ركوع




جو نيست راه برون آمدن زميدانت

ضرورت است چو گوي احتمال چوگانت



به راستي كه نخواهم بريدن از تو اميد

به دوستي كه نخواهم شكست پيمانت



گرم هلاك پسندي ورم بقا بخشي

به هر چه حكم كني نافذست فرمانت



اگر نه سرو كه طوبي برآمدي در باغ

خجل شدي چو بديدي قد خرامانت



به خاكپات كه گر سر فدا كند سعدي

مقصر است هنوز از اداي احسانت



«سعدي»



[ صفحه 46]



«الهي از نماز خواندن شرم دارم و از نخواندن آن شرم بيشتر» [1] .

«نماز در همه حالات، حتي در ميدان نبرد و در سخت ترين آزمايش هاي زندگي اولويت خود را از دست نمي دهد.»

«رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي»

1- ركوع: به زانو خم شدن [2] .

2- راكع: ركوع (جمع)، سر فرودارنده و فروتني كننده [3] .

3- ركوعا: پشت خم داد و منحني شد (وَ مِنْهُ رُكُوعُ الصَّلوةِ) [4] .

4- «اَلرُّكُوعُ اَوَّلُ وَ السُّجُودُ ثانٍ، فَمَنْ اَتي بِمَعنيَ الْاَوَّلِ صَلحَ الثَّاني وَ فِي الرُّكُوع اَدَبٌ وَ فِي السُّجُودِ قُربٌ»

ركوع نخستين عمل تعظيم در برابر خداوند است و سجده دومين مرحله ي تكريم خداوند است، پس كسي كه عمل ركوع را به طور كامل و خالصانه انجام دهد مسلما دومي را خوب انجام خواهد داد. ركوع اظهار ادب به خداوند است، سجده نزديكي به او پس كسي كه بتواند خوب اظهار ادب بكند او شايسته تقرب هم مي باشد. [5] .

5- صدوق رضوان الله عليه روايت كرده است كه: «از اميرمؤمنان عليه السلام درباره كشيدن گردن در حال ركوع پرسيدند، فرمود: معني آن اين است: به تو ايمان



[ صفحه 47]



آورم، اگر چه گردنم را بزني». [6] .

6- بدان كه عمده ي احوال صلوة سه حال است كه ساير اعمال و افعال مقدمات و مهئيات آنها است. اول قيام، دوم ركوع، سوم سجده (سجود).

صلوة معراج كمالي مؤمن و مقرب اهل تقوي است، متقوم به دو امر است كه يكي مقدمه ي ديگري است:

اول ترك خودبيني و خودخواهي كه آن حقيقت و باطن تقوي است.

دوم، خداخواهي و حق طلبي، كه آن، حقيقت معراج و قرب است.

و بايد دانست كه ركوع مشتمل است بر تسبيح و تعظيم و تحميد [7] .

7- ببايد دانست كه مراد به خشوع، فروتني نمودن و خوار داشتن نفس است در موقف عبادت و به ترس آوردن او از معبود.

خشوع به چشم برهم نهادن چشم است و بازداشتن آن از مشاهده ي محسوسات، پس خشوع به دل كنايه از فارغ داشتن آن است از خيالات و افكار و خشوع به اعضا كنايه از به آرام داشتن آن و مانع آمدن آن از حركات و سكنات عبث است. [8] .

8- شايد سر ركوع اين باشد كه خدا يا در مقابل هيبت و عظمت تو سر تسليم و تعظيم فرود مي آورم و هيچ قوه و اراده و نيرويي را از خود نمي دانم، هر چه هست «تو هستي». شايد اشاره به ناتواني و عجز خود باشد، چه اينكه، خم شدن كمر در زمان پيري، خود نشان عاجز شدن است و ناتواني.



[ صفحه 48]



شايد اين باشد كه الهي از زمان ناتواني (كودكي و صغير بودن) تا توانايي (جواني و قيام كردن و قدرت قيام داشتن) تا پيري و عاجز شدن و دو تا گشتن كمر (ركوع) و نهايت تا وقت به خاك افتادن و مرگ (سجده)؛ عظمت تو را، به خاطر دارم و حمد ترا به زبان قلب گويم و به جان جان ترا تسبيح كنم.

و قيام پس از ركوع شايد گوياي اين سر باشد كه خدايا سربلندي و قيام و استقامت، ايستادگي به آنست كه در مقابل عظمت تو تعظيم كرده ايم و بس.


پاورقي

[1] الهي نامه / 28.

[2] ترجمه المنجد.

[3] همان.

[4] همان.

[5] مصباح الشريعه / 187.

[6] جامع السعادات / ج 3 / 440.

[7] آداب الصلوة / 350 و 352.

[8] مفتاح الفلاح / 87.


بازگشت