آيا دنيا مذموم است






مرا به كار جهان هرگز التفات نبود

رخ تو در نظرم اينچنين خوشش آراست



حافظ

آنچه در نهج البلاغه و يا تعاليم ديگر اسلام مذمت شده دلبستگي به دنياست اما اصل ثروت و تلاش براي آسايش و رفاه به هيچ وجه مذموم نيست و برعكس. آن كس كه براي اقتصاد خانواده اش زحمت مي كشد از نظر اسلام اجر مجاهد في سبيل الله را دارد. در جاهاي مختلفي از نهج البلاغه دلبستگي به دنيا نكوهش شده و در مقابل ايمان به خدا گوشزد شده است و اين مي رساند كه اگر دنيا با ايمان به خدا تعارض پيدا كند،



[ صفحه 66]



جانبداري از آن خطاست وگرنه دنيا از مخلوقات الهي است و در اين دنياست كه:



يار بي پرده از در و ديوار

در تجلي است يا اولي الابصار



(هاتف)

روزي حضرت علي (ع) شنيدند كسي از دنيا بدگويي مي كند و آن را نكوهش مي نمايد او را توبيخ كردند: تو كه خود فريفته دنيايي چرا به آن دشنام مي دهي؟ تو در دنيا جرم مي كني يا دنيا به تو جرم مي كند؛ كي دنيا ترا سرگردان كرد و كي ترا فريب داد و در ادامه فرمود:

ان الدنيا دار صدق لمن صدقها و دار عافية لمن فهم عنها [1] .

دنيا سراي راستي براي راستگويان و خانه تندرستي براي دنياشناسان و خانه پند براي پندگيران است.

در نگاه آن حضرت بلاهاي دنيا همه براي پند آموختن است، بايد پند و اندرز دنيا را پذيرفت و آن را به كار بست. دنيا يك ميهمان خانه است كه براي سكونت ابدي نيست. از بين بردن يك ميهمان خانه حرام است و سكونت دائمي در آن محال. اگر انسان مسافر بودن خود را پيوسته به ياد داشته باشد دل بر اين مسافرخانه نخواهد بست. بنابراين غفلت از هدف



[ صفحه 67]



مذموم است نه چيز ديگري:



چيست دنيا از خدا غافل شدن

ني قماش و نقره و ميزان وزن



مال را كز بهر دين باشي حمول

نعم مال صالح خواندش رسول [2] .

و حضرت در جاي ديگر مي فرمايند: دنيا گذرگاه عبور است نه جاي ماندن و مردم در آن دو دسته اند يكي آن كه خود را فروخت و به تباهي كشاند و ديگري آن كه خود را خريد و آزاد كرد. [3] .

قلب انسان حريم ملكوتي خداست و هيچ چيز نبايد با آن رقيب شود يا در كنار آن قرار گيرد اتفاقاً حضرت پس از ذكر روايت رسول خدا (ص) به آيه 37 سوره نور استناد مي كنند كه مي فرمايد: رجال لا تلهيهم بيع و لا تجاوزه عن ذكر الله مرداني هستند كه خريد و فروش و تجارت، آنان را از ياد خدا غافل نمي كند.

عارفان نيز طبيعت را تجلي حق مي دانند و معتقدند كه طبيعت همچون آينه جمال و جلال. خدا را نشان مي دهد و چون انعكاس معشوق است؛ آن را ارج مي نهند. ميزان استفاده از طبيعت بستگي به استعداد



[ صفحه 68]



انسان ها دارد. هر كس به قدر قابليت خويش از آن بهره مند مي شود. «مولانا» در دفتر سوم مثنوي حكايتي نقل مي كند كه: حاجياني وارد سرزمين خشكي شدند؛ ديدند كه در اثر دعاي عابدي، ابري شروع به باريدن نمود. هنگام نزول اين رحمت الهي آن جماعت سه دسته شدند:

1- دسته اي ايمان آوردند

2- آنان كه مومن بودند ايمان و يقينشان بيشتر شد؛

3- اما گروهي نيز از آن بهره اي نبردند.



يك جماعت زان عجائب كارها

مي بريدند از ميان زنارها



قوم ديگر را يقين در ازدياد

زين عجب والله اعلم بالرشاد



قوم ديگر ناپذيرا ترش و خام

ناقصان سرمدي تم الكلام [4] .





[ صفحه 69]




پاورقي

[1] نهج البلاغه - حكمت 131.

[2] مثنوي 984-983 / 1 مصرع آخر اشاره به روايت پيامبر است كه فرمود مال خوب براي مرد خوب، چه خوب است. محجة البيضاء ج 6 ص 44.

[3] نهج البلاغه - حكمت 133.

[4] مثنوي 3808 / 2.


بازگشت