نيايش
از سر صدق و خضوع
مي كند صبح طلوع
چشمه ها در فوران
سنگ ها در هيجان
بيد مجنون در فكر
جويباران در ذكر
مرغ پرسد: كوكو؟
باد گويد: هوهو
بلبل خوش آواز
گفته تكبير نماز
چشم نرگس، بيدار
اطلسي ها، هشيار
شادمانه لب جو
شاپرك، كرده وضو
[ صفحه 30]
غرق شادي و، شعف
خاك سجاده، بكف
سيد سرو، امام
باغ، در حال قيام