سجده




جز آستان توام در جهان پناهي نيست

سر مرا به جز اين در حواله گاهي نيست



«حافظ»



«الهي پيشاني بر خاك نهادن آسان است، دل از خاك برداشتن دشوار است» [1] .

«هيچ وسيله اي مستحكمتر و دائمي تر از نماز براي ارتباط ميان انسان با خدا نيست، مبتدي ترين انسانها رابطه ي خود با خدا را به وسيله نماز آغاز مي كنند، برجسته ترين اولياء خدا نيز، بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز مي جويد.»

«رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي»



[ صفحه 49]



1- اَقْرَبُ ما يَكُونُ الَعْبد اِلي اللّه عَزَّوجَلّ وَ هَوُ ساجِد [2] .

«حضرت صادق آل محمد»

2- سجده صورت ظاهر، شكل بيروني تجسم عيني برترين حال و مقام معنوي انسان يعني «فنا در خدا» است.

در مصباح الشريعه آمده است: «آني كه سجده هاي خود را نيكو سازد، هرگز از خدا دور نمي ماند، كه خداوند سجده را زمينه ي اين ساخته تا بنده از اين راه با قلب و روح و سر خويش بدو تقرب جويد و از جز او دور ماند و همانگونه كه در سجود، چشم ظاهر از ديدن آنچه دور و بر ما است دور مي ماند، چشم باطن نيز بايد از ديدن آنچه جز خدا دور ماند، و سجده واقعي اين است و گرنه آنكه در نماز و سجده، دل به ديگري داشته باشد از حقيقت نماز و سجده دور است و به آنچه دل بدو داده نزديك است.

سجده بويژه سجده ي طولاني، مهم ترين و زيبنده ترين هيئت و حالت بندگي است و از اينجاست كه در هر ركعت نماز دوبار به جاي آورده مي شود، اما ديگر حالتها و هيئتها تنها يك بار. [3] .

3- چون اراده ي سجده كردي باز در دل خود نهايت ذلت و عجز و انكسار را به ياد آر، زيرا بالاترين درجه ي فروتني است و عزيزترين اعضاء خود را كه «روي» است به پست ترين چيزها كه خاك است بگذار... و چون نفس خود را در مقام خواري و خاكساري داشتي و بر خاك افتادي بدان كه آنرا در جاي مناسب خود نهاده اي و فرع را به اصل باز رسانده اي...

از مولاي ما اميرمؤمنان عليه السلام از معني سجده اول پرسيدند فرمود: «معني آن



[ صفحه 50]



اين است: خدايا ما را از خاك آفريدي» يعني از زمين و معني سر برداشتن اين است: «و از آن ما را بيرون آوردي» و سجده دوم اشاره به اين است: «و به آن ما را بازمي گرداني». و سر برداشتن از آن اشاره به اين است: «و از آن بار ديگر ما را بيرون مي آوري». [4] .

4- و آن (سجده) نزد اصحاب عرفان و ارباب قلوب ترك خويشتن و چشم بستن از ما سوي است و به معراج يونسي كه به فرورفتن در بطن ماهي حاصل شد متحقق شدن به توجه به اصل خويش بي رؤيت حجاب.

و در سر بر تراب نهادن اشارت به رؤيت جمال جميل است در باطن قلب خاك و اصل عالم طبيعت.

سر وضع سجودي، چشم از خود شستن و ادب وضع رأس (سر) بر تراب (خاك) اعلي مقامات خود را از چشم افكندن و از تراب پست تر ديدن است و اگر در قلب از اين دعاوي كه به حسب اوضاع صلاتي اشارت به آنها است، علتي باشد پيش ارباب معرفت نفاق است. [5] .

5- و آن (سجده) نزد اهل سر، سر تمام صلوة و تمام سر صلوة است و آخرين منزل قرب و منتهي النهايه وصول است بلكه آن را از مقامات و منازل نبايد شمرد.

و از براي اصحاب آن، حال و وقتي است كه جميع اشارات از آن منقطع است و همه السن (زبانها) از آن گنگ است و تمام بيانات از مقام آن كوتاه است و هر



[ صفحه 51]



كس اشاره اي به آن كند از آن بي خبر است و «آن را كه خبر شد خبري باز نيامد»



اين مدعيان در طلبش بي خبرانند

و آنرا كه خبر شد خبري باز نيامد



«سعدي»



سجده نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب چشم فروبستن از غير و رخت بربستن از جميع كثرات- حتي كثرت اسماء و صفات- و فناي در حضرت ذات است و در اين مقام نه از سمات عبوديت خبري است و نه از سلطان ربوبيت در قلوب اولياء اثري و حق تعالي خود در وجود عبد، قائم به امر است «فَهُوَ سَمْعُهُ وَ بَصَرُهُ بَلْ لا سَمْعَ وَ لا بَصَرَ و لا سَماعَ وَ لا بَصيرَهَ وَ اِلي ذلِكَ الْمَقامِ تَنْقَطِعُ اْلاِشارَه.» (پس او گوش و چشم اوست، بلكه نه گوشي هست و نه چشمي، نه شنيدني و نه ديدني و به سوي اين مقام، راه اشاره بسته است.) [6] .

6- شايد هم سر سجده اين باشد كه خدايا من تاب و طاقت و شايستگي اينهمه نعمت بي حساب ترا ندارم و سنگيني اين بار نعمتها را نمي توانم بكشم و بر خاك مي افتم، مانند نخلي كه از شدت باران كج شده باشد: نخلة ساجدة.


پاورقي

[1] الهي نامه / 31.

[2] اسرار عبادت / 30.

[3] سلوك عارفان / 201.

[4] جامع السعادت / ج 3 / 442 و گفتاري معنوي / 92 و 93.

[5] آداب الصلوة / 356 و 357.

[6] سر الصلوة / 99، 100 و 101.


بازگشت