استغفار




طرفي نبستم زين جهان استغفرالله العظيم

خسبيدم و شد كاروان استغفرالله العظيم



گاهي رهم دنيا زند، گه سد ره عقبا شود

هم زين جهان هم زان جهان استغفرالله العظيم



زين عقده هاي سست و مست زين توبه هاي نادرست

لحظه به لحظه آن به آن استغفرالله العظيم



«فيض كاشاني»



«الهي؛ توفيقم ده كه يكبار استغفرالله و اتوب اليه بگويم كه هنوز از گفتن آن شرم دارم» [1] .

«حيات طيبه ي انسان در سايه ي حاكميت دين خدا، وقتي حاصل خواهد شد كه انسانها دل خود را با ياد خدا زنده نگه دارند و به كمك آن بتوانند با همه ي جاذبه هاي شر و فساد مبارزه كنند و همه ي بتها را بشكنند و دست تطاول همه ي شيطانهاي دروني و بروني را از وجود خود قطع كنند.»

«رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي»

1- «وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لِقائِلٍ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُاللهَ: ثَكَلَتْكَ أُمُّكَ أَتَدَرْي



[ صفحه 63]



مَا الاِسْتِغْفارَ، اِنّ الْاِسْتِغْفارَ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّنَ، وَ هُوَ اسْمٌ وَّاقِعٌ عَلي سِتَّةِ مَعانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلي ما مَضي، وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلي تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً، وَ الثَّالِثُ أَن تُؤَدِّيَ إِلَي الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتّي تَلْقَي اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ، وَ الرَّابِعُ أَن تَعْمِدَ إِلي كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَها فَتُؤَدِّيَ حَقَّها، وَ الْخامِسُ أَن تَعْمِدَ إِلَي اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَي السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزانِ حَتّي تُلْصِقَ الْجِلْدَ بالْعَظْمِ و يَنشَأَ بَيْنَهُما لَحْمٌ جَدِيدٌ، وَ السَّادِسُ أَن تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَما أَذَقْتَهُ حَلاوَةَ الْمَعْصِيَةِ، فَعِندَ ذلِكَ تَقُولُ: أَسْتَغْفِرُالله».

مولي اميرالمؤمنين علي عليه السلام شرايط استغفار و توبه را اينگونه مي فرمايند:

اول: پشيماني از گناه گذشته، دوم: تصميم به ترك بازگشت به آن براي هميشه، سوم آنكه حقوق مردم را بپردازي تا خدا را ملاقات كني با پاكي كه بر تو گناه و زياني نباشد. چهارم: آنكه قصد كني هر چه بر تو واجب بوده (نماز و روزه و.....) و آنرا از دست داده اي، حق آن (قضايش) را بجا آوري. پنجم: آنكه همت بگماري گوشتي را كه (بر تن تو) از حرام روئيده به اندوهها بگذاري «حَتّي تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُما لَحْمٌ جَديد» تا پوست به استخوان بچسبد و بين آنها گوشت تازه اي برويد. ششم: آنكه رنج عبادت و بندگي را به تن بچشاني «كَما اَذَقْتَهُ حَلاوَةَ الْمَعْصيهَ» چنانكه شيريني معصيت را به آن چشانده اي. [2] .

2- توبه سه شرط دارد:

الف: پشيماني و ندامت

ب: عذرخواهي و پوزش

ج: بركندن (از مردم و ترك ايشان).



[ صفحه 64]



حقايق توبه سه چيز است:

الف: بزرگ انگاشتن گناه

ب: متهم ساختن توبه (بدين معنا كه معتقد باشد حق توبه را بجاي نياورده) ج: همگان را (جز خود) معذور ديدن.

اسرار توبه: اسرار و بواطن حقيقت توبه سه چيز است:

الف: آنكه بنده تقوي را از عزت (مقام و منزلت در ميان مردم) جدا كند

ب: فراموش كردن گناهي كه از او سرزده (در وقت حضور در پيشگاه الهي با ذكر جفا، صفاي آن هنگام را مكدر نسازد.) ج: همواره از توبه ي خود توبه كند، زيرا كسي كه توبه مي كند در عموم داخل مي شود.

لطايف اسرار توبه سه چيز است:

الف: آنكه ميان ارتكاب گناه و قضاء الهي بنگري تا مراد و مقصود خداوند را كه ترا بر انجام گناه قادر ساخت دريابي. چرا كه خداي عزوجل به خاطر يكي از دو امر است كه بنده را رها مي كند تا مرتكب گناه شود، يكي آنكه بنده گناهكار عزت خداوند را در قضايش بشناسد و نيكي و احسانش را در پرده پوشي و حلم و بردباريش را در فرصت دادن به گناه و كرم و بزرگواريش را در پذيرش عذر او و فضلش را در بخشش و مغفرت او درك كند و بفهمد و ديگر آنكه حجت عدل خود را بر بنده بپا دارد تا با حجت خود او را كيفر دهد.

ب: آن است كه اگر انسان بصير و صادق درصدد طلب و جستجوي گناه خود برآيد، هيچگاه نيكي و حسنه اي براي او باقي نمي ماند چرا كه او يا منت (نعمت) خداي را مشاهده مي كند و يا در پي عيب خود و نقص كار خويش است.

ج: آن است كه اگر بنده حكم (مؤثري جز خدا نديدن) را مشاهده كند، هرگز مجالي براي نيكو شمردن حسنه و يا زشت شمردن سيئه براي او باقي نخواهد



[ صفحه 65]



ماند، زيرا از تمام معاني به معناي حكم صعود كرده است.

توبه عامه از فراوان شمردن و زياد انگاشتن طاعت است، چرا كه اين گمان سه نتيجه را به بار مي آورد.

الف: اينكه بنده پرده پوشي و مهلت دهي خداوند را منكر مي شود ب: اينكه بنده حقي (براي خود) بر خداوند مي بيند ج: اينكه بنده خود را بي نياز و غني مي شمارد كه اين حالت عين بزرگي و گردنكشي در برابر خداوند است.

توبه مردم متوسط و ميانه، از كوچك شمردن و اندك انگاشتن گناه است و اين عين گستاخي و سركشي است و آراستن محض به حميت (حمايت و پشتيباني از خود) و رها شدن با بريدن (از خدا و بندگي او) است.

توبه خواص، از ضايع كردن و هدر دادن وقت است، چرا كه ضايع كردن وقت باعث سقوط در درك نقصان گشته نور مراقبت را خاموش ساخته و مصاحبت (با خدا) را در مقام مشاهده مكدر مي گرداند. [3] .

3- دخول در گناهان خصوصا كبائر و موبقات باعث مي شود كه انسان را از ياد توبه بكلي غافل كند و اگر درخت معاصي در مزرعه دل انسان بارمند و برومند گرديد و ريشه اش محكم شد نتايجي بس ناهنجار دهد كه يكي از آنها آن است كه انسان را از توبه بكلي منصرف كند بهار توبه ايام جواني است كه بار گناهان كمتر و كدورت قلبي و ظلمت باطني ناقص تر و شرايط توبه سهل تر و آسان تر است.

و نيز به يك نكته مهمه بايد توجه داشت و آن اين است كه شخص تائب، پس



[ صفحه 66]



از توبه نيز، آن صفاي باطني روحاني و نور خالص فكري برايش باقي نمي ماند، چنانچه صفحه كاغذي را اگر سياه كنند و باز بخواهند جلا دهند، البته به حالت جلاي اولي برنمي گردد. يا ظرف شكسته اي را اگر اصلاح كنند، باز به حالت اولي مشكل است عود (بازگشت) نمايد، خيلي فرق است ميانه دوستي كه در تمام عمر باصفا و خلوص با انسان رفتار كند يا دوستي كه خيانت كند و پس از آن عذر تقصير طلب نمايد. [4] .

4- از عواملي كه در محو آثار گناهان مؤثر است انجام حسنات و كارهاي نيك پس از ارتكاب گناه است بخصوص خوف، و گريه و صدقات و از همه مهمتر و مؤثرتر محبت در راه خدا بخصوص محبت محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله و پس از آن محبت شيعيان و مواليان آن بزرگواران است. [5] .

5- غفران: پوشاندن، شايد گوياي اين باشد كه خدايا ديگر مني وجود ندارد (سجده فناء في الله است) خدايا گناهانم را بپوشان آنگونه كه فرشته هاي كاتب تو دچار نسيان و فراموشي شوند.

هر چند كه با جملات حضرت امام خميني مطلبي باقي نمي ماند براي گفتن، پس:



خوشتر آن باشد كه سر دلبران

گفته آيد در حديث ديگران





[ صفحه 67]




پاورقي

[1] الهي نامه / 81.

[2] نهج البلاغه / حكمت 409 / 1281.

[3] شرح منازل السائرين / 41 تا 44.

[4] چهل حديث / 232 و 234.

[5] اسرار الصلوة / 77.


بازگشت