سوره ي حمد


بعد از استعاذه نوبت به قرائت مي رسد. ابتدا سوره ي حمد واجب است در نماز قرائت شود؛ چرا كه:

لا صلاة الا بفاتحة الكتاب. [1] .

نمازي كه در آن سوره حمد نباشد صحيح نيست.

در بيان و تفسير سوره ي حمد سخن فراوان است، اين حقير آن مقدار كه توفيق رفيق گردد، مختصري در شرح آن مي نويسم.

سوره ي حمد مكي است و بنا بر قولي هم مكي است و هم مدني؛ چون يك بار در مكه و بار ديگر در مدينه نازل شده است. [2] .

براي اين سوره نام هاي مختلفي ذكر كرده اند كه چند مورد آن در ذيل نقل مي گردد:

«اين سوره را نام هاي متعدد است: فاتحةالكتاب و سوره ي حمد و شكر و دعا و ام القرآن و ام الكتاب و سبع مثاني و وافي و كافي و اساس و شفا و صلاة و كنز و تعليم مسألت و سوره ي مناجات و تفويض و رقية.

اما تسميه ي آن به «فاتحةالكتاب»، به جهت آنكه افتتاح كتاب به او شده و پيش از جميع قرآن نازل گشته.



[ صفحه 62]



و اما «حمد» و «شكر»، به جهت اشتمال آن بر حمد الهي و شكر نعم پادشاهي. و اما دعا، به جهت آنكه متضمن رفع دعوات است به قاضي الحاجات.

و اما «ام القرآن» و «ام الكتاب»، به واسطه ي آنكه «ام» به معني اصل و جمع است و اين سوره اصل قرآن است و جامع مقاصد آن؛ زيرا كه محتويست بر اصول اسلام كه آن طريق معرفت خداست و تعبد به امر و نهي او، و مشتمل است بر اظهار ربوبيت و كيفيت عبوديت و بيان وعد و وعيد و احكام نظريه و احكام عمليه كه آن سلوك طريق مستقيم است، و منطوي است بر مراتب سعدا و منازل أشقيا. و گفته اند كه «ام» به معني أمام است، و چون اين سوره مقدمه ي قرآن است، از اين جهت به اين اسم مسمي شده.

و اما سبع مثاني، زيرا كه هفت آيت است و اكثرالفاظش مكرر و مثني چون «الله» و «رب» و «الرحمن» و «الرحيم» و «اياك» و «صراط» و «عليهم» و...، و يا آنكه مثني است به اعتبار آنكه نصفي در صفات خالق است و نصفي در صفات مخلوق، و يا به اعتبار تضمن وي دو نوع متقابل را چون ربوبيت و عبوديت، و خالقيت و مخلوقيت، و علم و عمل و توفيق، و هدايت و ضلالت، و دوست و دشمن، و يا به اعتبار آنكه در نماز دوبار خوانده مي شود و يا به جهت آنكه دو بار نازل گشته.

و اما «وافي»، به سبب آنكه خواندن همه ي آن در نماز واجب است و تنصيف آن اصلاً جايز نيست، به خلاف سوره هاي ديگر در نماز مسنونه به اجماع و مفروضة علم الخلاف، و يا به اعتبار آنكه حق تعالي در او ايفاي تمام معني قرآن نموده از علم اصول و امر و نهي و وعد و وعيد و كيفيت عبوديت و غير آن.

و اما «كافي»، زيرا كه كافي و مستغني است از سوره هاي ديگر و غير آن از سور قرآن محتاجند به آن؛ چنان كه حضرت رسالت صلي الله عليه و آله فرموده كه: «ام القرآن عوض عن غيرها و ليس غيرها عوضاً عنها»؛ يعني: ام قرآن كه فاتحه است عوض غير خود است و غير آن عوض آن نيست؛ و لهذا در نماز اكتفا به فاتحه مي توان كرد و به سوره ديگر كه غير



[ صفحه 63]



فاتحه باشد اكتفا نمي توان كرد.

و اما «اساس»، جهت اينكه به معني اصل است و او اصل قرآن است به جهت جامعيت كيفيت عبادت - چنان كه گذشت - و عبدالله عباس فرموده كه هر چيزي را اساسي است و اصلي، اساس دنيا مكه است، و اساس آسمانها آسمان هفتم، و اساس زمين ها زمين هفتم، و اساس بهشت ها بهشت عدن، و اساس دوزخ دركه ي هفتم، و اساس خلق آدم، و اساس پيغمبران نوح، و اساس بني اسرائيل يعقوب، و اساس كتاب ها قرآن و اساس قرآن فاتحه، و اساس فاتحه (بسم الله الرحمن الرحيم).

اما «شفا»، زيرا كه پيغمبر صلي الله عليه و آله فرموده كه «فاتحةالكتاب شفاء من كل داء»: فاتحه شفاي جميع دردها و مرض هاست. ابوسليمان روايت كرده كه با رسول خداي به غزاي كفار رفته بوديم، مردي در ميان مصروع شد. يكي از صحابه سوره فاتحه ي در گوش او خواند، برخاست و شفاي تمام يافت. اين قصه به عرض سيد كائنات رسانديم، فرمود: «هي ام الكتاب و هي شفاء من كل داء»: اين سوره اصل قرآن است و شفاي جميع آلام و امراض مردمان.

و اما «صلاة»، زيرا كه نماز بدون آن صحيح نيست؛ چنان كه حديث «لا صلاة الا بفاتحة الكتاب» مشعراست بر اين. پس گوئيا كه عين صلاة است. و مسلم بن حجاج در صحيح خود روايت كرده از پيغمبر صلي الله عليه و آله كه حق تعالي فرمود: قسمت الصلاة بيني و بين عبدي نصفين»: صلاة را قسمت نمودم؛ يعني: نماز را منقسم ساختم ميان خود و ميان بنده ي خود به دو نصف: نصف از براي خود و نصف از براي بندگان خود.

هرگاه بنده بگويد كه: (بسم الله الرحمن الرحيم)، حق تعالي گويد: بنده ي من ابتدا به نام من مي كند؛ [پس] بر من واجب شد كه جميع امور دنيويه و اخرويه ي او را بر او تمام گردانم و در احوال و اموال او بركت كنم.

و چون گويد: (الحمد لله رب العالمين)، او سبحانه گويد: بنده ي من به ثنا و ستايش من اقدام مي نمايد.



[ صفحه 64]



و چون گويد: (الرحمن الرحيم)، از جانب الهي خطاب آيد كه بنده ي من به ستايش من اشتغال مي نمايد و ثناي مرا ورد زبان خود مي سازد.

و چون گويد: (مالك يوم الدين)، حق تعالي فرمايد كه بنده ي من مجد و بزرگواري من را مي گويد.

و چون گويد كه (اياك نعبد و اياك نستعين)، خداي تعالي فرمايد كه اين است ميان من و بنده ي من و اين عهدي است كه روز ميثاق از او اخذ نموده ام و اين اوصاف مذكوره مخصوص است به من و غير مرا در او راه نيست.

و چون گويد: (اهدنا الصراط المستقيم) تا آخر، حق سبحانه فرمايد كه اين سمات بنده ي من است و بر من واجب است كه او را به راه راست رسانم و انجاح جميع حوايج او نمايم.

و اما كنز، زيرا كه آن از گنج هاي عرش است؛ چنان چه حديث «نزلت فاتحة الكتاب بمكة من كنز تحت العرش» مشعر است بر آن.

و اما «تعليم مسألت»، زيرا كه حق تعالي در اين سوره بندگان را تعليم آداب سؤال كرده كه آن ابتداست به ثنا و بعد از آن به اخلاص و آنگاه دعا.

و اما «سوره ي مناجات»، زيرا كه مصلي در نماز به اين سوره با خداي خود راز مي گويد و عرض نياز و مناجات مي نمايد كه «المصلي يناجي ربه».

و اما «سوره ي تفويض»، زيرا كه آن مشتمل است بر استعانت عبد در جميع امور به او سبحانه و تفويض كل امور به او.

اما «رقية»، كه افسون جميع گزندگان و درندگان است. سلمة بن محرز از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرموده: هر كه فاتحه او را به نسازد، هيچ شربتي و دارويي و عوذه اي او را به نخواهد ساخت.

و ابوسعيد خدري روايت كند كه من با جمعي مسافران به قبيله اي از قبايل عرب گذر كرديم، اتفاقاً يكي از ايشان را مار گزيده بود و از علاج آن متعذر بودند. يكي از



[ صفحه 65]



آنها نزد ما آمد و استعلاج نمود و گله ي گوسفند قبول كرد كه به ما دهد تا معالجه ي آن نماييم. يكي از ياران ما فاتحه را بر آن مار گزيده خواند و دست بر آن عضو نهاد، في الحال شفا يافت. پس گله ي گوسفند را به ما دادند.» [3] .

بعد از ذكر چند نام از سوره ي حمد كه عميق بودن معاني آن را مي رساند به آيات آن مي پردازيم:


پاورقي

[1] مستدرك الوسائل 4 / 158، ح 5 و 8.

[2] الكشاف 1 / 1.

[3] منهج الصادقين 1 / 22 - 24.


بازگشت