فلسفه حمد و سوره (قرائت)


بعد از گفتن تكبير كه نمازگزار وارد نماز مي شود خواندن سوره ي حمد واجب است و گفتن بسم الله در شروع آن ضروري است. سوره ي حمد از



[ صفحه 119]



عظمت بالايي نزد خدا برخوردار بوده به حدي كه شايد هيچ سوره ي ديگري به بزرگي آن نرسد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به جابر بن عبدالله انصاري فرمود: «اي جابر آيا برترين سوره اي را كه خدا در كتابش نازل فرموده به تو نياموزم؟ جابر عرض كرد: آري پدر و مادرم فداي تو باد اي رسول خدا آن را به من بياموز.

پس رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم سوره ي حمد (ام الكتاب) را به او تعليم داد و فرمود اي جابر آيا آگاهت نسازم از اين سوره؟ عرض كرد: چرا پدر و مادرم فداي تو باد يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم از آن مرا باخبر ساز. فرمود: آن شفاي هر دردي است جز مرگ» [1] .

در برخي از آيات قرآن رموز و اسراري است كه آن را داراي فوايد و آثار بسيار نموده است كه سوره ي حمد جزء آن دسته از آيات و سوره ها است در شروع آن بسم الله الرحمن الرحيم است كه با هفت آيه ي ديگر كامل مي گردد. الله اسم خاص خدا است كه مستجمع جميع اسماء و صفات الهي است و هيچ كتاب الهي و آسماني نازل نشد مگر با بسم الله و هر كاري بدون آن آغاز شود بي نتيجه خواهد بود.

پس گفتن بسم الله در ابتداي هر كاري رنگ الهي بخشيدن به آن است. كه هر عملي بدون آن رنگ غير الهي دارد.

الحمد لله رب العالمين: حمد و شكر براي اظهار سپاس از نعمات و بركاتي است كه بدون منت بر بندگانش ارزاني داشت، و رشد و تربيتش را



[ صفحه 120]



برعهده گرفت پس جز او كسي مستحق حمد و ثنا نيست.

الرحمن الرحيم: سر رحمان و رحيم در رحمت عامه و خاصه اوست. يعني او هم رحمان است كه سايه ي رحمتش بر همه مخلوقات (كافر و مؤمن) گسترانده شد و هيچ موجودي از رحمت عامش بي بهره نيست و هم رحيم است كه علاوه بر توجه عام به همه آفرينش، عنايت خاص به بندگان مؤمن خويش دارد و آنان كه در همه لحظات حيات، او را در نظر دارند در دارالرحمه او بسر مي برند. پس نمازگزار با ذكر الرحمان الرحيم اراده مي كند كه مشمول رحمت رحيميه او قرار گيرد تا از خاصان به حساب آيد چون رحمت رحمانيه اش شامل همه چرندگان و درندگان است. چنانچه گفته شد كه: الرحمن لجميع العالم و الرحيم بالمؤمنين خاصه. «رحمان براي همه عالم است ولي رحيم اختصاص به مؤمنين دارد».

مالك يوم الدين: اين جمله بدان معني است كه اي خدا هرچند مالكيت و فرمانروايي مجازي در دنيا پوششي براي مالكيت تو شده است ولي روزي كه پرده ها برداشته شود و حقايق ظهور نمايد همه ملوك و پادشاهان در مقابل تو برده وار ايستاده و چون غلاماني ذليل و خوار پيش تو ظاهر گردند. آن روز چه بسا اميراني كه شرمنده ي در اسارت باشند و اسيراني كه در بارگاه تو عزت و اميري يابند و چه بسا اغنيائي كه فقيروار ظاهر شوند و فقرايي كه متحول باشند. ان الغني و الفقر بعد العرض علي الله. «همانا توانگري و بي چيزي در روز قيامت معلوم گردد» [2] .



[ صفحه 121]



پس بسيار جاي تعجب است كه برخي با قدرت و قهاريت تصنعي و ساختگي خود بر جان و مال ديگران حكم مي رانند در حالي كه به زودي همه اين قدرتهاي پوشالي زايل و قدرت مطلقه الهي ظاهر مي گردد و از همين قدرتمندان مستبد كه با استبداد خويش عرصه زندگي را بر زير دستان ضيق كرده بودند سئوال مي شود كه: لمن الملك اليوم؟ امروز حاكميت و قدرت از آن چه كسي است؟

در پاسخ گويند:

لله الواحد القهار. «از آن خداي يكتا و قدرتمند. آنجاست كه به ضعف و زبوني خود پي برند و به مالكيت و قهاريت او اقرار و اعتراف نمايند.

نمازگزار با تكرار اين كلام در هر نمازي همه همت خويش را بكار مي گيرد تا حقيقت اين كلام را در روح خود زنده سازد و از هر گونه غرور و تكبر خود را دور ساخته و عظمت و كبريائي را در دنيا و آخرت در ذات ربوبي مشاهده نمايد و قلب خويش را با اين اعتقاد تسكين بخشد و خود را بنده ي او سازد نه غير او.

اين شمه اي از حقيقت بود كه بيان آن آمد ولي بسياري از حقايق ديگر در اين آيه (مالك يوم الدين) نهفته كه سالكان واقعي به اسرار آن بار يابند و بي جهت نبود كه امام سجاد عليه السلام در حال نماز وقتي به اين جمله مي رسيد آنقدر تكرار مي كرد كه نزديك بود روح از بدنش جدا گردد» [3] .

إياك نعبد و إياك نستعين: آيات قبل، ذكر اوصاف الهي بود كه بنده در



[ صفحه 122]



حال نماز آنها را بر زبان خويش جاري نمود. با بيان به اوصاف كمال در ذات ربوبي كه وقتي علم بدان حاصل آمد و بنده خود را در مقابل مولي از همه ي اوصاف كماليه تهي ديده، خود را فقير محض و او را كمال مطلق و غني علي الاطلاق داند. زماني كه اين معني او را به سرچشمه ي يقين رساند آنجاست كه تمام وجودش اظهار عبوديت در قبال او كند و اين سخن از عمق وجودش به زبان آيد كه اياك نعبد و اياك نستعين. يعني عبوديت و بندگي در مقابل تو شايسته است و احدي غير تو لايق چنين مقامي نيست. اگر بندگي موجب عزت باشد و بردگي باعث سعادت، فقط بندگي و بردگي در مقابل توست نه اطاعت در برابر صاحبان قدرت. وقتي عبوديت عبد در قبال او معني پيدا كند لاجرم در خواست هر نوع كمك بايد از او باشد چون او مصدر همه كمالات و سرچشمه ي تمام فيوضات است. و عبد واقعي اش با معرفت به اين معنا مي گويد اياك نستعين يعني كمك و ياري و هرگونه توفيق را از تو طلب مي كنم و درخواست كمك و استعانت از غير تو خلاف عقل و ادب است چون كسي غير از تو قدرتي ندارد تا از او طلب گردد و موجودي جز تو مكنتي ندارد تا از او استعانت شود. هر كس هر وصف كمالي را كه واجد است و هرگونه قدرتي را كه صاحب است از سرچشمه رحمت و قدرت تو گرفته است. پس هرگونه عبوديت و استعانت شايسته توست و كسي جز تو شايسته اين مقام نيست.

اهدنا الصراط المستقيم: انسان و ساير موجودات نه تنها فقيرند بلكه فقر محضند. آدمي با درك اين نكته كه چيزي از خود ندارد و مستقل نيست از



[ صفحه 123]



خداوند استعانت جست و بلافاصله بعد از كمك خواستن از خداوند مي گويد: «خدايا ما را به راه مستقيم هدايت كن» شايد رمز اين نكته آن باشد كه مهمترين مصداق دستگيري خدا از بنده، قرار دادن او در مسير هدايت است.

درخواست و تقاضاي عبد اين است كه پروردگارش او را در مسير عبوديت كه همان صراط مستقيم است مستقر سازد يعني روح عبوديت و بندگي را از او نگيرد چون استقرار در راه راست داشتن روحيه تعبدپذيري است. و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم. «و اينكه مرا عبادت كنيد كه اين است راه مستقيم» [4] .

«و يكي از حكمت ها و اسراري كه در راه مستقيم وجود دارد اين است كه آدمي را از هواپرستي و تبعيت از سليقه هاي فردي خارج و به محبت الهي و گرايش به دين خدا متمايل مي گرداند» [5] هرگونه افراط و تفريط را از او دور ساخته و راه ميانه و اعتدال را پيش او مي گذارد.

و اما اينكه كلمات «نعبد»، «نستعين» و «اهدنا» چرا به صورت جمع «ما» آمده با اينكه عابد و عبادت كننده يك نفر مي باشد؟ مطالب مختلفي گفته شد. كه خلاصه آن چنين است:

برخي گفته اند: چون عابد، عبادت خود را در ضمن عبادت ساير مخلوق و از جمله اولياء كه خدا عبادتشان را قبول مي كند تقديم بارگاه



[ صفحه 124]



قدس مي كند تا به اين وسيله عبادت او در كنار عبادت آنها مقبول گردد.

اما امام خميني رحمه الله با تأييد به اين نكته، سر ديگري را بيان مي كنند و آن اين است كه چون سالك در الحمد لله جميع حمدها را از هر حمد كننده اي محصور به ذات مقدس حق نمود و در فطرت تمام موجودات خصوصا نوع انساني، خضوع در پيشگاه مقدس وجود دارد. چنانچه قرآن كريم مي فرمايد:

و ان من شي ء الا يسبح بحمده و لكن لا يفقهون تسبيحهم.

«هيچ موجودي نيست مگر اينكه خدا را با حمدش تسبيح مي كند و ليكن شما نمي فهميد» [6] .

به همين خاطر سالك نمازگزار با صيغه جمع اظهار مي كند چون كه جميع موجودات در همه ي حركات و سكنات خود عبادت ذات مقدس حق تعالي كنند و از او كمك و استعانت جويند» [7] .

صراط الذين انعمت عليهم: بارزترين مصداق راه راست و صراط مستقيم الهي، راه نعمت داده شدگان است كه رحمت خاصه خداوند شامل حالشان شده است. يعني انبياء و صديقان و شهيدان و صالحان. چنانچه خود در كتاب مبين فرموده اند: و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا.

«و هر كس كه خدا و رسولش را فرمان برد پس ايشان با كساني باشند كه خداوند



[ صفحه 125]



آنان را نعمت بخشيد (آنان عبارتند از) پيامبران و راستگويان و شهدا و صالحان و آنان دوستان خوبي مي باشند» [8] .

و راه ديگران كه غضب شدگان و گمراهان باشند را از راه من جدا كن (غير المغضوب عليهم و لا الضالين) پس با همه اسراري كه در سوره حمد نهفته كه ما به گوشه اي از آن اشاره كرديم جا دارد كه خداوند به ملائكه و فرشتگان خويش بعد از قرائت حمد و سوره بفرمايد: «آيا اين بنده ي مرا نمي بينيد كه چگونه با خواندن كلام من لذت مي برد؟ شما را شاهد مي گيرم اي ملائكه من، هر آينه در روز قيامت به او خواهم گفت:

در بهشت من قرائت كن و به درجات بالا ارتقاء پيدا كن. پس او دائم قرائت خواهد نمود و به عدد حروف درجه اي از طلا، درجه اي از نقره، درجه اي از لؤلؤ، درجه اي از جوهر، درجه اي از زبرجد سبز، درجه اي از زمرد سبز و درجه اي از نور و رب العزه به او عطا خواهد شد» [9] .

و اما اسرار سوره ي توحيد تا بدان حد است كه امام صادق عليه السلام مي فرمايند: «يهود از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سئوال كردند كه براي ما بيان كن نسبت پروردگار خود را. پس آن حضرت سه روز صبر كرد و پاسخ آنها را نداد تا اينكه اين سوره (سوره ي توحيد) نازل شد» [10] .

و نيز از امام سجاد عليه السلام درباره ي اين سوره سئوال شد حضرت عليه السلام فرمود:



[ صفحه 126]



«چون خدا مي دانست كه در آخر الزمان اقوامي هستند كه داراي انديشه عميقند قل هو الله احد و آياتي از سوره ي حديد تا عليم بذات الصدور را نازل فرمود» [11] .


پاورقي

[1] تفسير عياشي، ج 1 ص 20.

[2] نهج البلاغه، حكمت 446.

[3] تفسير نور الثقلين، ج 1 ص 16.

[4] سوره مباركه يس، آيه 61.

[5] بحارالانوار، ج 24 ص 9.

[6] سوره مباركه اسراء، آيه 44.

[7] آداب الصلاة، ص 280.

[8] سوره مباركه نساء، آيه 72.

[9] روايت از امام حسن عسكري عليه السلام - بحارالانوار -، ج 82 ص 221.

[10] اصول كافي، ج 1 كتاب التوحيد باب النسبه حديث 1 ص 122.

[11] اصول كافي، ج 1 كتاب التوحيد ص 125.


بازگشت