مقدمه


سومين دفتر شعر نماز فرا چشم ژرف بين و شعرشناس شماست با نمونه هايي كه ره آورد محبت دوستان همدل شاعر و يا فراهم آمده از مطالعه ي مجموعه هاي شعر و مجلات و روزنامه هاي موجود است.

دو دفتر پيشين «سرچشمه ي اميد» و «در قلمرو راز» نقد و عنايتها را برانگيخت و البته قلمهايي را نيز تا دو ركعت شعر بگويند و به سومين جماعت شعر اقتدا كنند!

اگر شعر محصول صميمي ترين لحظه ها و ناب ترين عاطفه هاست راستي چه لحظه اي پرشكوهتر و ناب تر از لحظه هاي خلوت و نيايش و نماز مي توان يافت. اگر زيباترين هنگامه براي انسان، فرصت زمزمه و اشك و پل بستن بين دل و خدا باشد چرا به ترسيم و توصيف اين لحظه در زيباترين قالب ممكن و در حد توانايي و استعداد نپردازيم. من برآنم شاعري كه دفترش تهي از اين زيبايي است حكم مرگ شعر خويش را صادر كرده است؛ مگر مي شود شاعر بود و شعرترين شعر خدا را نسرود و با تسبيح و هاي و هوي ذره ها و مناجات هماره ي همه ي پديده ها همسازي و همنوايي نداشت. به همين دليل نيايش، سر آغاز دفتر همه ي شاعران بزرگ و سرانجام آن نيز هست.



[ صفحه 2]



نيايش و نماز، لحظه ي بلافاصلگي انسانند، لحظه ي فرو ريختن ديوارها، شكست بن بستها و زانو به زانو با دوست نشستن و نجوا كردن.

نماز تمرين «خوبي» است. در نماز به چشمها «نگاه»، به دستها «سخاوت»، به قلبها «صفا»، به گامها «استواري»، و به همه ي «خويش» خوب زيستن، با خدا زيستن و رها از خود زيستن را آموزش مي دهيم و همين است كه نماز سايه ي سنگين و سياه «فحشاء و منكر» را از وسعت زندگي بر مي چيند.

دريغ است اين همه شعر در توصيف همه چيز بگوييم و آنگاه كه به «همه چيز» مي رسيم سكوت كنيم. نماز «همه چيز» است، معرفت، عشق، زيبايي، پرواز، تنهايي، تأمل، گم شدن، پيدا شدن، رهايي، جذبه، و رويش و شكفتن، نماز گفتگو با كسي است كه «همه چيز» است، كسي كه مثل هيچكس نيست!

چرا شعري براي قنوت نگوييم؟ آنگاه كه دستها در برافراشتگي شكوهمند خويش بين زمين و آسمان گره مي زنند، چرا از سجده نگوييم كه اتصال «دانه وجود» با خاك است براي شكفتن و رستن. چرا از ركوع نگوييم كه آمادگي براي سفر در خويش است. خم شدن براي عزيز ماندن!

چرا شعري براي تشهد نگوييم كه رسيدن به انتهاي جاده اي است كه مسافر بزرگ هستي - انسان - از «عباد صالح» شده است و در اوجي پر گشوده كه از آن اوج بر فرشتگان سلام مي دهد و شايد به تعبير خواجه ي شيراز - در جهان رازناكي پرگشوده است كه «نفس فرشتگان» نيز برايش ملال آور است!

نماز، خوب سوژه اي است. خوبترين سوژه است. اصلا همه ي «حسين» قرباني نماز است و آن همه شهيد كه برخاك تفتيده ي طف افتادند براي آن بود كه ما برخيزيم و نمازي بخوانيم - نمازي از جنس عشق، معرفت، خلوص و روشني...

اين همه براي آن گفتيم، تا هركه را قريحه اي است تكليف خويش بداند و با



[ صفحه 3]



نماز خوبتر معامله كند!

باز آغوش دفترهاي بعد باز است. پذيراي شعر شاعران خوبي كه به سجده ي قلم در محراب نماز مي انديشند. ترديدي نيست كه اين دفتر آميزه اي است از آثاري كه همه در يك اندازه و افق نيستند. ما را سر وسواس شديد و سختگيريهاي شاعرانه نبوده است. جز اين برخي اشعاركه كم هم نيستند - از آن دانش آموزانند و بايد با همان معيار ديده و سنجيده شوند. در اين دفتر تنها شعر امروزيان را مي توان يافت و بر خلاف دو دفتر پيشين ديروزيان از همراهي اين قافله بازمانده اند! اين بدان دليل است كه تورق دواوين پيشينيان مجالي ديگر مي طلبد و دفتري ديگر.

ديگر بار از همه ي عزيزان شاعر و دوستان همدلي كه با ارسال اشعارشان به تولد اين دفتر كمك كردند سپاسگزاري و قدرشناسي مي شود چشم به راه آثار بهتر و بارورتريم.



[ صفحه 4]




بازگشت