الحمدلله رب العالمين


راغب در مفردات «حمد» را چنين معنا مي كند:

«الحمدلله تعالي الثناء عليه بالفضيلة، و هو أخص من المدح و أعم من الشكر؛ فان المدح يقال في ما يكون من الانسان باختياره و مما يقال منه و فيه بالتسخير؛ فقد يمدح الانسان بطول قامته و صباحة وجهه كما يمدح ببذل ماله و سخائه و علمه، والحمد يكون في الثاني دون الأول. والشكر لايقال الا في مقابلة نعمة. فكل شكر حمد و ليس كل حمد شكراً و كل حمد مدح و ليس كل مدح حمداً؛ و يقال: فلان محمود اذا حمد، و محمد اذا كثرت خصاله المحمودة، و محمد اذا وجد محموداً». [1] .

حمد خدا ثناي اوست؛ و حمد اخص از مدح و أعم از شكر است؛ چرا كه مدح براي آنچه به اختيار انسان روي مي دهد گفته مي شود و نيز براي آنچه او به طور طبيعي دارا است. انسان به خاطر بلندي قامت و روي زيبايش مدح مي شود همان گونه كه به خاطر بخشش مالش و سخاوت و علمش مدح مي شود، در حالي كه حمد فقط در دومي واقع مي شود نه در اول.

و شكر گفته نمي شود مگر در مقابل نعمتي. پس هر شكري حمد است، ولي هر حمدي شكر نيست؛ و هر حمدي مدح است، ولي هر مدحي حمد نيست. و گفته مي شود فلاني محمود است هنگامي كه حمد شود، و محمد است هنگامي كه صفات پسنديده اش فراوان شود، پس محمد زماني مي شود كه محمود باشد.

بعد از اين كلام روان راغب كه هم حمد را معنا كرد و هم فرق آن را با مدح و



[ صفحه 70]



شكر بيان نمود، به الميزان رجوع مي كنيم تا كلام ايشان را نيز در اين باب بدانيم:

«حمد به معناي ثنا و ستايش در برابر عمل جميلي است كه به اختيار صورت گرفته باشد؛ و «ال» در اول اين كلمه استغراق و عموميت را مي رساند؛ و ممكن است «ال» جنس باشد؛ و هركام كه باشد در معنا و مفهوم يكي است». [2] .

اين آيه ثنا و ستايش و حمد را فقط از آن خداوند و ذات بي مثال او مي داند. ظاهراً از آيه برمي آيد كه ديگري غير از خداوند را نمي توان حمد كرد و حمد فقط از آن اوست؛ و اگر دقيق تر بنگريم، مي بينيم هر حمدي كه در عالم واقع شود از سه جهت به ذات باري تعالي برمي گردد:

أولاً از جهت حامد، كسي كه حمد مي كند چه كسي اين توان - يعني نيروي حمد - را به او داده است؟

ثانياً از جهت محمود، كسي كه حمد مي شود، اين ويژگي كه در قبال آن حمد مي شود، بلكه هستي او را چه كسي به او داده است؟

ثالثاً از جهت فعل كه حمد باشد؛ زيرا همه ي افعال از حول و قوه ي الهي نشأت مي گيرد.

بر اين اساس حمد هر حامدي و در جهت حمد هر محمودي و به هر حمدي كه باشد به خداوند باز مي گردد و مي توان گفت: الحمدلله.

و قول مرحوم حاجي سبزواري قدس سره در نبراس به همين معني اشاره دارد:



محامد من أي حامد بدت

ظاهرها لأي محمود ثبت



ففي الحقيقة اليه آئل

اذ لله فواضل فضائل



فالحمد كل الحمد مخصوص به

بل كل حامدية بحوله [3] .



اين در جايي است كه در معناي حمد، عبادت را داخل ندانيم، ولي اگر عبادت و پرستش را داخل دانستيم، آنگاه حمد فقط به خداوند اختصاص پيدا مي كند و براي



[ صفحه 71]



غير او جايز نيست؛ و مي توان عبارت هاي فوق را به مدح و مادح و ممدوح يا الفاظي ديگر مانند آن تغيير داد.

و در هر صورت، جاي هيچ شك و شبهه اي نيست كه اگر كسي غير از خدا را تعريف و تمجيد و ستايش كند، ستايش او به خداوند - عزوجل - باز مي گردد؛ زيرا مخلوق خداوند را ستوده و ستايش مخلوق، ستايش خالق نيز محسوب مي گردد. يا به عبارت دقيق فلاسفه، تمام صفات كمال معلول، به وجه برتر و كامل تر در علت وجود دارد؛ از اين رو ستايش يك صفت كمال در معلول، ستايش همان صفت كمال در علت نيز محسوب مي گردد؛ و با نظر عرفا كه غير از خدا را في ء آن وجود مقدس مي دانند، همه ي اين ستايش ها كه ظاهراً براي في ء بيان مي شود، درواقع به اصل آن شي ء يعني ذات مقدس خداوندي باز مي گردد.



عباراتنا شتي و حسنك واحد

و كل الي ذاك الجمال يشير



«رب»: صاحب البيان رب را مأخوذ از «ربب» مي داند و چنين مي فرمايد: «و هو المالك والمصلح و المربي و منه الربيبة. و هو لايطلق علي غيره تعالي الا مضافاً الي شي ء، فيقال: رب السفينه و رب الدار». [4] .

رب به معناي مالك و مصلح و مربي است و «ربيبه» از اين كلمه مشتق است؛ و بر غير خداوند تعالي اطلاق نمي شود مگر اينكه به كلمه ي ديگري اضافه شود. مثلاً گفته شود: رب السفينة و رب الدار.

و مرحوم جد - أعلي الله مقامه الشريف - مي فرمايد: «آنچه من به طور قوي احتمال مي دهم اين است كه اصل در معناي اين لفظ، تربيت و اصلاح امور و شوؤن مربوب است، همان گونه كه شيخ بهايي در تفسيرش در معناي «رب» فرموده است: «رساندن شي ء به طور تدريج به كمالش را» تربيت گويند؛ [5] و اين تعريف پسنديده



[ صفحه 72]



است». [6] .

«العالمين»: «اين كلمه جمع «عالم» به فتح لام است و معنايش شامل تمامي موجودات مي شود: هم تك تك موجودات را مي توان عالم خواند، هم نوع نوع آنها را؛ مانند: عالم جماد و عالم نبات و عالم حيوان و عالم انسان؛ و هم صنف صنف هر نوعي را؛ مانند: عالم عرب، عالم عجم». [7] .

بر اين اساس (رب العالمين) به فارسي روان مي شود: صاحب اختيار و مالك و تربيت كننده ي همه ي جهانيان و همه ي هستي.

و شايد اين قسمت از آيه (رب العالمين) در مقام تعليل قسمت اول (الحمدلله) باشد. بدين ترتيب كه همه ي حمدها از آن خداوند است؛ زيرا او رب العالمين است.

و در روايت صحيحه از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند: «ما أنعم الله علي عبد بنعمة صغرت أو كبرت، فقال: الحمدلله، الا أدي شكرها» [8] خداوند هيچ نعمت بزرگ يا كوچكي را به بنده اش عنايت نمي كند در حالي كه بنده در مقابل آن نعمت بگويد: «الحمدلله»، مگر اينكه شكر آن نعمت را اداء كرده است.


پاورقي

[1] المفردات في غريب القرآن / 130.

[2] ترجمه الميزان 1 / 34، با تصرف.

[3] نبراس / 67.

[4] البيان / 483.

[5] العروةالوثقي / 94.

[6] مجدالبيان / 282.

[7] ترجمه الميزان 1 / 39.

[8] الكافي 2 / 96، ح 14.


بازگشت