگويي را بهتر تحقق بدهند؟



[ صفحه 171]



پاسخ دكتر كريمي:

بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين

با عرض سلام خدمت حضار محترم، بحث الگوها، ظاهرا بحث مكرر و رايجي است. اما به لحاظ معنا و اثرگذاري، و شيوه يي كه ما از اين الگو و نقش اثرگذاري آن درخانواده به آن مي پردازيم؛ قدري بيگانه و به يك معنا رازآلود هست.

در اهميت نقش خانواده و منزله ي الگو همين بس كه، اخيرا روانشناسان، خانواده را به منزله وراثت ثانوي تلقي كردند؛ يعني همين طور كه اثرات وراثت در ساختار جسمي و رواني ما، حذف نشدني است. اثرات خانواده به لحاظ تربيتي نيز به منزله ي وراثت مي تواند پايدار باشد. و در دين ما گفته اند كه آينده جنين از جنين مادر مشخص است. تا اين اندازه پيوند روحي و تربيتي فرزند با مادر وابسته است. اما وقتي كه مي خواهيم اين الگو را در شكل القايي و تصنعي مطرح كنيم؛ اثر وارونه، به جا مي گذارد.

چون چه بسا، خانواده هايي هستند، مذهبي و عميقا باور مذهبي دارند. و وجودشان براي فرزندان، بدون اينكه با برنامه و روشهاي روان شناختي بخواهند، بچه هايشان را تربيت مذهبي بكنند. حرف مي زنند.

و اين ها نسبت به خانواده هايي كه سعي كرده اند، بچه هايشان را از روي حساب و كتاب مذهبي بكنند، خيلي موفق تر بوده اند. يعني سعي كرده اند، الگونمايي كنند. سعي كرده اند؛ نقش بازي كنند، و كودك يك رفتار طبيعي و تكويني را از خانواده با يك رفتار تصنعي و القايي را متوجه ميشود.

چه خانواده هاي بي سواد و كم اطلاع و بي علمي كه بچه هاي بسيار متدين



[ صفحه 172]



دارند؛ و برعكس خانواده هاي متدين و عالم؛ كه خواسته اند؛ از روي خويش ياري يا دست كاريها در روشهاي تربيتي بچه ها را ديني بكنند. و گاهي اوقات مانعي ديني شدن آنها شده اند.

لذا وقتي ما صحبت از الگو مي كنيم؛ اين نيست كه ما يك نقش مصنوعي را يا يك الگوي ظاهري را القاء بكنيم و كودك را به طور به اصطلاح تحكمي وادار كنيم از اين الگو پيروي بكند.

هر چند آن الگو مقدس، ولي اگر بطور طبيعي اين، الگو جايگزين و درون سازي در ذهن كودك نشود؛ هرگونه تلاش از بيرون، با شكست مواجه ميشود. (اين) كاري است كه ما بعضا با نيت خير انجام مي دهيم. يعني در واقع چون، خودمان خيلي به يك سري الگو معتقد هستيم؛ اين را با فشار تبليغ و ترويج از بيرون القاء مي كنيم؛ اما مي بينيم كه از درون خبري نيست. چون تربيت يك امر دروني است نه بيروني. يك امر اكتشافي است نه اكتسابي. و ما سعي مي كنيم بچه را در راستاي اكتساب دين قرار بدهيم. در صورتي كه زمينه يي را بايد فراهم بكنيم، تا ميل فطري او پرده برداري بشود. و او آنچه كه آبستن حقايق و فطري ديني اش هست، در واقع به ثمر برساند. هرگونه دست كاري در اين قضيه ممكن است؛ باعث زودرس بودن قضيه و در تربيت ديني فرزندان اثر وارونه داشته باشد. به يك معنا مي توانيم، بگوييم كه اگر خانواده يي، با وجود خودش، دين را مطرح بكند، بدون روش هاي ظاهري و تصنعي موفق تر است، تا اينكه ما با تكنيك هاي باصطلاح تغيير رفتار و روشهاي باصطلاح روان شناختي و از روي عادت شرطي سازي و حتي، محركهاي خوشايند را و اتالهم، بخواهيم به اين فطرت ناب دست كاريهايي بيروني بكنيم. و ايجاد نياز به دين نسبت به



[ صفحه 173]



پاسخ به نياز دين، براي تربيت نيز خيلي مؤثر است. هر يك پدر و مادر، براي اينكه نماز و آداب ديني را در فرزندان خودش زنده بكند؛ راه و روش اين است كه حس پرورشي، حس مذهبي و حس نياز به دين را در او بيدار بكند. و نه تراكم و ترويج بيروني دين. مثل يك چاهي كه از درون هيچ كاريزي و رگه اي از آب در آن وجود ندارد؛ ما رودخانه يي را حتي در حد مثلا زاينده رود به آن وارد كنيم، و خوشحال باشيم كه ماشاءالله و الحمداله، فضاي ديني خانواده ما خيلي پررنگ است چون تمامي در و ديوارش، پر از آداب و شعائر ديني است. اما ببينيم تا چه اندازه يي اين حس ديني از درون مي تراود. و ما را اين صورت فريب ندهد، كه مانع ديدن سيرت دين در خانواده بشويم.

سوال دوم: از سركار خانم دكتر خزعلي:

با توجه به دو محور در نقش نماز در پاكي و استحكام خانواده، و رابطه اي كه بين روحيات گرايش به نماز در نوجوانان و تأثير متقابل آن بر خانواده، استحضار داريد كه در بحث هاي امروز صبح مطرح شد، به بعضي از آسيب هايي كه خانواده هاي ما در جامعه دارند، بخصوص در اين سال هاي اخير، در شهرهاي بزرگ و همراه با رشد باصطلاح صنعتي شدن و پيشرفت تكنولوژي به صورت تلاش خانواده ها و در بعضي از موارد. من مي خواهم نكته تكميلي اضافه بكنيم، مشكلاتي در درون خانواده هايي كه به ظاهر از هم نپاشيده اند؛ ولي اعضاء خانواده، پدر و مادر و فرزندان با هم، روابط مستحكم و مبتني بر معنويات را ندارند. چه تأثيري را مي توانيم، از نماز در ايجاد اين استحكام و معنويت انتظار داشته باشيم؟ كه براي برنامه ريزي هاي تربيتي و عملي ما بتواند



[ صفحه 174]



راهبردي باشد.

پاسخ خانم دكتر خزعلي:

بسم الله الرحمن الرحيم- الحمدلله علي ما انعم و له الشكر علي ما الهم

من پيشاپيش، شهادت تك گوهر آسمان ولايت، ريحانه النبي را خدمت وليعصر (عج)، مقام معظم رهبري و خدمت گذاران صديق راهش تسليت عرض مي كنم، ان شاءا... با تأسي به درس زندگي برتر، اين خانواده ي جهان بشريت، بيت مقدس صديقه طاهره، كه خداوند آنها را برگزيد. براي خودش و براي دين و رسالتش، خالص شان كرد و اين نعمت جزيل و مقيم را براي آنها انتخاب كرد وبالي براي آنها نيست.

بعد از اين كه با آنها زهد نسبت به دنيا و زخارف دنيا را شرط كرد. و مي دانست كه به اين عهد پايدار و وفادار مي مانند. و بعد آن امتيازاتي كه بر انجام رسالت و وحي و قرآن و علم و تأييدات الهي نصيب شد. تا ان شاءا... به پيروزي نهايي اسلام و ظهور منجي آخر منجر بشود.

از درس زندگي حضرت ما سه مرحله را براي رشد نوجوان مي بينيم و در مسير زندگي ايشان و ائمه اطهار عليهم السلام اين نكات شكوفايي دارد.

اول انتخاب راه، ارائه ابزار و زمينه سازي براي رشد جوان و نوجوان هست كه از زندگي اولياء الهي درس مي گيريم.

دوم- آماده كردن وسايلي كه انسان بتواند، تلاش و استعداد كافي در جهت رشد و شكوفايي شخصيت خودش بكار ببرد. و اينجاست كه آن مرحله ي نهايي امتحان بشر هست. و پيروزي در اين مرحله است كه به فراز مي رسد و به دنبال



[ صفحه 175]



آن دادن امكانات و امتيازات هست. يعني در دو مرحله بين دو امتياز و دو انتخاب و اعطاي امكانات هست كه استعدادهاي انسان مي تواند شكوفا بشود. در يك خانواده ي رشيد، مجموعه ي عوامل تربيتي و به دنبال آن دادن امكانات و ابزار بايد آماده باشد. و بعد از اين زمينه سازي هم به محض اينكه تلاش و حركت مثبتي ديده شد، تقدير و تشكر و رهگشايي براي مرحله ي بهتر و بالاتر است. تا جوان، به رشد مطلوبش بتواند برسد.

در عوامل تربيتي كه در خانواده مي تواند تأثير بگذارد، چهار عامل از اساسي ترين عوامل هست كه مي تواند در سايه دين مؤثر باشد و به صورت يك چرخه در تربيت تأثير بگذارد: اول و مهمترين ركن خانواده هست. بعد دوم آموزش و پرورش هست و بعد سوم رسانه ها و حكومت. و همه اين ها در زير سايه ي ديني مي تواند، در كنار يكديگر تأثير و تأثر متقابل داشته باشند. و ما اگر از تأثر اين دو نهاد و بعد نهادهاي اجتماعي غافل باشيم، شايد در خانواده نتوانيم. به تنهايي موفق باشيم.

بعد از اين كه در خانواده عوامل ديگر را در نظر گرفتيم. كه ان شاءا... در بخش هاي ديگر به صحبت درباره آنها مي پردازيم. بايد به محور اصلي كانون تربيتي در خانواده بپردازيم. كه زن و تأثير عاطفي و احساسي او مي تواند، جامعه را با تحولي كه در خانواده ايجاد مي كند، به سوي نقاط رشد هدايت كند. و يا مي تواند به انحطاط بكشاند.

ما در اينجا مي بينيم، يك حديثي كه واقعا ميشود درس بزرگ اجتماعي را از آن الهام گرفت. و آن اين كلام بلند است: «ما اكرم النساء الا كريم و لا اها نهن الا لئيم.» جامعه ايي كه كريم و بزرگوار هست، به زنان با ديد كرامت مي نگرد، و



[ صفحه 176]



زن ها را در محل كرامت رشد مي دهد. و جامعه يي كه حقير و پست هست، به زن اهانت مي كند. و ما داريم دهان از بين رفته، در اهانت ها و حقارت ها. كه مي بينيم زن را در محل حقارت ديد حقير كرد. و در نتيجه همان گونه كه فرموديد؛ جامعه به حقارت كشيده ميشود.

بنابراين براي رشد فرزند، بايد به رشد خانواده و در رأس آن به رشد زنان پرداخت. ما مي بينيم؛ وقتي براي تربيت فرزند، احترام و رشد به فرزند توصيه مي شود. بلافاصله توصيه مي شود؛ به مادر او احترام كن.

در جاي ديگر باز براي اكرام به فرزند «اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم» توصيه مي شود به اينكه آداب تان و روابط تان و احترام والدين به يكديگر و با فرزندان به بهترين وجه باشد. در واقع به فرزندان اكرام كرديد. بنابراين، نقش اساسي را زن بعهده دارد. ولي زني كه ذات نايافته از هستي بخش نباشد. كه بتواند هستي بخش و كمال بخش باشد. تا انسان هاي رشيدي از دامن او به جامعه و ان شاءا... به معراج تقديم بشود. مشكل اساسي كه ما در اين بخش داريم؛ پرداختن به رشد خانواده هست. من اينجا باز از روايت استفاده مي كنم كه شديدترين عذاب در روز قيامت براي كسي است كه خاندانش، كسانيكه تحت حمايت و تربيت او هستند، جاهل بمانند. نه براي كفر و نه براي نفاق و نه براي گناهان ديگري مطرح ميشود. روايت در اينجا بي توجهي به تربيت را كه يكي از عناصر مهم حسن معاشرت هست مطرح مي كند. شديدترين، عذاب براي كسي است كه، كسانيكه تحت حمايت و تربيت او هستند، جاهل بمانند، كه اين در بعد جزيي، متوجه زن و نسبت به فرزندانش هست.

و مرد نسبت به خانواده اش حكومت نسبت كل جامعه هست.



[ صفحه 177]



من همين جا به عواملي كه در تربيت بكار مي بريم اشاره دارم. گاهي افراط و گاهي تفريط در آن هست. و اين بزرگترين مشكلي است كه در آموزش و پرورش و خانواده ها دارد، رخ نشان مي دهد، (ظاهر مي شود.)

مي آيند و از روشهاي تربيتي كه القاء مي شود. استفاده مي كنند. ولي يك بعدي و گاهي افراطي استفاده مي كنيم و فقط جنبه مثبت آن را در نظر مي گيرند و به عاطفه و احساس و محبت بيشترين تاكيد را دارند. كه دقيقا همين طور است، شروع تربيت با محبت هست. ولي ابعاد ديگر را توجه نمي كنيم. كه باعث ضربه مي شود. ما مي بينيم، در تربيت اسلامي برائت بر ولايت تقديم دارد. اين در توحيد ما، نبوت ما، معاد ما، در امامت ما نشان داده شده است. و بعد در فروع، و خود نماز مرحله به مرحله نشان داده شده است. يعني نه، گفتن به ضد ارزشها بر طرح ارزش ها تقدم دارد. برائت، بر ولايت وآن چيزي كه جامعه الان دچار تزلزل شده است. از ضرباتي كه از تهاجم فرهنگي بر جامعه وارد شده است. نبودن مسئله برائت با ضعف در اين زمينه در خانواده ها هست، يعني ارزش ها گفته مي شود كمك در زمينه ابراز عاطفه و احساس در حد نهايي است. تحقيقي الان در دست بررسي است و رو به اتمام است. جامعه ايران، از نظر استحكام خانواده، نسبت به غرب و شرق، جامعه نمونه اي است، و اين براي جهان تريك دارد، كه ايران به دليل تربيت اسلامي اين توفيق را داشته است و در ابراز عاطفه بسيار منطقي است. و از عواطف در خانواده استفاده مي كند، ولي ما در بعد برائت اشكال داشتيم. كه اگر ان شاءا... فرصتي ديگري شد. من توضيح خواهم داد كه در چه زمينه يي ما در برائت سستي كرديم. و اثرات آن را در چه اعمالي مي بينيم.

اشاره دكتر اسماعيلي: در تقسيم بنديهاي روان شناسي تجربي امروز، معمولا



[ صفحه 178]



وقتي رفتار و عمل را مي خواهند، تحليل بكنند. مي آيند دو بعد از رفتار را از هم متمايز مي كنند؛ يكي از آن دو باصطلاح محركه و يا انگيزه در رفتار، و ديگري مسير و جهت رفتار مي باشد.

معمولا، در تحليل ها گفته مي شود، كه آن بعد اول، انگيزه ها، نيازها يا عوامل محركه رفتار انساني است. و بعد دوم آن تجارب و آموزش ها و يادگيريها، و باصطلاح آموخته هايي است كه فرد دارد يا احتمالا آن زمينه هاي خودكار يا به تعبيري غريزي است. كه ممكن است در رفتار، انسان يا حتي حيوانات هدايت گر يك عمل خاصي باشد. در بحث تعليم و تربيت (معمولا به شكل نظام يافته) اين سازماندهي و هدايت و رفتار را به خصوص در نظام هاي تعليم و تربيت جديد، به سازمان هاي رسمي تعليم و تربيت محول مي كنند.

مثل مدرسه، دبيرستان، يا كلا سازمان هايي كه نقش آموزشي و تربيتي دارند. ولي اگر بخواهيم تحليل عميق تر داشته باشيم. قطعا خيلي زود و سريع به اين نكته خواهيم رسيد. در افراد انساني آنچه كه براي انجام يك عمل برانگيزاننده و محرك هست. در وهله ي اول آن جنبه انرژي رواني و روحي است كه از آن به نياز يا انگيزه تعبير مي كنند. و بعد وقتي اين نياز بوجود آمد، ديگر آن تجارب و يادگيري ها و توانايي هاي هوشي هستند كه رفتار را هدايت مي كنند. و كمتر هستند. و نظامهاي رسمي آموزشي به آن بعد اول مي پردازند. ولي بحث مفصلي است، كه متأسفانه حالا من نمي توانم وارد آن بشوم. ولي مي خواهم نتيجه بگيرم. و آن اين است كه، نقش خانواده تا حدود زيادي يك نقش نامري است. يعني ما مي بينيم كه آن ساختار شخصيتي و شاكله كودك در محيط خانواده، قوام پيدا مي كند، بعد كه اين كودك وارد نظام رسمي تعليم و تربيت مي شود. خيلي هنر



[ صفحه 179]



كند، مي تواند آن روحيات و انگيزه ها را يك مقدار سر و سامان و جهت بدهد. اين را به شكل اجبار و بطور نتيجه گيري مي شود گفت؛

سوال سوم: از آقاي دكتر محمديان- چه مسئوليتي واقعا والدين در ايجاد روحيه گرايش به نماز يا نمازخوان بارآوردن فرزندانشان، با توجه به اين نكته يي كه عرض كردم، دارند؟ و يك مسئوليت تربيتي كه از اين زاويه به عهده خانواده ها مي شود گفت چه هست!

پاسخ آقاي دكتر محمديان:

بسم الله الرحمن الرحيم

من هم خدمت سروران عزيزم، برادران محترم و خواهران گرامي، سلام عرض مي كنم؛ اميدوارم كه اين جلسات براي تصميم گيريها و اقدامات آتي مفيد بوده باشد.

چنانكه جناب آقاي دكتر اسماعيلي اشاره كردند؛ نهاد خانواده از جمله قديمي ترين و اساسي ترين نهادهايي است كه در تكوين شخصيت انسان و انتقال فرهنگها و آموخته ها، سنت ها و آداب و رسوم، نقش اساسي را بازي مي كند.

اولين آموزش بر انسان را در عرصه و محيط خانواده مي بينند. و پيدايش انسان در روي زمين هم، آن طور كه اديان آسمان خبر مي دهند، بصورت خانوادگي بوده است. هيچ انساني به تنهايي زندگي نكرده و زوجين در كنار هم با انس و الفت بودند. فرزندها، امانت هاي الهي هستند. در روايت نبوي داريم، كه پيامبر (ص) فرمودند: «هر نوزادي كه متولد مي شود، براساس فطرت توحيدي



[ صفحه 180]



متولد مي شود. سپس پدر و مادر هستند كه او را بر همان فطرت پاك تربيت مي كنند. موحد بار مي آيد. يا اينكه در مسير زندگي دچار انحراف مي شود. مسيحي، يهودي، يا مجوسي مي گردد.

از اين روايت استفاده مي شود كه پدر و مادر، والدين در ساختن شخصيت اعتقادي فرزندان نقش دارد. و لذا در قبال اعتقادها و باورهاي ديني فرزندانشان مسئولند. براي اين مطلب من آيه يي از قرآن را مورد استناد قرار مي دهم و به آن استفاده مي كنم. در سوره مباركه مريم، كه يكي از آن سوره هاي پرفرازي است و ياد انبياء و گذشتگان مردان الهي و زنان الهي گرامي داشته شده است يك جمله اي هست؛ در مورد حضرت اسماعيل (ع) مي فرمايد: «و ذكر في الكتاب اسماعيل» «ياد اسماعيل به خير» «ياد اسماعيل را گرامي بدار» براي اينكه مرد بزرگ صادق القدر بود. رسول النبي بود و يك ويژگي از آن پيامبر را اين چنين بيان مي كند. «و كان يأمر اهله بالصلوة و الزكوة» اين اسماعيل خاندان و اهل خويش را به نماز و زكوة دعوت مي كرد. و به جهت همين ويژگي و همين خصيصه و سفارش مي فرمايد «كان عند ربه مرضيا» يعني دعوت به نماز، دعوت به اعتقاد و باورهاي ديني يا دعوت به آن نياز خطري كه انسان بايد به خدا معتقد باشد. و راه صحيح را پدر و مادر در جلوي راه فرزندشان قرار بدهند. هم وعده و قول صادقي هست. سخن نيك و درستي است و همچنين موجب رضايت خداوند متعال است. همچنين ظاهرا در همان سوره مباركه هست؛ وقتي كه از حضرت عيسي (ع) سئوال مي شود كه تو چه موجودي هستي كه در گهواره سخن مي گويي؟ در جواب مي فرمايد «اني عبدالله» «من بنده خدا هستم»

«اوصاني بالصلوة و الزكوة مادمت حيا» من تا زماني كه زنده ام، به نماز و



[ صفحه 181]



زكوة توصيه شده ام. اين نشان مي دهد كه، مادمت حيا يعني نماز يك نياز ابدي انسان است. يعني از همان بدر تولد كه در مهد قرار گرفته است. و قادر به سخن گفتن هست؛ نماز با او هست؛ تا زمانيكه حيات دارد. و به دنبال آن خيلي نيكو مي فرمايد؛ «و برا بوالدتي» يعني در اثر اتصال و ارتباط با حضرت حق، انسان نسبت به پدر و مادر خودش هم نيكوكار مي شود. «بر» مي شود. ما همين توصيه و سفارش را در سوره «طه» خطاب به پيامبر خودمان داريم. يعني همان مطلبي كه خداوند متعال در وصف حال حضرت اسماعيل بيان مي كند. دوباره خطاب به پيامبر ما مي فرمايد، و امر اهلك بالصلوة خانواده خود را به نماز سفارش كن و اصطبر عليها و نهايت شكيبايي را هم به كار ببر، از اين چند آيه من مي خواهم؛ استفاده بكنم كه پدران و مادران در باروري اعتقاد صحيح فرزندانشان مسئوليت دارند. اگر اين شأنيت را براي همين دو پيغمبر بزرگوار، به جهت پدر بودن يا مسئول خانواده بودنشان بگيريم يا به جهتي اين اصل را بگيريم كه پيغمبر هستند و امت را مأمورند، دعوت به نماز كنند. بالاخره هر كس كه يك مسئوليتي دارد. در يك عرصه يي محيطي، در يك مجموعه يي، اولين مسئوليتش، ايجاد ارتباط يا تنظيم ارتباط آنها با خدا هست. لذا پدر و مادر در اينجا نقش دارند. و همان روايت نبوي كه هم فرمود، بايد (والدين فرزندانشان) را براساس فطرت پاك توحيدي تربيت كنند اين مسئوليت مشخص مي شود. اما يك نكته كه من فكر مي كنم، در بحث ها بايد بصورت كارشناسانه و بصورت كاربردي مورد توجه قرار بگيرد، اين هست كه، چگونه فرزندانمان را دعوت كنيم. پيامبرها كه مامور به دعوت هستند، به بهترين روش و اسلوب اين روش را انجام مي دهند. الگوهايي كه برايشان عرضه مي كنند، الگوهاي ساختگي نيست. اكتسابي نيست. بلكه اكتشافي است.



[ صفحه 182]



اين موجود را تحت تربيت توانمند مي كنند. (به اينكه استعدادهاي خودش را بروز بدهد، شكوفا بكند). برايش آذي نمي بندند. از بيرون حشر و زوايد برايش اضافه نمي كنند. پيامبرها با فطرت مردم مستقيما صحبت مي كردند، يعني روي نيازهاي فطري آنها روي احساس هاي عميق و پاك آنها. دست مي گذاشتند. دقيقا نقطه حساس آنها را تحريك مي كردند؛ و اين ها را متوجه به خدا مي كردند. چه كنيم كه ما هم در اين مسير به همين روش تبليغي پيامبران الهي تأسي كنيم؟ من در اين مورد حالا چون وقت تنگ است. فقط يك نكته را اشاره مي كنم، آن هم از فرمايش حضرت امام رضا (ع) مدد مي گيرم. در جايي ايشان مي فرمايند كه «رحم الله امرء احيا امرنا» خدا مورد لطف و رحمت قرار بدهد كسي كه امر ما را احياء كند. ظاهرا از حضرت سئوال مي كنند، احياء امر شما به چه چيز است؟ چگونه مي شود امر شما را احياء كرد. چگونه مي شود كارهايي كه شما مي گوييد و ارزش هايي كه شما به آن معتقديد و مي خواهيد آنها در جامعه القاء بشود و طفل بشري براساس آن ارزش ها تربيت بشود. چگونه اينكار را بايد انجام داد؟

مي فرمايد؛ لو علم الناس محاسن كلامنا لاتبعونا اگر مردم به زيبايي كلام ما پي ببرند، از ما تبعيت مي كنند يعني پيام ها و ارزش ها و دعوت ديني بايد در بهترين شكل و وجه خودش عرضه بشود. امروز ما مي بينيم، شكلات 2 ريالي خودش را در زرورق مي پيچد و به خريدار مي دهد. تبليغ مي كند. برايش هزينه و سرمايه گذاري مي كند، اما در بسياري از جاها دعوت به دين ما ظاهر آراسته، ندارد. دعوت به دين ما به شكل زيبا نيست. پدران و مادران مسئوليت ندارند و اولين قدم اين هست كه خودشان به زيبايي دين آشنا بشوند، و پيام دين را



[ صفحه 183]



هم به طرز زيباي به نسل آينده منتقل كنند.

سوال چهارم:

از جناب آقاي زرهاني- شيوه هايي كه والدين براي هدايت فرزندان مي توانند در پيش بگيرند (مخصوصا نوجوانان به نماز) با توجه به تجربه طولاني كه حضرتعالي در مسائل تعليم و تربيت داشتيد، به سئوال ما پاسخ دهيد؟

بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين

به نوبه خودم تشكر مي كنم از امام جمعه و استاندار محترم زنجان و دانشمند گرانقدر، حضرت حجةالاسلام و المسلمين قرائتي كه با پايمردي و مداومت، براي ششمين بار اين اجلاس علمي و فرهنگي را برگزار كردند. و اميدوارم هستم كه همچون جلسات گذشته، منشاء تحولاتي در جامعه و بهبود تعليم و تربيت ديني نسل جوان باشد.

براي اينكه ما به پاسخ اين سئوال كه خانواده، با چه شيوه هايي مي تواند، فرزندان و نوجوانان را ترغيب به نماز بكند بنده يكي دو تا مقدمه كوتاه را پيرامون اصل خانواده عرض مي كنم.

خانواده يي، ياراي انگيزه مثبت ايجاد كردن در فرزندان، براي اقامه نماز دارد كه مصون باشد. در اينجا به بحث آسيب شناسي خانواده نگاهي بايد داشته باشيم. چه عواملي سلامت خانواده را تهديد مي كند؟ يك خانواده متزلزل و ناپايدار و آسيب ديده قطعا نمي تواند، همه ي وظايفي را كه برعهده دارد، ايفاء بكند.

امروز ما شاهد رشد طلاق در كشورهاي جهان صنعتي هستيم. و تعداد زيادي از زن ها و مردها به دور از هم زندگي مي كنند و معمولا فرزندان در معيت



[ صفحه 184]



يكي از اينها قرار دارند. و از اين رهگذر آسيبي كه به محيط خانواده وارد شده است. اساس تعليم و تربيت فرزندان دچار مخاطره مي شود. اين پديده اختصاص به كشورهاي صنعتي ندارد. در كشورهاي جهان سوم و در كشور ما هم، آمار و اطلاعات حاكي از اين است كه سير طلاق و جدايي همسران رو به افزايش است. مشكلات اقتصادي، فرهنگي، اطلاعاتي، اجتماعي، همه اين ها زمينه هاي از هم گسستن نظام خانواده هست. يك خانواده ممكن است متلاشي نشود. اما در معرض آسيب هاي مكرر باشد، اين خانواده هم، اگر چه قضاوت مشكل هست. اما آن هم نمي تواند، نقش هاي تربيتي و هدايتي خودش را به نحو مطلوب ايفاء بكند.

پدر و مادري كه از روي حسن نيت، ارتباطاتي را با كساني كه در سن و سال خودشان هست، برقرار مي كنند. و قصد پرداخت به كار لهو هم ندارند، اما مراقبت هاي لازم را نمي كنند، در اثر رفت و آمدها، در اثر ايجاد ارتباطات، پيوندهايي بين فرزندان اين خانواده ها با هم ديگر ايجاد مي شود.

پدر و مادري كه نظارت بر رفت و آمد و مراحل رشد و تكوين شخصيت فرزندانشان را ندارند. اين ها خانواده هايي هستند كه آسيب را به صورت مرئي و نامرئي تحمل مي كنند. تعادل و استحكام آنها تحت تأثير قرار مي گيرد. و فاقد نقش هاي تربيتي ميشوند.

يكي ديگر از مسائلي كه در اين فرضيه قابل تأمل هست. اين هست كه يك خانواده ممكن است، مصون هم باشد.و از تشكل و استحكام هم برخوردار باشد، اما از تعادل و تكامل برخوردار نباشد. يك محيط راكد و فاقد طرحها و برنامه ها و روش هايي براي دانش افزايي باشد.

اگر خانواده مصون باشد، اما متعادل يا متكامل يا پويا نباشد، اين خانواده هم نمي تواند، آن گونه كه بايد و شايد به وظايف خودش عمل بكند. اگر چه نسبت به



[ صفحه 185]



وضعيت اول بهتر هست. با اين دو مقدمه- خانواده يي كه به هوشمندي پدر و مادر آسيب ها را شناخته اند و محيط را مصون از فشارهاي فرهنگي، تربيتي و اقتصادي، اجتماعي بيروني كرده اند. و در درون هم با ترديد، شرايطي را فراهم كرده اند. كه اين خانه و خانواده مظهري از تعادل و تكامل پويايي است. در اين خانواده چه روش هايي را بايد، پدر و مادر اتخاذ بكنند. تا فرزندان را به سمت نماز سوق بدهند، اول بايد ببينيم كه ما به عنوان پدر و مادر با چه موجودي مواجه هستيم؟ كودك و نوجوان برخوردار از يك فطرت خداجو هست. ميل به پرسش و ميل به نيايش و ميل به تكامل در وجود، تك تك انسان ها هست. و اين پدر و مادر هستند كه بايد به عنوان مربي در جهت شناخت و پرورش استعداد ديني فرزندان خودشان وارد كار بشوند و برنامه ريزي بكنند.

پدر و مادر، بايد در وهله اول از شناخت و معرفت ديني برخوردار باشند. پدر و مادري كه اطلاعات غلط و وارونه و غيرمنطقي بر قرآن و عترت سنت و دين دارند. و با تعصب و جمود تصميم دارند، فرزند خود را متدين بار بياورند؛ اين ها كار را خراب تر مي كنند و كودك و نوجوان را به مقاومت مي كشانند. اگر ما تصوير درستي به پدران و مادران بتوانيم، بدهيم. و مفهوم درستي از دينداري و دين باوري را در ذهن و ضمير آنها ايجاد بكنيم؛ بخش زيادي از هدف ما، متحقق هست. يعني پدر و مادر مي دانند، كه چه كاري را بايد انجام بدهد. در يك برهه از اين دوره خدمتي كه بنده داشتم، ناچار بودم، در ميزان دانش و بينش تربيتي و ديني خانواده ها، يك نگاهي را داشته باشم. آنچه كه دست گيرم شد. اين بود كه خيلي از پدران و مادران ما، خود نيازمند آن هستند كه با روش ها آشنا بشوند. به نحوي كه بتوانند، خود را انسان هاي متدين، در جامعه عرضه بكنند و با ديگران براساس دين ارتباط برقرار بكنند. امروز هم به نظر بنده، اين نياز در جامعه ما به صورت محسوس، مطرح است. يعني هنوز هم ما يك مجموعه از اطلاعات را در



[ صفحه 186]



دسترس پدران و مادران قرار نداده ايم. كه آنها به موجب اين اطلاعات بدانند از دوره شيرخواري، طفوليت و كودكي و نوجواني چگونه با فرزند برخورد كنند. و يا بدانند كه چه اطلاعات و يا مفاهيمي را به فرزندان ياد بدهند. اين را من دقيق تر خدمت شما تشريح مي كنم؛ در عموم مراحل آموزشي تربيتي، ما اين خلاء را داريم، هنوز هم، دقيقا نمي توانيم، ادعا بكنيم، آنچه را كه ما در تعليمات ديني دوره ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان و دانشگاه گنجانده ايم. مطابق با نياز يك نوجوان و جوان، براي زندگي اجتماعي در پرتو دين باشد.

با توجه به اين كه ما براي اين چهار دوره تحصيلي، متون مكتوب داريم. اما براي خانواده، متن مكتوبي نداريم. ما در انجمن اولياء و مربيان، ازهفت يا هشت زمينه تعليم و آموزش خانواده، يكي از آن هم تعليم و تربيت اسلامي است.

و يكي دو تا متن هم منتشر شده است. و متون پراكنده متعدد ديگري هم وجود دارد. اما نيامده ايم، يك بار اندازه گيري بكنيم كه ببينيم آيا پدران و مادران ما منابعي دارند، كه اين ها بدانند، اين دختر خانم و آقا پسري كه در سن 20 سالگي و 22 سالگي با هم ازدواج كرده اند. و اولين فرزندانشان متولد شده است. و خودشان هنوز تحت تأثير تبعات دوران جواني هستند، اين ها بدانند از الان كه كار تعليم و تربيت را در يك مرحله دارند؛ استمرار مي دهند و با يك موجود زنده مواجه هستند. اين ها چه بايد منتقل بكنند؟ چه توقعاتي بايد داشته باشند؟ و چگونه بايد تأثير به فرزندانشان بگذارند؟ اين خلاء وجود دارد. اما خوب، آنچه را كه پدر و مادر در يك خانواده، با عنوان شيوه دعوت به نماز مي توانند انجام بدهند. در درجه اول بايد ياراي اين را داشته باشند، كه تصوير روشن و درستي از دين و دينداري را در ذهن بچه ها ايجاد بكنند. برخي از بچه ها فكر مي كنند. «دين يعني حزن، اشك و انجام يك سري كارها كه تنها به درد آخرت مي خورد و تاثيري در زندگي دنيا ندارد. دين پديده يي است كه مربوط به



[ صفحه 187]



اموات هست.» ما بايد اين تصورات غلط را اصطلاح بكنيم. و بايد اين فرهنگ را به والدين انتقال بكنيم، كه اين تصوير غلط را از دين ندهند. دين برنامه يي است، كه قبل از تولد با انسان و جامعه انساني سركار دارد. او را تكامل مي دهد. و او را به ابديت پيوند مي دهد. اگر ما بتوانيم اين تصوير درست ذهني را در كودكان و نوجوانان ايجاد بكنيم و آنها شناخت بهتري از دين و برنامه هاي ديني و تأثير ديني در زندگي شان داشته باشند. تبعا مي توانند در مسير زندگي خودشان، با دين پيوند محكم تري داشته باشند. پدر و مادر بايد در دو حوزه عاطفي و شناختي فرزندان خودشان تأثير بگذارند. آموختن نماز، همراهي با فرزندان، براي شركت در مساجد، تقويت كردن رفتارهاي ديني، حالا، از طرق دادن جوايز، تكريم در حضور هم سالان و هم الان و زمينه سازي براي ايجاد يك احساس مثبت به ازاي عبارتي كه بچه ها در دوره كودكي انجام داده اند و نيازمند به تشويق هستند. و نهايتا آنچه را دوستان اشاره كردند. استقامت و مداومت و مقاومت در اين راه و خسته شدن در برخي از خانواده ها، روش مبتني بر تسامح و سهل انگاري است. بچه مسلمان هم در آينده ياد مي گيرند. حالا در مدرسه، خانه شوهر، به هنگام متأهل شدن، ياد مي گيرد.

يك روش تسامحي هست، كه گاهي اوقات آدم مي بيند در سنين بالا، ابتدايي ترين وظايف ديني را افرادي كه وابسته به خانواده هاي بالاخره متدين، نمي دانند و گاهي اوقات سخت گيري، اعمال خشونت، محروم و تحقير كردن، مقايسه هاي نابجا و كوبنده، پسر فلاني را ببين! پسردائي ات را ببين! دختردائي ات را ببين! تو چي از آن كمتر هستي؟ اين ها هر دو، يكي تسامح، يكي افراط و سخت گيري.

اين ها كار و نتايج را باز، برعكس ايجاد مي كنند. پدر و مادر با خردمندي و حكمت يك راه و رسم ميانه يي را داشته باشند. و براساس آنچه كه از كلمات



[ صفحه 188]



معصومين استفاده مي شود، بچه ها را به سمت نماز هدايت بكنند. و از اين كه بچه ها، مقاومت مي كنند؛ بچه ها يكپارچه طبيعت هستند، فطرت آنها درون طبيعت گير هست. بايد شرايط شكوفايي اين فطرت را فراهم كرد. طبيعت هم تمايل به خواب، تنبلي و استراحت و نپرداختن دارد. بايد بچه ها را آرام آرام، از طبيعت مطلق جدا كرد و بالا كشاند، و شرايطي را فراهم كرد. كه اين ها در مقابل خدا راز و نياز بكنند. لذت اين راز و نياز را بچشند و بعد در مراحل، بزرگسالي خودشان از اين لذت بيشتر بهره مند خواهند شد.

اشاره دكتر اسماعيلي- اشاره به نتايج يكي از تحقيقات عملي- سال گذشته، تحت عنوان ارتباط بين ميزان گرايش دانش آموزان نوجوان دبيرستاني دختر به نماز و وضعيت خانوادگي آنها مطالعه يي شد. من فقط به چند تا از يافته ها اشاره مي كنم. كه شاهدي را از تجارب در بيان اهميت نقش خانواده. داشته باشيم.

بيشترين ارتباط بين ميزان پايبندي مادران و رغبت فرزندانشان به نماز وجود داشت. و بعد از اين، در مرحله ي بعد، يكي اطلاعاتي كه دانش آموزان نسبت به احكام مربوط به نماز داشتند. و ديگري توصيه هايي كه مادر روي فرزندان داشت. تقريبا در يك سطح بودند.

در مرحله ي سوم- ميزان توصيه هاي مادر. با توجه به اين كه تحقيق روي دانش آموزان دختر انجام شده بود. اين نكته ي جالب كه به آن اشاره كنم، نقشي كه مخصوصا پدر بر محيط خانواده دارد از جهت تقيد عملي بر نماز چقدر مي تواند بر تربيت و روحيه گيري در فرزندانشان مؤثر باشد؟



[ صفحه 189]




بازگشت