ارزش و جايگاه نماز


نماز در مكتب انسان ساز اسلام از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده و هيچ عملي از اعمال ديني و افعال عبادي با آن قابل مقايسه نمي باشد و اگر خواسته باشيم تعاليم و دستورات دين را درجه بندي نموده و مراتب شان را مشخص نمائيم نماز در بالاترين درجه و مرتبه ي تعاليم ديني قرار دارد. و از چنان ارزشي برخوردار است كه ساير ارزشهاي ديني در عرض آن قرار نمي گيرند.

اگر درك و معرفت به ارزش نماز براي كسي حاصل گردد هرگز در آن كوتاهي نكرده و يا آن را ترك نخواهد نمود. در روايتي از امام صادق عليه السلام چنين آمده است كه: «هرگاه كسي به نماز ايستد رحمت الهي از آسمان بر او نازل مي شود و فرشتگان اطراف او را احاطه مي كنند و فرشته اي گويد: اگر اين نمازگزار ارزش نماز را مي دانست هيچ گاه از نماز منصرف نمي شد» [1] .

و يا علي عليه السلام در حديثي مي فرمايند: اوصيكم بالصلاة التي هي عمود الدين و قوام الاسلام فلا تغفلوا عنها.

«شما را سفارش مي كنم به نمازي كه ستون دين و قوام اسلام است پس از نماز غافل نشويد» [2] .



[ صفحه 139]



خداوند در شب معراج به نبي مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم حقايق بسياري را نمايان و متجلي ساخت كه يكي از آن حقايق كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آشكار گرديد نماز بوده است كه به صورت محملي از نور كه چهل نوع از انواع نور در آن بود و اطراف عرش خدا را احاطه كرده بود ظاهر گرديد. و به همين جهت آن سفير الهي فرموده اند الصلاة نور. «نماز نور و روشنايي است» [3] .

پس كسي كه با نماز مأنوس است در قلمرو نور و روشنايي قرار دارد و آنكه با نماز فاصله دارد از نور و روشنايي دور افتاده و خود را در محيط تاريكي و ظلمت انداخته است.

بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه مفهوم كلام نبي صلي الله عليه و آله و سلم اين است كه تاركين نماز در تاريكي اند و چون به ارزش نماز در زندگي خود ارجي ننهاده اند نزد مسلمين فاقد اعتبار و ارزش اجتماعي بوده و ايشان را در زندگي دنيا و آخرت سعادتي نيست. ارزش و شخصيت آدمي به ميزان اهميت دادن او به ارزشهاي ديني است و مؤمن واقعي از بي توجهي و بي مبالاتي نسبت به تعاليم ديني و ارزشهاي الهي مبرا است. پس نماز را در دين جايگاهي بس بلند است به منزله ي سر در بدن و روح در كالبد جسم، همانگونه كه بدن بي سر و جسم بي روح را ارزشي نيست دين بي نماز را خيري نخواهد بود.



[ صفحه 140]




پاورقي

[1] اصول كافي، ج 3 ص 265.

[2] مستدرك الوسائل، ج 1 ص 172.

[3] ميزان الحكمه، ج 10، ص 234.


بازگشت