آراء و فتاوي اهل سنت در اين باب


الف) مالك و شافعي و احمد بن حنبل، اذن امام را شرط اقامه ي نماز جمعه ندانسته اند.

شافعي و اصحاب وي اذن گرفتن از امام يا نايب ايشان را در نماز جمعه مستحب دانسته به جهت ترس از فتنه و خروج از اختلاف. [1] .

از مالك نقل شده: مستحب است در ابتداي اقامه ي جمعه از امام اذن گرفته شود. [2] .

ب) ابوحنيفه، اقامه نماز جمعه را مشروط به اذن امام دانسته است.

ادله علماي اهل سنت

الف) فقهاي مذاهب مالكي و شافعي و حنبلي بر عدم اشتراط اذن امام در نماز جمعه چنين استدلال كرده اند:

1 - وقتي عثمان محصور بود [امام] علي با مردم نماز جمعه را اقامه كرد و كسي ايشان را انكار نكرد. و اين امر مورد تصويب عثمان هم قرار گرفت و به [امام] علي گفت تا با مردم نماز گزارد. [3] .

2 - نماز جمعه از واجبات عيني است. بنابراين اذن امام براي آن شرط نيست همانند نماز ظهر.

3 - نماز جمعه، نماز است و در مشروط نبودن به اذن امام همانند نمازهاي ديگر بوده؛ و همچنانكه در ساير عبادات، اذن و حضور سلطان شرط نيست در نماز جمعه هم همينطور است. [4] .

4 - رد استدلال مخالفان در اين شرط. آنهايي كه اذن امام را شرط دانسته



[ صفحه 73]



چنين استدلال مي كنند «در هر عصري نماز جمعه اقامه نمي شده مگر توسط ائمه و اين امر اجماعي است». برخي از فقهاي اهل سنت همچون ابن قدامه اين مطلب را صحيح ندانسته و گفته اند: مردم بدون اذن گرفتن از شخص خاصي در قريه ها نماز جمعه برگزار مي كردند. و بنا به فرض اگر اينكه «جمعه اقامه نشده مگر با اذن» ادعاي صحيحي باشد، اين اجماع مي شود بر جواز آنچه واقع شده نه تحريم غير آن. همانند حج كه ائمه متولي آن بوده اند در حالي كه تصدي ائمه شرط در حج نيست. [5] .

ب) استدلال فقهاي حنفي بر اشتراط امام يا اذن وي در اقامه ي نماز جمعه:

1 - حديث جابر كه روايت نموده رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم براي ما خطبه خواند و فرمود:

ايها الناس، توبوا الي ربكم قبل أن تموتوا... (الي ان قال) و اعلموا ان الله تعالي كتب عليكم الجمعة في يومي هذا، في شهري هذا، في مقامي هذا، فمن تركها تهاوناً بها و استخفافاً بحقها و له امام جائر أو عادل، فلا جمع الله شمله، ألا فلا صلاة له، ألا فلا صوم له، الا أن يتوب.

اي مردم به سوي پروردگارتان توبه كنيد قبل از آنكه بميريد... و بدانيد خداوند متعال در اين روز، در اين ماه، در اين مقام نماز جمعه را بر شما فرض نموده. پس كسي كه به جهت سبك شمردن، آن را ترك كند در حالي كه امام جائر يا عادل براي او باشد پس خداوند امور متفرق و پراكنده ي او را جمع نكند، نماز و روزه براي او (مقبول) نيست مگر آنكه توبه كند.

در حديث جابر، رسول الله براي بيان عقوبت و وعيد نسبت به تارك نماز جمعه، امام را شرط نموده است. [6] .

2 - در روايت آمده «اربع الي الولاة، منها الجمعة» - چهار چيز به واليان رجوع



[ صفحه 74]



مي كند، از جمله ي آنها نماز جمعه است.

3 - مردم به جهت برگزار نمودن نماز جمعه، نمازهاي جماعت را ترك مي كنند؛ و اگر حضور يا اذن سلطان شرط اقامه ي جمعه نباشد منجر به فتنه مي شود. زيرا برخي از مردم زودتر به مسجد جامع رفته و به واسطه ي غرضي كه دارند اقامه جمعه مي كنند، و اقامه ي آن بر ديگران فوت مي شود و در اين امر فتنه ايجاد مي گردد. بنابراين اقامه ي آن به امام واگذار شده؛ زيرا در فرو نشاندن فتنه، امام سزاوارتر از ديگران است. [7] .

همچنين استدلال شده به اينكه: نماز جمعه با جمع زيادي اقامه مي شود، و در تقديم و تقدم آن نزاع و ستيز واقع مي شود كه براي تمام شدن نزاع و اتمام امر اقامه جمعه نياز به سلطان داريم. [8] .



[ صفحه 75]




پاورقي

[1] اعانه الطالبين، ص 58.

[2] حاشيه دسوقي، ص 353.

[3] مغني ابن قدامه، ج 2، ص 330.

[4] مغني ابن قدامه، ج 2، ص 330؛ اعانه الطالبين، ص 58.

[5] مغني ابن قدامه، ج 2، ص 330؛ اعانة الطالبين، ص 58.

[6] المبسوط، ج 2، ص 25.

[7] المبسوط، ج 2، ص 25.

[8] بحرالرائق، ج 2، ص 155.


بازگشت