نماز: قاسم رفيعا




صبحي كه باز صحبت راز شكوفه بود

دشت وجود غرق نياز شكوفه بود



پروانه زار خانه ي سجاده هاي سبز

در زير گام گلپر ناز شكوفه بود



صبحي كه عرش زمزمه ي گرم سجده داشت

بر روي خاك فصل نماز شكوفه بود





[ صفحه 78]




بازگشت