تكبيرة الاحرام




من مات قد و قامت موزون توام

مفتون جمال روي بي چون توام



حاشا كه بگويمت تو ليلاي مني

اما من دلباخته مجنون توام [1] .



«استاد حسن زاده آملي»



«الهي حرم بر نامحرم حرام است، محرم چرا محروم باشد؟» [2] .

«برپا داشتن نماز، نخستين ثمره و نشانه ي حكومت صالحان است.»

«رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي»

1- اصل كلمه «الله» «ال اله» بوده كه همزه دومي در اثر كثرت استعمال حذف شده و به صورت الله درآمده است به معناي پرستش. [3] .

2- از ماده «و ل ه» است به معناي تحير و سرگرداني، يعني عقول بشر در شناسايي آن حيران و سرگردان است.

كلمه «الله» توصيف نمي شود، مثلا مي گوئيم: الله رحمن است، رحيم است، ولي به عكس آن نمي گوئيم.

نام جلاله اي كه صفت هيچيك از اسماء حسناي خدا قرار نمي گيرد. [4] .

3- حضرت صادق آل محمد صلي الله عليه و آله در معناي «الله اكبر» مي فرمايد: «الله اكبرُ مِنْ



[ صفحه 32]



اَنْ يُوصَفْ» خدا بزرگتر از آن است كه وصف شود. [5] .

4- احرام: درآمدن در حرمتي كه هتك آن روا نيست. [6] .

5- بعضي عارفان باشند كه چون گويند: «الله اكبر»، سيلاب عظمت و جلال حضرت ذوالجلال به وجود آن گوينده تاختن آرد، چنانكه خان و مان و هستيش خراب كند و در آن حال به زبان ضعف نياز كند. [7] .

6- گوينده «الله اكبر»: آن كسي كه «الله اكبر» را به خودش تلقين كرده است، هرگز عظمت هيچكس و عظمت هيچ چيز او را مرعوب نمي كند، چرا؟ «الله اكبر» بزرگتر از هر چيز و بلكه بزرگتر از هر توصيف ذات اقدس الهي است، «الله اكبر» يعني چه؟ يعني من خدا را به عظمت مي شناسم. ديگر وقتي من خدا را به عظمت مي شناسم، همه چيز در مقابل من حقير است. اين كلمه «الله اكبر» به انسان شخصيت مي دهد، روح انسان را بزرگ مي كند.

علي عليه السلام مي فرمايد: «عَظُمَ الْخالِقُ في اَنْفُسِهِم فَصَغُرَ مادُونَهُ في اَعْيُنِهِمْ»

«نهج البلاغه / متقين»

يعني خدا به عظمت در روح اهل حق جلوه كرده است و لهذا غير خدا هر چه هست در نظرشان كوچك است...

اين الله اكبر را وقتي شما مي گوئيد، اگر از عمق روح و دل بگوئيد عظمت الهي در نظرتان تجسم پيدا مي كند.

وقتي كه عظمت الهي در دل شما پيدا شد، محال است كسي به نظرتان بزرگ



[ صفحه 33]



بيايد، محال است از كسي تملق بگوئيد، براي كسي چاپلوسي بكنيد، محال است از كسي بترسيد، در مقابل كسي خضوع و خشوع بكنيد، اين است كه بندگي خدا آزادي آور است، اگر انسان خدا را به عظمت بشناسد، بنده ي او مي شود و لازمه ي بندگي خدا، آزادي از غيرخداست. [8] .

7- مستحب است كه در ابتداي نماز هفت بار تكبير گفت:

«مرحوم شيخ جعفر صاحب كتاب قيم كشف الغطاء..... سر تكرار تكبير را در اذان چنين دانسته اند: «بار اول براي تنبيه غافل بار دوم براي تذكر ناسي (فراموش كننده) بار سوم براي تعليم جاهل، بار چهارم براي دعوت متشاغل و..... و راز تكبيرهاي هفتگانه هنگام نيت همانا برطرف نمودن غفلت نمازگزار است از انكسار و ذلت در پيشگاه خداوند و رقم هفت اشاره به آسمان هاي هفتگانه و زمينها و درياهاي..... هفتگانه مي باشد». [9] .

8- علت استحبات تكبيرات سبعه آن است كه: حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله درصدد نماز بودند و حضرت امام حسين عليه السلام نيز در پهلوي راست جناب آن حضرت به نماز ايستاده بودند، پس حضرت رسالت (صلي الله عليه وآله وسلم) تكبير نماز فرمودند، حضرت امام حسين عليه السلام تكبير نگفتند تا اكمال هفت تكبير فرمودند، چه حضرت امام حسين عليه السلام دير به زبان آمدند..... پس در مرتبه هفتم حضرت امام حسين عليه السلام تكبير نماز گفتند و اين تكبيرات هفتگانه از آن زمان بر امت عالي مرتبت آن حضرت سنت شد. [10] .



[ صفحه 34]



9-..... چون..... قلب خود را صفا دادي و در زمره اهل وفا داخل شدي خود را مهياي دخول در باب كن و اجازه فتح ابواب طلب و از منزل طبيعت حركت كن و حجاب غليط آن را با تمسك به مقام كبريايي رفع كن و به پشت افكن و تكبيرگويان وارد حجاب ديگر شو و آن را رفع كن و به پشت سر افكن و تكبير بگو و حجاب سوم را نيز مرتفع كن كه به سر منزل باب القلب رسيدي، پس توقف كن و دعاي مأثور (روايت شده) بخوان: «اَلَّلهم اَنْتَ اَلمَلِكُ الحقّ الْمُبين.....» پس قصر الوهيت در حق كن و غفران ذنوب خود را طلب نما. پس از آن رفع حجاب رابع و خامس كن و به پشت افكن و تكبير را تكرير (تكرار كردن) نما و چشم دل باز كن كه نداي «تقدم» شنوي و اگر حلاوت محضر و لذت ورود يا هيبت و عظمت حضور در قلبت ظاهر شد بدان كه از طرف اجازه ورود صادر شده... پس از تنزيه و تسبيح حق از ورود در حضرتش و تنزيه مقام مقدسش از توصيف رفع حجاب سادس نما و تكبير بگو، و اگر خود را لايق ديدي رفع حجاب هفتم كن [11] .

10- احرام: در حرم آمدن پس تكبيرة الاحرام يعني خدا را به بزرگي ياد كردن و در حريم كبريايي او وارد شدن.

اذن دخول است براي وارد شدن به حرم الهي و شايد سر تكرار هفت بار آن درخواست و تقاضاي مكرري است كه اجازه ورود صادر گردد و اين كه بدانيم بدون درخواست از حضرتش و صدور رخصتش بهره مندي از محضرش محال است.



[ صفحه 35]



11- احرام: حرام كردن پاره اي چيزها بر خود است، شايد بتوان گفت حرام كردن يادي و ذكري غير از ياد و ذكر خداوند تبارك و تعالي در نماز است. ذكر تكبيرة الاحرام (هفت بار) شايد اين باشد كه خدايا ما محرم شده ايم همانطور كه بر محرم بيت الله الحرام پاره اي چيزها حرام است من هم بر خود حرام مي كنم جز ذكر و ياد ترا.

و ذكر هفت بار آن يادآور هفت بار سعي بين صفا و مروه ي محراب عبادت تا حريم كبريايي باشد همچون تشنه كامي كه به دنبال آب بين صفا و مروه است، عطشان به دنبال حضرتش بود و عطش جان را با رسيدن به مروه ي حريم حضرت حق مرتفع ساخت و باطن جان را به وصالش صفا داد.....

12- احرام: مصونيت پيدا كردن وارد شدن در حصن امن الهي و با گفتن تكبيرة الاحرام- اگر به زبان قلب باشد- نگه داشتن حرمت او بر حق تعالي است آيا حيف نيست كه از اين حريم و حصن امن الهي به سرعت خارج شويم؟

13- در سر اين كه هنگام گفتن تكبيرة الاحرام دستها بايد تا محاذي گوش بالا آمده و تكبير گفت، آن چه كه از مضامين كلام درربار حضرت امام خميني (ره) برمي آيد آن است كه: با آوردن دستها رو به بالا آن چه را كه غير خداست با هر تكبير به پشت سر اندازيم و رو به سوي حضرت حق داشته باشيم.

(برداشت ناقص از سر الصلوه / 76)

14- باز همان طور كه در حج محرم مي شويم و تمام لباسها و زينت هاي دنيوي را از خود دور كرده و لباس احرام مي پوشيم با تكبيرة الاحرام محرم شده ايم و با



[ صفحه 36]



آوردن دستها رو به بالا تمام علايق و وابستگي ها را پشت سر نهاده و با دلي مطمئن و فراغت خاطر رو به قبله به استقبال حضرتش شتافته تا مگر حضورش را درك كنيم.

«الّلهم ارْزُقْنا»


پاورقي

[1] ديوان استاد حسن زاده آملي / 211.

[2] الهي نامه / 36.

[3] الميزان / ج 1 / 31.

[4] الميزان / ج 1 / 32.

[5] اصول كافي / ج 1 / 159.

[6] فرهنگ معين.

[7] عوارف المعارف / ج 131.

[8] طهارت روح / 246-248.

[9] مقدمه آقاي جوادي آملي بر سر الصلوة / 24.

[10] مفتاح الفلاح / 80 و 81.

[11] سر الصلوة / 76 و 77.


بازگشت