تشهد




در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم

بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم



به وقت صبح قيامت چو سر زخاك برآرم

به گفتگوي تو خيزم به جست و جوي تو باشم



به مجمعي كه درآيند شاهدان دو عالم

نظر به سوي دارم غلام روي تو باشم



به خوابگه عدم گر هزار سال بخسبم

زخواب عاقبت آگه به بوي موي تو باشم



حديث روضه نگويم گل بهشت نبويم

جمال حور نجويم دوان به سوي تو باشم





[ صفحه 54]





مي بهشت ننوشم زدست ساقي رضوان

مرا به باده چه حاجت كه مست روي تو باشم



هزار باديه سهلست با وجود تو رفتن

و گر خلاف كنم سعديا به سوي تو باشم



«سعدي»



«الهي؛ آن خواهم كه هيچ نخواهم» [1] .

«اين گنجينه ي ذكر و راز (نماز) را هرگز پاياني نيست، هر كه با آن (نماز) بيشتر آشنا شود جلوه و درخشش بيشتري در آن مي يابد.»«رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي»

1- در تمام نمازها بايد به ياد اينها (معصومين) باشيم، كدام نماز است كه سخني از علي عليه السلام و اولاد علي عليه السلام در او نيست؟ كدام نماز است كه در او تشهد نيست؟ در تشهد يكي از واجباتش اين است كه بگوئيم: اللهم صل علي محمد و آل محمد. اين در متن عبادت ماست در كنار شهادتين درود بر اين خاندان متن عبادت است، سخن از تجليل و تكريم قانوني نيست كه آنها هر چه گفتند ما اطاعت كنيم، اين مرحله ي اول پيروي است. [2] .

2- تشهد نماز رجوع از فناي مطلق است كه در سجده حاصل شده، توجه به عبوديت قبل از توجه به رسالت است و ممكن است اشاره به آن باشد كه مقام رسالت نيز در نتيجه جوهره ي عبوديت است. [3] .



[ صفحه 55]



3- در تشهد خروج از فناء به بقاء و از وحدت به كثرت و در آخر نماز است، عبد سالك را متذكر كند كه حقيقت صلوة حصول توحيد حقيقي و شهادت به وحدانيت از مقامات شامله است كه با سالك از اول صلوة تا آخر آن است و نيز در آن، سر اوليت و آخريت حق جل و علا است و نيز در آن سر عظيمي است كه سفر سالك من الله و الي الله است.

- و در شهادت به رسالت نيز اشاره به آن شايد باشد كه دستگيري ولي مطلق و نبي ختمي در اين معراج سلوكي از مقامات شامله است كه بايد سالك در تمام مقامات متوجه آن باشد و سر ظهور اوليت و آخريت كه از مقامات ولايت است از براي اهلش واضح گردد.

و بايد دانست كه فرق است بين شهادت در اول نماز و شهادت در تشهد، زيرا كه آن شهادت قبل از سلوك است و شهادت تعبدي يا تعقلي است و اين شهادت پس از رجوع است و آن شهادت تحققي و تمكني (داراي مقام و منزلت شدن) است، پس شهادت تشهد را خطر عظيم است، زيرا كه در آن دعوي تحقق و تمكن است و دعوي رجوع به كثرت بي احتجاب، و چون اين مقام شامخ براي امثال ما حاصل نيست، بلكه با اين حال كه اكنون داريم متوقع نيز نيست، ادب در حضرت باري آن است كه قصور خود و ذلت و نقص و عجز و بيچارگي خويش را در نظر آريم و با حال شرمساري به بارگاه قدس متوجه شده عرضه داريم:

بارالها؛ ما از مقامات اولياء و مدارج اصفياء و كمال مخلصين و سلوك سالكين، خطي جز الفاظي چند نداريم و از جميع مقامات به قيل و قال قناعت نموديم كه نه از آن كيفيتي حاصل شود نه حال.

بار خدايا، حب دنيا و تعلقات آن ما را از بارگاه قدس و محفل انس تو



[ صفحه 56]



محجوب نموده، مگر با لطف خود از ما افتادگان دستگيري فرمايي و جبران ما سبق را فرمايي، تا بلكه از خواب غفلت انگيخته شده راهي به محضر قدس پيدا كنيم. [4] .

4- سالك نيز در هيأت نماز بر جمله ملك و ملكوت گذر كند و به ظهور نور شهود، همه باز پس پشت سر گذارد، سر سلطان وحدت در حال تشهد روي نمايد. جان عاشق [آستين] تمكين فرشاند. دل، آيت: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانْ» بر خود خواند و اين ثنا بگويد:



جانا دلي كه با غم تو آشنا شود

گر خون شود زبهر تو، بگذار تا شود



خود آنكه غمگسار دل او بود غمت

شادان چرا نباشد و غمگين چرا شود



خلد برين، زرشكِ من آتش شود اگر

خاك در تو تاج سر اين گدا شود



دل بگسلد زمهر تو، آخر كه بايدش؟

جان بگذرد زكوي تو آخر كجا شود؟



با شير مادرم غم تو زقه كرده اند

هرگز مباد روزي كز من جدا شود



و بعضي باشند كه در تشهد چنان مستغرق باشند كه ايشان را پرواي هيچ چيز



[ صفحه 57]



از مكونات و مخلوقات نباشد از غايت استغراق و غايبي از خود. و به زبان اشارت اين بيان كند.



در دو عالم كار، كار ماست كز غم فارغيم

هين نشاط افزاي، كز كار دو عالم فارغيم



در حضار فقر، از مينو و دوزخ ايمنيم

در پناه آن دم، از حوا و آدم فارغيم



از اشارات جنيد و شطح شبلي برتريم

وز رموز بايزيد و پور ادهم فارغيم



دولت كسري و قيصر، زير پاي آورده ايم

زان زتاج كيقباد و خاتم جم فارغيم



آنچنان در بيخودي غرقيم كان آرام جان

لاوه مي سازد كه با من ساز، از وهم فارغيم



بهر ما مرهم مساز و در جراحت جلد باش

چون جراحت راحت ما شد، زمرهم فارغيم [5] .



5- با عنايت به فرموده حضرت مولي الموحدين علي ابن ابيطالب عليه السلام در مورد سجده كه در نهايت برخاستن از خاك (قيامت) است، پس شايد بتوان سر تشهد را اين دانست كه: اشاره اي است به روز قيامت و برانگيخته شدن كه خدايا توفيق شهادتين را عطا فرما.

6- و شايد اين باشد كه با تشهد، در قيامت توانايي انجام هر امري را از خود



[ صفحه 58]



ساقط دانسته و همه امور را به دست خداوند تبارك و تعالي و معصومين عليهماالسلام مي دانيم و از وجود مقدس و مبارك حضرت ختم رسل صلي الله عليه و آله و معصومين عليهماالسلام درخواست شفاعت مي كنيم.

7- شايد اين باشد كه خدايا ما دعوتت را لبيك گفتيم، «رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادياً يُنادي لِلْاْيمانِ اَنْ آمِنُوا بِرَّبِكُم فَآمَنا و... وَ تَوَفَّنا مَعَ الاَبْرارِ» همينكه منادي فرياد برآورد به جان جان دعوتش را پذيرفتيم خدايا شهادت و توفيق محشور شدن با شهيدان را عنايت فرما.

8- شايد اين باشد كه خدايا ما را به دريافت و درك يقيني اصل اصل نماز برسان. شهِد: ادراك يقيني.

9- يك معناي شهِد، سوگند خوردن است، شايد بتوان گفت كه در تشهد سوگند ياد مي كنيم- به خداوند تبارك و تعالي و پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت او عليهماالسلام- كه از عبوديت حق تعالي خارج نشويم و اگر اين باشد يعني اين تعبير درست باشد بسي خطرناك است، بسيار بايد مراقب بود كه چه مي گوئيم و چه كساني را براي چه امري به شهادت مي طلبيم.

10- يك معناي ديگر شهد، مشاهده كردن است، شايد بتوان اينگونه تعبير نمود كه، كمترين حال در نماز اين است كه اطمينان قلب داشته باشيم حق تعالي ما را مي بيند. و يا اينكه خدايا توفيق ديدارت را در نماز عنايت فرما، كه قول رسول اكرم است: اُعْبُداللّهَ كَاَنَّكَ تَراهُ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ يَريك.

پس ادب و حيا حكم مي كند به اينكه به زانو بنشينيم همچون مجرمي كه



[ صفحه 59]



ترسان است و گناهكار و منتظر شنيدن حكم و فرمان الهي است.

11- يك معناي شهادت: رضايتنامه است، آيا نمي توان تعبير نمود كه خدايا ما به همه ي مقدرات تو راضي هستيم و سر تسليم فرود مي آوريم (سر را خاضعانه پايين انداختن و به روبرو نگاه نكردن مؤيد همين است) و فرياد برآوريم كه: «اِلهي رِضاً بِرِضائك، اِلهي رِضاً بِقَضائك، اِلهي تَسْليماً لِاَمْرِكَ، لا مَعْبُودَ سِواكْ»


پاورقي

[1] الهي نامه / 14.

[2] اسرار عبادت / 261.

[3] آداب الصلوة / 10.

[4] آداب الصلوة / 262 و 263.

[5] عوارف المعارف / 134.


بازگشت