پرستش از كدام مسير






ديده يوسف شناسان در غبار كثرت است

ورنه يوسف در ميان كاروان پيداست كيست



صائب تبريزي

عرفاي اسلامي به فرم پرستش كه در كتاب و سنت وارد شده باشد، شريعت مي گويند و روح عبادت را حقيقت. و همه آنان معتقدند كه فقط از راه شريعت مي توان به حقيقت رسيد. [1] آنان هر شكل عبادت را - كه گفتيم



[ صفحه 42]



شريعت مي نامند - پوست و روح آن را مغز آن مي دانند.



تبه گردد سراسر مغز بادام

گرش از پوست بخراشي كه خام



ولي چون پخته شد بي پوست نيكوست

اگر مغزش برآري، بركني پوست



شريعت پوست، مغز آور حقيقت

ميان اين و آن باشد طريقت



خلل در راه سالك نقص مغز است

چو مغزش پخته شد، بي پوست نغزاست [2] .



بنابراين بدون شريعت نمي توان به حقيقت رسيد زيرا خداوند خود دستور داده است كه فقط از راه شرع مي توانيد مرا پرستش كنيد:

اقم الصلوة لذكري

«به ياد من نماز را بپاي دار.» بنابر رواياتي خداوند مي فرمايند: اي فرزند آدم، هر طوركه مي گويم، مرا اطاعت كن و به من ياد نده چه چيزي تو را اصلاح مي كند. [3] .

بنابراين هر چند راه هاي ديگر ممكن است به خداوند منتهي شود، اما نزديك ترين راه و مطمئن ترين روش همان است كه خود او به



[ صفحه 43]



بندگانش ياد داده و پيامبرش براي مردم تبيين نموده است. مولا علي (ع) مي فرمايند:

ان الله افترض عليكم فرائض فلا تضيعوها و حد لكم حدودا فلا تعتدوها و نهاكم عن اشياء فلا تتهلوها [4] .

خدا واجباتي را براي شما لازم شمرده، آنها را تباه مكنيد و حدودي براي شما معين فرموده، از آن حدود تجاوز نكنيد و از چيزهايي نهي فرموده، حركت آنها را نگاه داريد.

راه هاي ديگري كه براي خداخواهي استفاده مي شود، نه مطمئن است و نه مورد تاييد قرآن. و كسي كه از اين گونه مسيرها بخواهند عبور كند، مانند بيماري است كه بدون مراجعه به طبيب، خود به مداواي خويش پرداخته كه در اين صورت احتمال بهبود با مرگش يكسان است. عيب مهمي كه اين روش ها دارند اين است كه: معمولاً يا از داخل و يا از خارج گرفتار آفت هاي بي شماري مي شوند و از طرفي ديگر معلوم نيست كه پايان آنها «خدا» باشد زيرا نوع انسان از شناخت ذات خداوندي عاجز است و ممكن است راه ضلالت را در پيش گرفته و از طرفي چون ساخته دست مخلوق است، معلوم نيست كه با فطرتش همسويي داشته باشد و نياز انسان را به پرستش برطرف كند.



[ صفحه 44]



قرآن مطمئن ترين و نزديك ترين راه به سوي خدا را همان «صراط مستقيم» مي داند. شاه راهي كه گرفتار هيچ گونه خللي نمي شود و ابتداي آن فطرت آدميان و انتهاي آن ذات بي همتاي الهي است. صراط از ماده «صرط» به راه آسان و روشن اطلاق مي شود [5] و مستقيم به معني هر چيزي است كه بتواند روي پاي خود بايستد، و بدون اين كه به چيزي تكيه كند، تعادل خود و هر آنچه متعلق به اوست را حفظ كند؛ [6] بنابراين براي خداخواهي بايد فقط از مسيري كه خود خداوند آن را به ما نشان داده و وصول به خود را براي رونده آن تضمين نموده است؛ حركت كرد.

تسبيح و حمد الهي به هر زباني كه باشد نيكوست و به هر وجهي كه انجام پذيرد مطلوب است:



در طلب زن دائماً تو هر دو دست

كي طلب در راه نيكو رهبر است



لنگ و لوك و خفته شكل و بي ادب

سوي او مي غيژ و او را طلب [7] .





[ صفحه 45]



خداخواهي هيچ آداب و ترتيبي ندارد فقط و فقط خلوص مي خواهد و بس. خداوند خود فرموده است كه:

اينما تولوا فثم وجه الله

به هر كجا كه رو كنيد خدا هست

اما آنچه در اين ميان مهم است خداخواهي است و روي گرداندن از غير خدا و شكستن بت هاي ديگر:



هر چه بيني جز هوا آن دين بود بر جانشان

هر چه بيني جز خدا آن بت بود، درهم شكن



سنايي

قرآن كريم كه در حقيقت راهنماي اين راه است، ما را مكلف به انجام فرايضي نموده كه والاترين آنها نماز است و خداوند خود فرموده است كه بهترين روش پرستش همين نماز است. بنابراين نماز، هنر معبودي است كه خود خواسته تا اين گونه عبادت شود.

در بين عبادت ها، نماز اهميت به سزايي دارد و سفارش هايي كه درباره نماز شده است پيرامون ديگر عبادت ها نيامده است، نماز زيربناي تمامي اعمالي است كه در شرع اسلام وارد شده است و از اين روي پيامبر گرامي اسلام در ميان همه پرستش ها به نماز عشق مي ورزيد و آن را در كنار



[ صفحه 46]



بهترين رايحه ها و لطيف ترين مخلوقات قرار مي داد. [8] امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايد:

ان طاعه الله تعالي خدمته في الارض و ليس شي ء من خدمة يعدل الصلاة

يعني همانا طاعت خداوند، خدمت كردن به او در روي زمين است و هيچ خدمتي در راه خدا معادل با نماز نيست. [9] .

نماز زيباترين و گوياترين نوع پرستش است كه دين مبين اسلام پيروان خويش را موظف به انجام آن كرده و در قرآن كريم صراحتاً آمده است كه نماز را در دو طرف روز (صبح و مغرب) و در ميان روز (ظهر) بپاي دار. [10] نماز برجسته ترين صفات ايمان آورندگان است و پيامبر مأمور مي شود كه اهل و خانواده خويش را به نماز ترغيب كند. از اين روي پيامبر هر روز بر در خانه علي (ع) مي آمد، دو طرف چهارچوبه در را مي گرفت و مي فرمود: «نماز»!! [11] در خبر است كه مولا علي (ع) آن گاه كه وقت نماز مي شد و مؤذن نداي الله اكبر سر مي داد بدن مباركش مي لرزيد؛ چهره اش درهم مي شد و مي فرمود: «نماز؟! اين همان امانتي است كه آسمان و زمين و كوه ها از قبولش سر باززدند.»



[ صفحه 47]



آدمي چون از شناخت كنه خداوندي عاجز است قطعاً شأن عبوديت و پرستش او را نيز نمي تواند بداند، او مي بايست خود را به ما بشناساند و روش عبادتش را به ما ياد دهد.

پيامبر عظيم الشان اسلام مي فرمايند:

ما افترض الله علي خلقه بعد التوحيد احب الله من الصلاة و لو كان شي ء احب اليه منها لتعبد به ملائكته فمنهم راكع و منهم ساجد

يعني از آن چه خداوند بر خلقش واجب نمود، بعد از توحيد چيزي محبوب تر از نماز نيست. زيرا اگر چيزي نزد او دوست داشتني تر بود ملائكه با همان وسيله او را عبادت مي كردند (و حال آن كه) برخي از ملائكه در حال ركوعند و برخي در حال سجود و عده اي هم نشسته (به عبادت مشغولند).

در قرآن و سنت هر جا كه از «اعمال صالحه» به صورت كلي نام برده شده، كلمه نماز مخصوصاً ذكر مي شود تا جايگاه ويژه آن براي همگان معلوم شود. يك نمونه آن را بنگريد:

الذين استجابوا الربهم و اقاموا الصلاة [12] .

آنان كه دعوت خدا را پذيرفته اند مسلماً همه تكاليف الهي را انجام مي دهند. در اين آيه در بين همه آن تكاليف، نام نماز به ميان آورده



[ صفحه 48]



مي شود و اين كار كه در اصطلاح ادبي ذكر «خاص بعد از عام» ناميده مي شود، اهميت و شرافت نماز را مي رساند [13] .

امام صادق (ع) مي فرمايد:

فليس من مومن يقبل بقلبه في صلاته الي الله الا قبل الله اليه بوجهه و اقبل بقلوب المومنين اليه بالمحبه له بعد حب اياه

يعني هيچ مومني نيست كه با قلب خود به وسيله نماز به سوي خدا برود مگر اين كه خداوند با همه الطافش به او رو مي آورد و بعد از آن قلوب همه مومنين هم از راه رأفت و مهرباني به سوي او روي مي آورند. [14] .

و كان رسول الله نصبا بالصلوة بعد التبشير له بالجنه بقول الله و امر اهلك بالصلوة و اصطبر عليها. (طه 132)

در اينجا حضرت به سيره عملي رسول خدا اشاره مي فرمايند كه ايشان در امر نماز خود را به زحمت مي انداختند و بسياري از رنج ها را بر خويش هموار مي كردند و اين در حالي بود كه بهشت برايشان تضمين شده بود چون خدا به او امر كرده بود كه «در عبادت پايدار باش».

از اين سخن حضرت نتيجه مي گيريم كه اگر كسي هدف از عبادت را حتي رسيدن به بهشت قرار داد نيز خداخواهي را ترك كرده است زيرا



[ صفحه 49]



مقصود از عبادت قرب الي الله است و وقتي انسان به خدا رسيد خود به خود بهشت نيز حاصل مي شود



گر عارف حق بيني چشم از همه بر هم زن

چون دل به يكي دادي آتش به دو عالم زن



«فروغي بسطامي»

در اينجا ذكر اين نكته ضروري است كه متاسفانه در اثر افراطها و تفريطها، معمولاً عبادات اسلامي و مخصوصاً نماز، گاه به ورطه قشري گري و گاه به ورطه التقاط افتاده است. گروهي عبادت را مجموعه اي از قوانين مي دانند كه هر روز بايد آن را انجام دهند و عمل به ظواهر بدون توجه به باطن آن، كار هميشگي آنان مي شود. «مثال كساني كه مواظبت بر اعمال جسميه مي كنند و از صفاي دل و پاكي آن و ظلمت نفس بي خبرند و ناپاكي آن را فراموش كرده اند و التفاتي به آن نمي كنند مانند قبور مردگان است كه ظاهر آنها را زينت نمايند و باطن آن مردار گنديده پنهان است» [15] و هيچ گونه تأثيري نخواهد داشت. و گروهي ديگر برعكس دسته ي اول، قوانين پرستش را زدوده اند و اين طرز تفكر كه گاه در قالب تصوف و گاه در قالب تجدد جلوه مي كند باعث مي شود كه حتي آيات صريح قرآني نيز با سليقه هاي فردي مخلوط شود. امام راحل در اين باره مي فرمايد:



[ صفحه 50]



«بدان كه هيچ راهي در معارف الهيه پيموده نمي شود مگر آن كه ابتدا كند انسان از ظاهر شريعت.... از اين جهت دعوي بعضي باطل است كه به ترك ظاهر، علم به باطن پيدا شود يا پس از پيدايش آن، به آداب ظاهره احتياج نباشد.» [16] .

فكان يأمر اهله بالصلوة: پيامبر (ص) پي درپي خانواده خود را به نماز فرمان مي داد. قبلاً روايتي را نقل كرديم كه حضرت هر روز به درب خانه علي (ع) مي آمدند و آنها را امر به نماز مي كرد. برخي معتقدند كه تعليمات مذهبي براي فرزندان را نبايد از سنين پائين شروع كرد اما اسلام عزيز معتقد است كه بايد هر كس فرزند خود را از هفت سالگي به عبادت سوق دهد. آموزش نماز در خانواده يكي از وظايف مهم والدين است. در آيه اي كه در فراز پنجم سخن حضرت علي (ع) به آن اشاره شد صريحاً به پيامبر دستور داده مي شود كه خانواده ات را نيز مامور به نماز كن و نقل شده است كه از وقتي اين آيه نازل شد آن حضرت تا هشت ماه پيوسته به در خانه علي (ع) مي آمدند و مي فرمودند:

الصلوة رحمكم الله انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت

يعني: نماز! خدا رحمتتان كند همانا خدا مي خواهد پليدي را از شما خانواده دور كند و شما را به بهترين وجه پاك كند.



[ صفحه 51]



ناگفته نگذريم كه براي تربيت فرزند نمازگزار، بايد خود والدين نيز اهل نماز باشند زيرا رفتار والدين عامل بسيار موثري در تربيت فرزند است خصوصاً كه وراثت نيز نقش ارزنده اي را در اين زمينه ايفا مي كند. [17] .

آموزش نماز از سوي مربيان و والدين نيز امري است كه مي بايست مانند ديگر تعاليم با ظرافت انجام شود و در اين زمينه از هر افراط و تفريطي اجتناب نمود. شناخت آرزوها، آرمان ها، آسيب ها و نيازهاي خاص رواني كودكان و نوجوانان و توجه به كنش ها و واكنش هاي آنان در بعد معنوي و عقلاني و عاطفي آنها باعث مي شود تا تربيت ديني آنان به نحو مطلوب تحقق پذيرد و ناآشنايي با مسائل نوجوانان و جوانان باعث واكنش هاي معكوس در اين زمينه است و اين دقيقاً همان معضلي است كه امروزه بيشتر مربيان اين امر را فراگرفته است. بررسي جوانب اين امر خود كتابي مستقل را مي طلبد و از عهده اين بحث خارج است. اميد كه نويسندگان و مربيان اهتمام ويژه نسبت به آن داشته باشند.



[ صفحه 52]




پاورقي

[1] معمولاً عده اي از اين گروه متهم به عدم رعايت عبادات اسلامي (از نظر فقهي) شده اند، كه البته اين كار ناشي از عدم شناخت افكار آنهاست. فقط گروهي از آنها در بعضي از مراحل سير و سلوك انجام ظاهر عبادات را لازم نمي دانند. مثلاً فقهاي ما سه شرط عمومي براي وجوب نماز ذكر مي كنند كه عبارتست از بلوغ، توانايي و عقل و عدم هر يك از اين شروط تكليف را از گردن انسان ساقط مي كند. اما برخي از متصوفه مي گويند در حالت جذب، شرط سوم يعني عقل ساقط مي شود بنابراين تكليف ساقط است زيرا سالك به مرحله جنون رسيده است. به نظر مي رسد اين جنون كه مد نظر آنهاست با جنوني كه در فقه اسلامي باعث سقوط تكليف مي شود، فرق دارد. آن جنون عبارتست از مستي متأثر از فناء في الله و اين جنون به معني زوال فيزيكي عقل است. براي نمونه ر. ك. شرح گلشن راز ص 299 به بعد. البته برخي از آنها دلايل ديگري دارند كه نقل و بررسي آنها مجال ديگري مي طلبد.

[2] گلشن راز - شيخ محمود شبستري.

[3] بحارالانوار، ج 78.

[4] نهج البلاغه - حكمت 105.

[5] الطريق المستسمل اصله من سرطت الطعام و زردته ابتعلته فقيل صراط تصورا انه يبتلعه سالكه.

يعني، راه آسان. اصل اين لغت به معني بلعيدن غذاست بنابراين وقتي كسي در راه روشن و هموار مي رود انسان تصور مي كند كه راه او را بلعيد. المفردات في غريب القران چاپ دوم ص 230.

[6] ر.ك. تفسير الميزان ج 1 ذيل آيه اهدنا الصراط المستقيم و نيز تفسير تفسيم ذيل همين آيه.

[7] مثنوي 80-979 / 3.

[8] مواعظ العدديه.

[9] وسائل الشيعه ج 3 ص 26.

[10] سوره هود آيه 214.

[11] الميزان ج 14 ذيل آيه 132 سوره طه.

[12] سوره شوري آيه 38.

[13] ر. ك. الميزان ج 18.

[14] بحارالانوار ج 84 ص 240.

[15] معراج السعاده باب هفتم در بيان مرض روح.

[16] چهل حديث ص 8.

[17] آيا كودك با يك شخصيت از پيش تعيين شده متولد مي شود يا شخصيت او با محيط شكل مي گيرد؟ گروهي از كارشناسان نظريه اول و گروهي نظريه دوم را پذيرفته اند. اما گروه قابل ملاحظه اي از آنها به هر دو عامل محيط و وراثت اهميت مي دهند و معتقدند كه كودك با ويژگي هاي شخصيتي خاصي متولد مي شود اما محيط تعيين مي كند كه كدام يك از اين ويژگي ها غالب و كدام يك مغلوب شوند «ر. ك. دن فو نتنل - كليدهاي رفتار با نوجوانان ترجمه مسعود حاجي زاده».


بازگشت