نماز (4)






نرم نرم از درخت شب ريزد

بر بسيط زمين شكوفه تر



مي تراود زباغ مسجد پير

گل نيلوفر اذان سحر



عطر توحيد در هوا جاري است

لحظه ها آسماني و بكرند





[ صفحه 29]





گوش دل باز كن به جان بشنو

رود و دشت و نسيم در ذكرند



كمتر از ذره نيستي برخيز

سنگ ها هم ز شوق بشكفتند



مي رسد تا اذان بگوش درخت

برگ ها هم به سجده مي افتند




بازگشت