بسم الله الرحمن الرحيم


(بسم الله)



مرا تو غايت مقصودي از جهان اي دوست

هزار جان عزيزت فداي جان اي دوست



چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم

كه ياد مي نكند عهد آشيان اي دوست



دلي شكسته و جاني نهاده بر كف دست

بگو بيار كه گويم بگير هان اي دوست



مرا رضاي تو بايد نه زندگاني خويش

اگر مراد تو قتل است وارهان اي دوست



«سعدي»



«الهي، خدا خدا گفتن مجازي ما كه اينهمه بركت دارد اگر به حقيقت گوئيم چون خواهد بود؟» [1] .



[ صفحه 41]



«ميدان مبارزه اي كه امروز پيش روي ماست، ما را به تكيه گاه مستحكم ذكر خدا، و اميد و اعتماد به او بيش از هميشه محتاج مي سازد، و نماز آن سرچشمه ي جوشاني است كه اين اميد و اعتماد و قدرت معنوي را به ما مي بخشد.»

«رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي»

1- اين كلمه (بسم) از ماده «سمه» اشتقاق يافته و سمه به معناي داغ و علامتي است كه بر گوسفندان مي زدند تا مشخص شود كداميك از كدام شخص است. [2] .

2- ممكن است اشتقاقش از (سمو) به معناي بلندي باشد. [3] .

3- «رَوي فِي التّوحيد عَنِ الرِّضا عليه السلام حِينَ سُئِلَ عَنْ تَفْسيرِ الْبِسمِلَةِ قالَ مَعني قَولِ الْقائِل بِسمِ اللّه اَيْ اِسْمٌ عَلي نَفْسِي سِمَهً مِنْ سِماتِ اللّهِ وَ هِيَ العِبادَهُ قالَ الراوي فَقُلْتُ مَا السَّمَةُ؟ قالَ الْعَلامَةُ.»

از حضرت رضا عليه السلام روايت شده كه حضرت در جواب كسي كه از تفسير بسم الله پرسيد، فرمود: معناي گفتار گوينده كه مي گويد بسم الله آن است كه من سمتي از سمات الله را بر نفسم مي نهم، راوي گويد عرض كردم سمت چيست؟ فرمود: علامت و نشانه. [4] .

4- از اين حديث (فوق) شريف ظاهر شود كه سالك بايد متحقق به مقام اسم الله



[ صفحه 42]



شود در عبادت و تحقق به اين مقام حقيقت، عبوديت، كه فناء در حضرت ربوبيت است مي باشد، و تا در حجاب انانيت است در لباس عبوديت نيست... نظر او نظر ابليس لعين است كه در حجاب انيت و انانيت خود و آدم عليه السلام را ديد و خود را بر او تفضيل داد... پس گوينده ي بسم الله اگر نفس خود را به «سمه الله» و «علامه الله» متصف كرد و خود به مقام اسميت رسيد و نظرش نظر آدم عليه السلام شد كه عالم تحقق را كه خود نيز خلاصه ي آن بود، اسم الله ديد: وَ عَلَّمَ آدَمَ اْلاَسْماءَ كُلَّها (بقره / 31) در اين حال تسميه ي او تسميه ي حقيقه است و متحقق به مقام عبادت است كه القاء خودي و خودپرستي و تعلق به عز قدس و انقطاع الي الله است. [5] .

5- براي متوسطين و امثال ما ناقصين، ادب آن است كه سمه و داغ عبوديت را در وقت «تسميه» به قلب بگذاريم، و قلب را از سمات الله و آيات و علامات الهيه باخبر كنيم و به لقلقه ي لسان اكتفا نكنيم؛ باشد كه از عنايات ازليه شمه اي شامل حال ما شود و جبران ما سبق كند و راهي به تعلم اسماء بر قلب ما مفتوح گردد و راهي به مقصود حاصل شود.

و مي توان گفت كه در اين حديث شريف [6] مقصود از «سمه» اي از «سمات الله» سمه و علامت رحمت «رحمانيه» و رحمت «رحيميه» باشد و چون اين دو اسم شريف از اسماء محيطه است، كه تمام دار تحقق داخل اين دو اسم شريف به اصل وجود و كمال آن رسيده مي رسند و رحمت رحمانيه و رحيميه شامل جميع دار



[ صفحه 43]



وجود است حتي رحمت رحيميه كه جميع هدايت هاديان طريق توحيد از جلوه آن مي باشد شامل همه است، الا آنكه خارجان از فطرت استقامت به سوء اختيار خود، خود را از آن محروم نمودند، نه آنكه اين رحمت شامل حال آنها نيست، بلكه در عالم آخرت، كه روز درو كشته هاي زشت و زيبا است. آنانكه كشته هاي زشت دارند خود، قاصرند كه از رحمت رحيميه استفاده نمايند.

بالجمله، شخص سالك كه بخواهد تسميه ي او حقيقت پيدا كند بايد رحمت هاي حق را به قلب خود برساند و به رحمت رحمانيه و رحيميه متحقق شود و علامت حصول نمونه آن در قلب آن است كه با چشم عنايت و تلطف به بندگان خدا نظر كند و خير و صلاح همه را طالب باشد و اين نظر، نظر انبياء عظام و اولياء كمل عليهم السلام است. [7] .

6- وسم: داغ و علامت گذاردن بر مركب سلطان، به اين كه هيچكس حق استفاده از مركب را ندارد مگر شخص سلطان، بسم الله يعني داغ عبوديت و بندگي را بر پيشاني زدن. به اينكه فقط عبوديت خداوند تبارك و تعالي را پذيرفته ايم و لاغير.

7- شايد بتوان گفت و نتيجه گرفت كه پس از انجام مقدمات نماز (وضو... استعاذه) كه اگر با زبان قلب و باطن جان بوده باشد، خداوند تبارك و تعالي مي خواهد نتيجه اين حسن انجام اعمال را با بهره مندي و توفيق استفاده از صفات رحمانيه و رحيميه خود، عطا فرمايد. «وسام»: هم به معناي «نشان به جهت حسن خدمت» است. در واقع نشان الهي را به عنوان پاداش به سالك عطا



[ صفحه 44]



فرمايد.


پاورقي

[1] الهي نامه / 61.

[2] الميزان / ج 1 / 30.

[3] الميزان / ج 1 / 30.

[4] پرواز در ملكوت / ج 2 / 146.

[5] سر الصلوة / 88.

[6] «رُوِيَ فِي التَّوحيد عَنِ الرّضا عليه السلام، حينَ سُئِلَ عَنِ تَفسير الْبِسْمِلَه، قالَ: مَعْني قَولِ القائِلِ «بِسم الله» اَيْ اِسمٌ عَلي نَفْسي سَمَةٌ مِنْ سَماتِ اللّه وَ هَي الْعِبادَه. قال الرَّاوي فَقْلْتُ لَه: مَالسَّمَةُ؟ قال: اَلْعَلامَة».

[7] آداب الصلوة / 235 و 236.


بازگشت