نيايش شبانه






ما برآريم شبي دست و دعائي بكنيم

غم هجران تو را چاره به جايي بكنيم



حافظ

شب سرود مشتاقان است و راحت ارواح مطيعان

«كشف الاسرار ميبدي»

امكان ندارد از پرستش سخن به ميان آيد اما ژرفاي شب فراموش شود زيرا در شب است كه با راه نشينان باده مستانه مي زنند. وقتي كه غافلان آرام مي گيرند و يك دنيا سكوت را به «عبادالرحمن» [1] بندگان ممتاز پروردگار مي بخشند و مقام محمود [2] از آن شب بيداران است در آن



[ صفحه 101]



لحظات است كه چشمه هاي عشق و ايمان و خلوص به فوران صميميت و معنويت مي افتد و انديشه و روان آدمي را تصفيه مي كند. گويي قلب سياه شب صورتي در زير دارد كه آنچه در بالا است، نيست.



مرغ خوش خوان را بشارت باد كاندر راه عشق

دوست را با ناله شب هاي بيداران خوش است



(حافظ)

كيست كه بتواند انسان بزرگي را نشان دهد كه وامدار شب نباشد و جالب است كه امام سجاد (ع) با تنها چراغ شب (يعني ماه) عاشقانه سخن مي گويد كه: اي ماه... عجيب است خداوند براي تو چه تدبيرها به كار برده و در خلقتت چه لطف ها روا داشته است. [3] مولا علي (ع) در خطبه اي به زيبايي يكي از كامكاران شب را وصف مي كند آنجا كه مي فرمايد:... شب پره چه موجود عجيبي است زيرا در روز، پلك هايش را بر سياهي ديده هايش مي بندد و در شب كه همگان در درياي خواب غرقند آنها را چراغي مي سازد تا روزي خود را به دست آورد، سياهي شب ديدگان او را نمي بندد و به خاطر تاريكي از تلاشش بازنمي ماند.



[ صفحه 102]



خداوند در قرآن كريم پيامبرش را به بيداري در شب دعوت مي كند و نماز شب را براي ايشان واجب مي كند:

و من الليل فتجهد به نافله عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا [4] يعني بعضي از شب را بيدار باش و تهجد كن تا خداوند تو را به «مقامي محمود» مبعوث كند. مقام محمود يعني مقام ستايش شده، جايگاهي است كه همه آن را دوست دارند و از آن نفع مي برند. كه به نظر علامه طباطبائي اين مقام شفاعت است كه به پيامبر ارزاني شده است [5] مولا علي (ع) يكي از صفات دوستان خدا را شب بيداري مي داند، خود آن حضرت پيشواي شب زنده داران است و در خبر است كه شب ها چون مارگزيده اي به خود مي پيچيد و محزون مي گريست [6] و در جاي ديگر آمده است كه «يستوحش من الدنيا و زهرتها و يستأنس بالليل و وحشته» [7] يعني آن حضرت از دنيا و مناظر دلرباي آن به وحشت مي افتاد اما به شب و تاريكي وحشت انگيز آن دلبستگي نشان مي داد. آن حضرت از قول داوود (ع) نقل مي كند كه نزديك سحر ساعتي است كه هر چه انسان



[ صفحه 103]



از خدا خواست مستجاب مي شود. [8] علاوه بر اين تهجد در شب باعث طرد و دفع بلا و بيماري ها و دردها از جسم مي شود. [9] اصولاً در شب به خاطر اين كه فكر آدمي مشغول امور مادي نيست و چشم از ديدن مناظر مختلف و گوش از شنيدن آواهاي متفاوت آرام گرفته است، حضور قلب و آرامش انديشه به وجود مي آيد و آرامش شب با نسيم سحري توأم مي گردد و انسان را در حالت هاي خاصي قرار مي دهد و به همين خاطر، مناسب ترين وقت براي مطالعه، انديشه، تدبر در قرآن و عبادت و راز و نياز است اما در روز انسان چنين فراغتي نمي يابد. البته در تعاليم اسلامي توصيه كرده اند كه در روز نيز انسان نبايد به هر چيزي نگاه كند و يا گوش فرادهد و يا دل به هر چيزي بسپارد زيرا با اين كار آدمي خود را تكه تكه كرده و هر قسمتي را به سوئي افكنده است قرآن كريم در اين باره مي فرمايد ضرب الله مثلا رجلا فيه شركاء متشاكسون و رجلا سلما لرجل هل يستويان مثلا [10] در اين آيه خداوند كسي را مثل مي زند كه شريكان مختلفي دارد و هر كدام او را به نحوي مشغول مي سازند آيا اين شخص با كسي كه هيچ شريكي ندارد يكسان است؟ بنابراين مراقبت از



[ صفحه 104]



حريم وجودي خويشتن و پراكنده نكردن فكر و اعضاء كه اثرات بسيار بدي بر روي جسم و روان دارد، وظيفه هر فرد است. [11] اما در شب به خاطر موقعيت خاصي كه دارد بهتر مي توان از بركات و نزول فيوضات الهي بهره مند شد. قرآن كريم مي فرمايد شب خيزي در ثبات قدم محكم تر است اما: ان لك في النهار سبحا طويلا [12] در روز (به خاطر معيشت زندگي) سبح طولاني داري. (سبح به معني تردد و رفت و آمد شديد، دوندگي و مشغله است)

از طرف ديگر لحظات شب بهترين موقع براي راز و نياز و پرستش است:

قال الله الحكيم لموسي بن عمران: يابن عمران كذب من زعم انه يحبني فاذا جنه الليل نام عني اليس كل محب الليل حولت ابصارهم في قلوبهم و مثلت عقوبتي بين اعينهم يخاطبوني عن المشاهده و يكلوني عن الحضور يابن عمران هب لي من قلبك الخشوع و من بدنك الخضوع و من عينيك الدموع في ظلم اليل و ادعتي فانك تجدني غريبا محبيبا [13] .

خداوند مي فرمايد: اي پسر عمران! دروغ گفت كسي كه فكر مي كند



[ صفحه 105]



مرا دوست دارد اما هنگام شب چشم از من مي گيرد و به خواب مي رود. مگر هر عاشقي خلوت با معشوق خود را دوست نمي دارد؟

اي پسر عمران من بر دوستانم مطلعم چون شب آنان را فراگيرد، چشم دلشان را دگرگون سازم و عذابم را در برابر ديدگانشان مجسم سازم به طوري كه از راه شهود و رويارويي با من به سخن گفتن پردازند و حضوراً با من گفتگو كنند. اي پسر عمران در دل شب هاي تار، از دلت خشوع، از تنت خضوع و از چشمانت قطرات اشك برايم هديه آور و مرا بخوان كه مرا به خودت نزديك و اجابت كننده خواهي يافت.



عشق مستسقي [14] است مستقي طلب

در پي هم اين و آن و روز و شب



روز بر شب عاشق است و مضطر است

چون بيني، شب بر او عاشق تر است



در دل معشوق جمله عاشق است

در دل عذرا هميشه وامق است [15] .



در روايت است كه براي هر شبانه روز آدمي 24 خزانه است كه به



[ صفحه 106]



وسيله اعمال انسان پر و خالي مي شود [16] اگر آدمي كار خوبي انجام دهد، خزانه مربوط به آن ساعت را از اعمال نيك انباشته است. درخشندگي و نور آن كار خير آن قدر فرح بخش است كه اگر در ميان اهل جهنم توزيع شود رنج عذاب فراموششان خواهد گشت. و برعكس وقتي خزانه ي ساعت اشتغال به گناه باز شود در اثر آن عفونتي نكبت بار، گنهكار را فرامي گيرد؛ اما ساعتي نيز هست كه آن خزانه خالي مي ماند و آن وقتي است كه انسان در آن ساعت تن به غفلت درداده است. هر چند بوي تعفن ساعات گناه را ندارد، اما به خاطر تهي بودنش، غم و اندوه و آدمي را فراگرفته است.

خالي بودن يا آلوده بودن خزانه هاي شبانه روز، وقتي به ياد آدمي مي افتد كه ديگر نمي تواند آن را برگرداند و آن لحظات پاياني عمر انسان است. مولا علي (ع) در يكي از خطبه هايشان اين غفلت زدگي ها را هشدار مي دهند و مردم را به درس گرفتن از گذشتگان فرامي خوانند و در قسمتي از آن مي فرمايند: گذشتگان شما مي خواستند با شادي، غم ها را از دل بيرون كنند و هنگام مصيبت با سرگرمي ها صفاي عيش خود را بر هم نزنند، دنيا به آنها و آنها به دنيا مي خنديدند و در سايه خوشگذراني غفلت زا،



[ صفحه 107]



بي خبر بودند تا آن كه روزگار با خارهاي مصيبت زا آنان را در هم كوبيد، روزگار توانشان را گرفت و...!! حراج كردن لحظات شيرين عمر با غفلت و يا آلوده كردن آن به وسيله شادي هاي زودگذر جز ندامت و حسرت چيزي در پي نخواهد داشت. آن چه انسان را غافل مي كند ديوانه و سرمست دنيا شدن است كه بر روي چشم حقيقت بين انسان پرده مي كشد و اين سرمستي چنان درون انسان را پر از آتش مي كند كه انسان ديگر تحمل خود را نيز ندارد و براي آن كه از دوزخ درون خويش فرار كند به خوشگذراني هاي كاذب و يا سرمستي هاي دروغين پناهنده مي شود:



جمله دانسته كه اين هستي فخ است

فكر و ذكر اختياري دوزخ است



مي گريزند از خودي در بيخودي

تا به مستي يا به شغل اي مهتدي [17] .



و آن كس كه حتي تحمل وجود خود را ندارد و دست در دامن انواع و اقسام سرگرمي هاي بيهوده مي زند، نمي تواند شب با خود و خداي خويش خلوت كند.



[ صفحه 108]



در خبر است كه روزي كسي به خدمت مولا علي (ع) آمد و عرضه داشت: اني قد حرمت الصلوة بالليل. فقال اميرالمؤمنين (ع) انت رجل قد قيدتك ذنوبك [18] گفت من از راز و نياز و نماز شب محروم شده ام. حضرت به او فرمودند: دليلش اين است كه گناهت تو را به بند كشيده است.

غل و زنجيرهايي كه در اثر گناه بر دست و پاي دل آدمي بسته مي شود، اوقات فراغت و ساعات خلوت انسان را هول انگيز و هراسناك مي سازد و مسلماً در شب كه چشم ها در خواب و صداها خاموش است به مراتب هول انگيزتر جلوه مي كند. و برعكس وقتي كه آدمي درونش پاك شد دل مشغولي هاي زندگي او را غمگين مي سازد و پيوسته به فكر جايي است كه تنها خودش و خدايش حضور داشته باشد و بس. گريه و اندوه نيمه شب را به خوشگذراني هاي غافلان نمي فروشد و اينجاست كه سر اندوه شب بيداران معلوم مي شود. ناله ي شب زنده داران، صيقل دهنده و شادي آفرين است اما اندوه دنيامداران شكننده و... بد! ناله ي شب بيداران براي اوج گرفتن بيشتر است، اما اهل دنيا با غم خود لحظه به لحظه محبوس تر مي شوند. نتيجه آن، سرور و بهجت است و نتيجه اين حرص و ولع بيشتر. غم آن يكي دلسوزي و رحمت را براي مرد در پي دارد وولي



[ صفحه 109]



اين يكي موجب بي رحمي و قساوت نسبت به آنان است درد آنان، درمان خويش و ديگران را به همراه دارد ولي از اينان زخم هاي كاري است كه به خويش و اطرافيان وارد مي شود. و بالاخره اندوه دنيامداران پايدار و شاديشان ناپايدار است؛ اما عابدان حقيقي در شادي مداوم به سر مي برند.



گلشني كز گل دمد گردد تباه

گلشني كز دل دمد وافرحتاه



گلشني كز بقل رويد يك دم است

گلشني كز عقل رويد خرمن است [19] .



و آخرين سخن اين كه: در شب بيدار و هوشيار باش كه شب بوستان دوستان است و بهار عارفان، شب سرود مشتاقان است و راحت ارواح مطيعان. [20] .

«والسلام»




پاورقي

[1] سوره فرقان آيه 63 اضافه عباد به رحمان در اصطلاح، اضافه ي تخصيصي ناميده مي شود يعني بندگان مخصوص خدا. كه در اين آيه خداوند آنها را در برابر افراد مغرور، متكبر و جاهل قرار داده است.

[2] سوره اسرا آيه 79.

[3] صحيفه سجاديه.

[4] اسرا 79.

[5] الميزان ذيل همين آيه.

[6] نهج البلاغه حكمت 77.

[7] سفينة البحار، ج 2 ص 170.

[8] نهج البلاغه قصار 104.

[9] تفسير صافي ص 265.

[10] زمر 29.

[11]



پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب

تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم



(حافظ).

[12] سوره مزمل.

[13] بحار ج 87 ص 139.

[14] مستسقي از ريشه استسقا نوعي بيماري است كه فرد به خاطر آن هر چه آب بنوشد باز احساس عطش مي كند.

[15] مثنوي 2675 / 6.

[16] حجة البيضاء ج 8 ص 152.

[17] مثنوي 226 / 6.

[18] وسائل الشيعه ج 5 باب بقه الصلوة المندوبه ح 3.

[19] مثنوي 649 / 6.

[20] كشف الاسرار ميبدي.


بازگشت