نماز يك حركت و عمل است


سخنراني نماينده ولي فقيه و امام جمعه شيراز حائري شيراز

اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

دوست دارم بحثي را كه درباره نماز در اينجا مطرح مي كنم، سرفصلي باشد، براي يك برنامه جامع. براي اينكه از بحث نتيجه بگيريم، از اين مطلب آغاز مي كنم كه نماز حركت است. عمل است. هر عملي و كاري انرژي بر است. نيروبر است. مصرف كننده است. حالا اگر در متن خود عمل در عين مصرف كردن، زايندگي، سازندگي و انرژي زائي داشته باشد، حركت تداوم پيدا مي كند. اگر انرژي اين كار را از درون اين كار، براي مرحله بعدي، ذخيره نكند، نسازد. وقتي انرژي تمام شد، كار ديگر تمام مي شود. وقتي ما حركت نماز را بصورتي فعال مي كنيم تا وقتي اين حركت، انرژي خودش را مصرف كرد، باز نياز به قدرت خارجي، فشار از بيرون و تشويقهاي جنبي دارد. هر وقت دست از پشت سر اين حركت برداريد، اين حركت تعطيل مي شود. معني اين كار اين است كه سيستمي كه مي خواسته با نماز صورت بگيرد، سيستم كامل نبوده است. شما يك حلقه را وقتي كه دايره كامل است، رهايش مي كنيد، از سطح شيبدار و سراشيب، با



[ صفحه 76]



انرژي ثقلي خودش حركت مي كند، سرعت اوليه يي كه بدست مي آورد، ميزان انرژي كه به آن اضافه مي شود، بيش از مقدار انرژي است كه مصرف كرده است. از اين جهت سرعت اين حلقه در گردش دوم بيشتر از گردش اول است. بخاطر اينكه انرژي اش بيشتر است. اگر اينطور كه نماز اول موجبات قدرت براي نماز دوم را بصورت بيشتر حاصل كرده است. يعني ميزان زايندگي انرژي بيشتر از ميزان مصرفش باشد. شوق ايجاد مي كند. عشق ايجاد مي كند. رغبت ايجاد مي كند. و به وسيله اين سيري كه بوجود مي آورد. موانع را از پيش پاي خودش برمي دارد.

شما يك پنكه را قبل از اينكه حركت بكند، پروانه اش را بگيريد. بعد بزنيد به برق هيچ حركتي نمي تواند بكند. و شما با يك فشار كم جلو حركتش را مي گيريد. اما دستتان را برداريد. دوباره بخواهيد اين پروانه را بگيريد، دست شما را قطع مي كند. من مي خواهم اينجا عرض كنم، نماز هرگز قدرتش كمتر از اين پنكه نيست. و اگر روي چرخ خودش بيفتد. اگر روي مدار خودش بيفتد. اگر آن انرژي زائي كه بايد داشته باشد انجام بگيرد، الفاظ نماز، ركوع، سجود، قيام، قعود، اينها مجرا هستند، نه جاري.

اينها بستر رودخانه هستند نه آب رودخانه. عشق، محبت، رجاء اينها جاري در اين بسترند. اگر جاري باشد، مجرا نباشد، عشق باشد، محبت باشد، خوب باشد، اما بستري مثل نماز درش نباشد. چطور آبهايي كه بستر ندارند، ضايع مي شوند. مجاري ندارد به جاي اينكه سازنده بشود، ضايع كننده مي شود. خيلي انسانها را به وسيله عشقشان، به وسيله خوفشان كارهاي مخرب از آنها گرفته اند و آنها را بكار كشيدند. خوارج شوري داشتند. غيظي داشتند. غضبي



[ صفحه 77]



داشتند. بستر خراب بود. بستر، بستر انحرافي بود. علي كشي را از آن نتيجه گرفتند. روزه ها مي گرفتند. از جان و مال خودشان صرفه جويي مي كردند. در عصر ما منافقين از درآمدي كه بسيارشان داشتند، ده درصد را مصرف مي كردند. 90 درصد را به سازمان مي دادند. بسياري از اينها، براساس اينكه جاري در آنها (چون جاري چه عشق باشد، چه محبت و چه غضب باشد، و بغض، بغض و محبت دو روي يك سكه اند. هيچوقت، هيچ بغضي بدون محبت، هيچ محبتي بدون بغض نمي شود، چون به ضد آن حتما بايد بغض پيدا كند. اساس اين حب و بغض است ديگر) وقتي جاري باشد، مجرا نباشد، سيل، آبي است جاري. چون مجرا ندارد، ويران كننده مي شود. اگر مجرا باشد، جاري نباشد. نماز خوانده بشود. در آن عشقي نباشد، در آن محبتي نباشد، در آن بغضي نباشد، در آن حبي نباشد، اين رودخانه خشك است. رود خشك بالاخره مندرس مي شود. مردم مي روند، در اين رودخانه مي سازند. بستر آنرا غصب مي كنند. مساجد بستر نمازند. اگر در اين مساجد محبتي نبود، شوقي نبود، عشقي نبود، طرف با عشق كم آمد، با عشق بيشتر بيرون نرفت، اين بستر تعطيل خواهد شد. تمام اين مساجد كه متروك شدند، اول عشق در آنها متروك شد، بعد مسجد تعطيل شد.

امام در آن بيتي كه مي گويند:



درميخانه گشائيد برويم شب و روز

كه من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم



به مطلق مسجد و مدرسه نظر ندارد. مسجد و مدرسه در مقابل ميخانه را نظر دارد. مسجد بي عشق و روح، مدرسه بي عشق و روح را نظر دارد. مسجدي كه در آن بغض نبود، ناقص است. حب نبود ناقص است مسجد ضرار چه مسجدي



[ صفحه 78]



است؟ اين مسجد مجراي حب و بغضش وارونه است. جايي كه بايد در آنجا حب باشد، بغض است، جايي كه بغض باشد، حب است. اشكال در جاري است. از اين جهت مسجد ضرار را اشكال مجرا در جاري است. جاري انحرافي در آن است آب شور در آن بستر است. اين وارد هر مزرعه اي شود آن مزرعه را مي خشكاند. وارد هر باغي شود، آن باغ را خشك مي كند. از اين جهت مي گويد: اين چاه را لاك و مهر كنيد ديگر از اين آب شور كسي آبي نكشد و آب شور اين چاه را روي بسترها نكشيد و تعطيلش كنيد. بسياري از مساجد در عالم، كانونهاي آب شورند. بسياري از اين مساجد، رودخانه هاي آب شورند. خوش بحال زميني كه اين رودخانه در آن جاري نيست. تا تعطيلش نكنيد، نمي توانيد در آنجا زراعت كنيد. مساجد سعودي، بسياري اظهار تأسف مي كنند كه ما ده سال، بيست سال هم نماز بخوانيم، مثل مساجد سعودي و نمازهاي آنها نماز نخواهيم خواند، ما مشكلات در نماز آنها داريم. اگر آنها اهل نماز نبودند، اين دردسرها را در عالم درست نمي كردند، ما به هر جهت همانطوري كه دو نوع مسجد داريم، دو نوع نماز داريم، نماز آب شيرين داريم، نماز آب شور داريم. نماز آب شور را بايد تعطيلش كرد. تا جا براي نماز آب شيرين باز شود. هر جايي كه از اين آب شور روي زمين مي رود، بايد اول آب شور را بست تا بعد راهي باز بشود، براي آب شيرين. خوب الحمدلله مساجد شما، مساجد آب شور نيست، مساجد آب شيرين است. ريشه ها در ولايت الهي دارد. ريشه در ولايت طاغوت ندارد. مسجدي كه ريشه در ولايت طاغوت دارد، نمازي كه ريشه در ولايت طاغوت دارد، جزء هم اوست «لا ابالي اصلي ام زنا» چه بسا زنا او را آنچنان دور نكند، كه اين نماز او را دور مي كند. مشكل حرفهاي ما اين است كه



[ صفحه 79]



بسياري از آنها نخراشيده، نتراشيده است. اگر به همان صورت مطرح نشود، مشكل آفرين است. اين بحث ممكن است براي بسياري ثقيل باشد، كه گاهي نماز، ضررش از زنا كمتر است. انسانهايي بودند، بدليل اينكه از نظر ولايتي، ارتباطي مشكلي نداشتند، زناي آنها موجب انقلابي در وجودشان شد. چقدر داريم زناكاراني كه آمدند و گفتند: «يا علي تطهر» بالاتر از زنا كرده بودند. براي سوختن آماده شدند. آن اساسي كه نماز را مي سازد، جاري اوست. مجرايش لازم است. مسجد به عنوان مجرا، احترامش لازم است. حمد و سوره و مخارج حمد و سوره، به عنوان رعايت مجرا لازم است. احكام نماز به عنوان حفظ مجرا و حدود مجرا لازم است. اما جاري اين مجرا چيست؟ حب الله است. بغض است. بغض اعداي اوست. اگر اين حب و بغض به عنوان جاري نباشد، مجرا را براي جاري مي سازند. آنهم جاري شيرين. ما خيلي مسئله در نماز داريم. يك بحث درباره مجرا بايد بشود. آنچه مي كنيد همه درباره مجراست و لازم و ضروري است. حتي تجويد و قرائت به عنوان احيا مجرا، حفظ مجرا، عمل عقلائي و قابل دفاع است. اما بايد توجه كنيم كه حب الله، خوف الله، خشية الله، جاري در اين مجرا است. اين بستر رودخانه است. او رودخانه است. خوب اگر نماز رود و رودخانه است. بايد شعبه اي از اين رودخانه را از اين بستر روي آن سوار كنند، آب را از اين راه بياورند. يعني حزب الله از طريق نماز وارد مي شود. بعدش شعبه اي از اين حب مي آيد حتي در جهاد. جهاد نفس جنگش نيست كه مهم است. حب جهاد است كه مهم است. نفس كشتن مسئله اي را حل نمي كند و نفس كشته شدن هم كاري نمي كند.

اگر انسان حب داشت و پيش نيامد كه كشته بشود، اين شهيد است. ببينيد



[ صفحه 80]



«ان كان آباءكم و ابناكم» در آخر مي گويد: «احب اليكم من الله و رسوله و رسوله و جهاد في سبيله» محبت اين جهاد مطرح است. جهاد دوستي. به هر جهت اين محبت جاري است. در مورد اين جاري يك بحث داريم. در مجراي نهائيش، مزارع زير دستش چيست؟ كل كارهاي خير مزارع زيردست اين رودخانه است. اما خود اين رودخانه، مسئله آبخوانش كجاست؟ اين جاري چه جوري آبخوان و آبخيزش را درست كند؟ (رودخانه هايي كه ميآيند، جاهايي هستند كه مي گويند آبخوان اينها. اگر اينها از بين رفت كل اين رودخانه بعد از مدتي خشك مي شود) آبخوان نماز و محبتي كه در نماز دارد. ولايت الله است. اين ولايت و آن مزرعه نهائي كه اعمال خير است، بايد مجموعا با هم سيستم را تشكيل بدهند. باران كه مي آيد يك سيستم دارد! با گياهاني كه روي زمين است. گياهان در يك محيط تعريقاتي مي كنند و فضا را مرطوب مي سازد. ابري كه مي خواهد بيايد آنجا اين ابر مايه مي خورد. تعريقاتي كه از آنجا مي شود در آنجا مي بارد. علتي كه در كوير باران نمي بارد چه چيز است؟ علتش آن است كه تعريقاتي به منزله مايه است كه به آن مي زنند، در آنجا وجود ندارد. اگر اين مايه را نزنند به آن، ابر باران را نمي زند. مي آيد رد مي شود، مي رود. اين كه مي آيند، فضا را سبزش مي كنند تا آن كه بارندگي مي شود اين دقيقا كار صحيح علمي است. اگر انسان از اين نماز كار خير نكرد. فعاليتهاي ديگر را نكرد. شما فرد را نمازخوان كرديد. ولش كرديد. اين كار درستي نيست. كار خير از گرده اهل نماز بكشيد. اگر پول دارد، پول از آن بكشيد. نكشيد، خشك مي شود. نمازش هم تعطيل مي شود. قدرت بدني دارد. از او كار بكشيد. در راه انجام خير. گروهكها، نيروهاي خودشان را نمي گذاشتند بيكار بنشينند ولو اينكه پلاكارد بگيرند.



[ صفحه 81]



سر خيابانها بايستند، كار از آنها مي كشيدند. وقتي كار مي كشند، ارتباط او با سازمان بيشتر مي شد. شما بايد نماز را كه راه انداختيد، از نمازخوان كار بكشيد. اگر هر كاري كه از دستش در راه اسلام برمي آيد، برايش برنامه درست كنيد. نترسيد كه ما اگر از او كار كشيديم. خسته مي شود. اين درست به عكس است. اين چاهي است. آبش را كشيدند، آب دهي اش بيشتر مي شود. اين حوض نيست كه وقتي آبش را برداشتيد، بترسيد. از اينكه خالي بشود. در دوره جنگ چون از مردم كار مي كشيديم، وضع فرهنگي شان بهتر مي شد. ما وقتي جنگ تعطيل شد، جايگزين درست نكرديم. اين مزرعه، اين آب مي آمد، اين زمين را سبز مي كرد. اين آب هدر مي رود. اين نماز وقتي جاري اش را فعال كرده است، حتما بايد زيرش را سبز بكنيد. حتما بايد به باغ و بستان زيرش توجه كنيم. نماز جوئي است. اين جوي اگر نرفت، باغ را سيراب بكند، زمين را خراب مي كند. كار بايد كشيد. هر اندازه كه از جوانها كار بيشتر بكشيد (ببينيد حتي مسجد را با يك قران دو ريال كه گدايي مي كنيد تا مسجد را بسازيد). اين پولي كه از جيب اينها در مي آوريد، اين سير را از آن اولي كه مي خواهد ارتباط با اهل بيت پيدا بكند، از آنجا جريان حاصل مي شود. ببين پول را تو از جيبش در بياوريد. محبت اهل بيت را بريز توي جيبش. شما اگر بلد باشيد از جيب مردم پول در بياوريد. مي توانيد عشق اهل بيت را توي قلبشان وارد كنيد. اين دو تا به هم مربوط است. از آن بالا آب وارد مي شود. شما اين آبدان مرغها را ديده ايد؟ هر چه پايين پاشوره آب برداريد. از اين مخزن بيرون مي آيد. حب اهل بيت مخزن است اين پاشوره اين چيز كه هست. هر چه از پاش بخورد مرغ، آب از مخزن مي آيد. هر چه نخورد، آب مي ايستد.



[ صفحه 82]



«و ان من شي الا عند ما خزائن و ما تنزل الا بقدر» معلوم هر چه مصرف كنيد و «ما ان تختم من شي في سبيل الله يحب اليكم و هو يخلف» وقتي انسان در راه عشق چيزي داد. خود آن عشق اول عشق ارتباط با اهل بيت از آن بالا به او بيشتر وصل مي شود. خون از مردم بگيريد، خون كهنه. تا در بدنشان خون تازه ساخته بشود. جيبشان را در راه خدا خالي كنيد. انرژي شان را در راه خدا از ايشان بگيريد. ساعتهاي وقتشان را در راه خدا صرف بكنيد. ما متأسفانه ساعتهاي زيادي بچه هايمان را ميدهيم به تلويزيون. فقط براي اينكه گرفتار ويدئو نشوند. اما خودش بيچاره اش مي كند.



شنيدم گوسفندي را بزرگي

رهانيد از دهان و چنگ گرگي



شبانگه كارد بر حلقش بماليد

روان گوسفند از وي بناليد



كه از چنگال گرگم در ربودي

چو ديدم عاقبت گرگم تو بودي



و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته



[ صفحه 85]




بازگشت