عدم اخلاص و حضور قلب


يكي ديگر از عواملي كه موجب مي شود تا نماز تأثيري در حيات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سير ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است.

اينكه نماز را «ذكر الله» ناميده اند شايد وجهش اين باشد كه ذكر الله يعني استحضار ياد خدا در دل كه ملازم كمال و سعادت دو سرا و مفتاح فلاح است. ملاك و ميزان هر عملي در خلوص و حضور است و با توجه به همين نكته است كه امام العارفين و سيد السالكين علي عليه السلام فرموده اند:

«همانا دو نفر از امت من به نماز مي ايستند و ركوع و سجودشان يكي است و حال آنكه مابين آنها مثل مابين زمين و آسمان است» [1] .

اگر سئوال شود كه معناي حضور قلب چيست؟ مستفاد از كلام بزرگان و اولياي دين اين است كه: «حضور قلب يعني فارغ ساختن دل از همه براي عملي كه به آن مشغول است تا اينكه بداند كه چه مي كند و چه مي گويد و تمركز فكر و اقبال به نماز داشته باشد و اين را خشوع دل نيز



[ صفحه 41]



مي گويند يعني جميع حواس را متوجه نماز سازد و به جز معبود در دل او چيزي نگذرد و ديگري خشوع جوارح است كه اعمال ظاهري نمازگزار است» [2] .

و حضور قلب يعني پرستش و عبادت خداي به نحوي كه گويا تو او را مي بيني و قلب تو تجلي گاه او است و حداقل مراتب آن اينكه فهم كني كه اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند. اعبد الله كانك تراه و ان لم تكن تراه فإنه يراك» [3] .

از حضرت موسي عليه السلام روايت شده كه از جانب خدا بر او وحي شد اي موسي چون مرا ياد كني ياد كن و اعضاي تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت ياد من خاشع و باوقار باش و چون مرا ياد كني زبان خود را در عقب دل خود بدار يعني اول به دل ياد كن و بعد به زبان و چون در حضور من بايستي بايست مانند بنده ي ذليل و مناجات كن با من با دل ترسناك و زباني راستگو. و از امام باقر عليه السلام حديث شده است كه: نمازهاي بنده گاهي نصف آن بالا مي رود و گاهي ثلث آن و گاهي ربع آن و گاهي همه آن و بالا نمي رود مگر آنچه دل او رو به آن آورد و امر به نافله شده تا نقصاني كه به جهت عدم حضور قلب در نماز به هم رسد تمام كند. و اين سخن و كلام عرشي اميرالمؤمنين عليه السلام است كه: «خوشا به حال آن كس كه خالص كند براي خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلبش به آن چيزي كه چشمش



[ صفحه 42]



مي بيند و فراموش نكند ذكر خدا را بواسطه ي آن چيزهايي كه گوشش مي شنود و محزون نشود دلش به آن چه كه به غير عطا شده است».

و در سيره سيد الساجدين امام زين العابدين عليه السلام آورده اند كه ابوحمزه ثمالي گويد امام عليه السلام را ديدم كه نماز مي گذارد و رداي مباركش از كتف او افتاد او درست نكرد تا از نماز فارغ شد من آن را به حضرت عرض كردم فرمودند آيا مي داني در خدمت كه بودم بدرستي كه نماز به درجه ي قبول نمي رسد مگر به قدري كه دل متوجه او باشد» [4] .

بنابراين مستفاد از اخبار و روايات اين است كه نماز بدون خلوص و حضور اگرچه مقبول حق است و از حيث فقهي رفع تكليف مي كند ولي چنين نمازي محرك انسان در طريق وصول و مسير عروج نيست. يعني اگر كسي نماز بدون حضور قلب اقامه كند به تكليف خود عامل بوده و به همين جهت عقاب و عذاب تارك الصلاة بر او مترتب نيست و به همين دليل به حكم فقهي مهر صحت بر او مي خورد و ليكن اثر چنين نمازي به همين مقدار است كه فارق ميان او و تارك الصلاة است.

پس معلوم شد كه اگر نماز ما آن همه تأثير معنوي و عرفاني را كه در روايات آمده ندارد گيرش در كجاست. رادع و مانع اصلي اين است كه دل به نماز نمي دهيم. اكثر ما راضي هستيم به اينكه نمازي خوانده باشيم تا در زمره ي سركشان و طاغيان قرار نگيريم و اين نكته را از آن جهت گوئيم كه وقتي به نماز ايستيم بسياري از كارهاي فراموش شده در اذهان زنده



[ صفحه 43]



مي شود. تو گوئي نماز كليد خاطرات و رمز بازگشائي اوهام و خيالات است. در غالب نمازهاي ما اين كلام امام خميني رحمه الله صادق است كه:

«نماز كليد دكان يا چركه ي حساب يا اوراق كتاب و يا فرصتي براي مشغول شدن به افكار متشتته و خواطر شيطانيه ماست» [5] .

«يكي از بزرگان ابتدا به جوالبافي اشتغال داشته است و روزي يك جوال مي بافت و آخر هفته حساب مي كرد و مزد شاگردهايش را مي پرداخت. روزي به هنگام حساب يك جوال از قلم افتاد آنچه فكر كردند كه آن را به چه كسي داده اند به خاطرشان نيامد. غروب نزديك بود و استاد نماز نخوانده بود مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد كه آن جوال را به چه كسي داده است. پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت جوال را به فلاني داده ايم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز مي خواندي يا جوال پيدا مي كردي؟ استاد از اين واقعه متنبه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گرديد» [6] .

و نيز در همين باب در شرح حال سيد رضي و سيد مرتضي علم الهدي دو برادري كه از شاگردان وارسته شيخ مفيد رحمه الله بوده اند آورده اند كه سيد رضي به برادر بزرگ خود سيد مرتضي در نماز جماعت اقتدا نمي كرد برادر بزرگتر به نزد مادر شكايت برد و مادر سيد رضي را نصيحت كرد سيد رضي به توصيه مادر به مسجد برادر آمد و به او اقتدا



[ صفحه 44]



كرد. اما در اثناء نماز، نمازش را تمام كرد و از مسجد بيرون رفت، سيد مرتضي نزد مادر آمد و گفت سيد رضي آنچه امروز كرد بدتر از پيش بود مادر ماجرا را از سيد رضي جويا شد. سيد رضي در جواب گفت: در اثناء نماز ديدم كه برادرم در خون حيض غرق است به ناچار نماز را شكستم چون كه طهارت شرط صحت نماز است، مادر شرح حال را با سيد مرتضي در ميان گذاشت سيد گفت راست مي گويد زيرا در مسير رفتن به مسجد زني درباره احكام خون حيض از من سؤال كرد به او پاسخ دادم. اما در اثناء نماز به اين انديشه افتادم كه جوابي كه دادم درست بود يا اشتباه» [7] .

پس علم و آگاهي به اين نكته بر همه خصوصا بر جوانان كه داراي قلبي پاك و باطني صاف مي باشند لازم است كه حضور قلب و اخلاص هر چند كه شرط صحت نماز نيست ولي شرط كمال آن است و بايد اين مانع كه خواطر غير الهي و شيطاني در حال نماز است را از بين برده و نمازي با خلوص و حضور قلب بخوانند تا نمازشان آنها را از عالم ملك به ملكوت پرواز دهد كه الصلاه معراج المؤمن.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 81 ص 249.

[2] رك: معراج السعاده، ص 666.

[3] بحارالانوار، ج 25 ص 204 روايت 16 باب 6.

[4] رك: سر الصلاة (امام خميني)، ص 36، معراج السعاده، ص 668 به بعد.

[5] سر الصلاة، ص 48.

[6] نشان از بي نشان ها، ص 323.

[7] نشان از بي نشان ها، ص 323.


بازگشت