نماز سبز
در خلوت حياط
چشمان او
زل زد به شاخه ها
آن برگ هاي سبز
گيلاس هاي سرخ
گنجشك هاي زرد
[ صفحه 8]
در چشم هاي آبي او
ريختند
(رنگين كمال ثانيه ها پيش روي او آهسته پهن شد)
دستان سبز او
در آرزوي چيدن يك ميوه
زرد شد
او بود و پاي گچ گرفته و يك صندلي
- وي
در گوشه اتاق
دست دعاي مادر
آن تك درخت سبز
بر گوشواره هاي پريشان دخترك
گيلاس اشگ ريخت