مقدمه مؤلف


بسم الله الرحمن الرحيم

الْحَمْدُللهِ الّذي جَعَلَ الصَّلاةَ للمؤمِنينَ مِعْراجاً، و التَعْقيب لِصُعُودها عَلي مَدارِجِ الْقَبُول منهاجاً، و الصلاة علي مَن أَسْرَجَ الله به مصباح الدين إسراجاً محمّدٍ المصطفي و أهل بيته الّذين جعلهم الله لسماء الدين أبراجاً.

أمّا بعد، خامه تقصير آثار [1] خادم اخبار ائمّه اخيار محمّد باقر بن محمّد تقي - حشرهما الله مع مواليهما الاطهار - بر الواح قلوب صافيه، و عقول زاكيه سالكان مسالك عبادت و دعا، و طالبان قرب جناب حقّ جلّ و علا مي نگارد كه چون اشرف عبادات بدنيّه نماز است، و تعقيبات مأثوره را در تكميل صلوات مدخليّتي عظيم هست؛ و ايضاً موجب رفع درجات، و حطّ سيّئات، و حصول مطالب و حاجات مي گردند، و هيچ راه از طُرُقِ قربِ رافع الدرجات به دعا و مناجات نمي رسد؛ و كتب و رسايل كه در اين مطلب تدوين شده محيط به همه آنها نيست، و بسياري از آنها كه به اسانيد صحيحه منقول گرديده ايراد ننموده اند و بعضي از آنها كه ايراد نموده اند خصوصيّتي به تعقيب ندارد، و بعضي كه مخصوص به نماز خاصّي وارد شده در تعقيب مطلق صلوات ايراد نموده اند؛ و چون اين قاصر جميع آنها را در كتاب بحارالانوار به طرق متعدّده ايراد كرده ام به خاطر فاتر رسيد اكثر آنها را در رساله اي جدا جمع كنم، و به فارسي احاديث آنها را ترجمه نمايم تا عامّه خلق از آن بهره مند توانند شد، و در ضمن نقل هر يك اشاره به صحّت و قوّت هر يك به حسب سند بشود كه اگر ناقد بصير خواهد كه بعضي را اختيار نمايد راه امتياز را داند؛



[ صفحه 44]



و دعاهاي صبح و شام و ساير ساعات ليل و نهار را اضافه نمودم، و بر ده فصل مرتّب گردانيدم، و چون ادعيه را از كتب معتبره علماي سلف - رضوان الله عليهم - و مصباحها كه در دعا تأليف نموده اند اقتباس نموده به مقباس المصابيح مسمّي ساختم [2] .

و چون در اثناي تأليف به خدمت نوّابِ كاميابِ فلك جنابِ انجم سپاهِ گردون بارگاه، سيّد سلاطين دوران، و افخم خواقين زمان، آب و رنگ گلستانِ مصطفوي، چشم و چراغ دودمانِ مرتضوي، نهال برومند گلشن اقبال، كوكب سعادتمند آسمان حشمت و جلال، سليمان شأني كه هدهد صيت معدلتش نامه محبّتش به دلهاي اهل جهان رسانيده، قلوب ارباب دانش كه عرش بلقيس ناطقه است به صرح ممرّدِ ساحتِ عزّتش كشانيده؛ سرهاي دشمنان حبابِ نهرِ [3] تيغِ آبدارش؛ دلهاي مخالفان ميوه صنوبر سنان جان گدارش؛ كشتزارِ آمالِ همگنان از جداولِ اناملِ سخايش سيراب؛ و از صريرِ دلپذيرِ خامه عدالت نگارش، غم در خاطرها ناياب؛ هر كه تيغِ خلاف از نيام كين كشيد از صرصر صيتِ جلالش چون بيد بر خود لرزيد؛ و هر كه چهار آئينه خلاف و نفاق در بركشيد، صورتِ مرگ خود در آن ديد؛ آستان جلالش بوسه گاه خسروان جهان، ساحتِ عزّتش مخيَّم سرادق سلاطينِ زمان، أعني السلطان الأعظم، و الخاقان الأعدل الأكرم، ملجأ الأكاسرة، و ملاذ القياصرة، ناصب رايات العدل و الإحسان، ماحي آثار الجور و الاعتساف، محيي مراسم الشريعة الغرّاء، مشيّد قواعد الملّة البيضاء، السلطان بن السلطان، الخاقان بن الخاقان، السلطان سُليمن الموسوي الحسيني بهادر خان - شدّ الله أطناب دولته بأوتاد الخلود، و زيّن سرير سلطنته بدرر العزّ و السعود عرض شد، و به توقيع رفيع آن اعلي حضرت، موشّح گرديد؛ لهذا به اسم سامي و القاب گرامي آن سلطانِ سريرِ فتوّت، مفتَتح ساخت، تا ثواب حاملان و عاملان به روزگار فرخنده آثار عايد گردد. و علي الله التوكّل في جميع الأمور، و هو حسبي و نعم الوكيل.



[ صفحه 45]




پاورقي

[1] ع: بخاطر اين بنده، به جاي: خامه تقصير آثار.

[2] آ: + كه از اين رساله عجاله منتفع گردند [و] بر سهو و خطا كه از لوازم اكثر بشر است مؤاخذه ننمايند.

[3] ع: بهر (به هر).


بازگشت