ركوع پلك ها
روز،
در ذهن زمين
تبخير مي شود.
دهان غروب
از توتك برشته ي خورشيد،
مي سوزد.
و نسيم
شانه ي خود را
به نرمي
در گيسوان گندم زار
طلايي مي كند!
چشم هاي مرا
با خدا
هيچ فاصله نيست.
و ركوع پلك هايم
تماشايي ست!
[ صفحه 71]
بازگشت