اذان و اقامه




بيخودي مي گفت در پيش خداي

اي خدا آخر دري بر من گشاي





[ صفحه 22]





«رابعه» آنجا مگر بنشسته بود

گفت اي غافل كي اين در بسته بود؟ [1] .



«الهي در بسته نيست، ما دست و پا بسته ايم» [2] .

«اقامه نماز اين نيست كه صالحان، خود نماز بگذارند، اين چيزي نيست كه بر تشكيل حكومت الهي متوقف باشد، بلكه بايد اين ستون در جامعه به پا داشته شود و همه كس با رازها و اشاره هاي آن آشنا و از بركات آن برخوردار شوند.»

«رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي»

1- اذان: اعلام، آگاه نمودن

اقامه: برپاي ساختن [3] .

2- باطن اذان عبارت است از اعلام مژده فرارسيدن وقت تجليات الهي و حضور خاصان در محضر حق، تا از مشاهده جمال و جلال حضرتش، ذوات، تطهير شود. [4] .

3- اقامه عبارت است از قيام در مقام تجلي ربوبي و شهود. [5] .

4- اذان دعوت براي ملاقات است. [6] .

به گوش جان و دل بايد بشنويم اين دعوت را كه مبادا خداي ناكرده مشمول اين آيه ي شريفه واقع شويم كه:



[ صفحه 23]



«وَ اِذا نادَيْتُم اِلَي الصَّلوةِ اَتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِاِنَّهُم قَوْمٌ لايَعْقِلُون»

آنها هنگامي كه (اذان مي گوئيد و مردم را) به نماز مي خوانيد، آن را به مسخره و بازي مي گيرند، اين به خاطر آن است كه آنها جمعي هستند كه درك نمي كنند.

(مائده / 58)

5- اذان: اعلام كردن، آگاهي دادن، بانگ نماز [7] .

6- اذان پيش اهل معرفت، اعلام قواي ملك و ملكوت در انسان كبير و صغير است براي مهيا شدن از براي حضور درگاه حق تعالي و اقامه، حاضر نمودن آنها و به پا داشتن آنان است در محضر قدس كبريا، جل و علا. [8] .

7- چون بانگ مؤذن بشنوي، ياد هول نداي قيامت را در دل حاضر كن و با باطن و ظاهر براي اجابت و شتافتن آماده شو، كه شتابندگان اين ندا را در روز «عرض اكبر» به لطف خواهند خواند، پس اين ندا را بر دل خود عرضه كن. [9] .

8- تلاوت كتاب به معناي خواندن قرآن است كه خداي سبحان آن را ستوده و اقامه نماز به معناي ادامه برآوردن آن و محافظت از ترك نشدن آن است. [10] .

9- اذان و اقامه، اذن دخول است براي ورود به بارگاه قدس ربوبي، پس بايد برائت بجوئيم از غير حضرت حق تا بتوانيم دعوتش را لبيك گوئيم.

و چه لذتي بالاتر از اين كه حق تعالي دعوت كند و خطاب فرمايد اگر به



[ صفحه 24]



گوش دل بشنويم اين دعوت را و جان برايش نيفشانيم و همچون قلم اين راه را به سر طي نكنيم حق دعوت حق تعالي را ادا نكرديم.



خوش آن كه كشتگان غمش را ندا كنند

تا وعده هاي اهل وفا را وفا كنند



آن دم كه دوست گويد اي كشتگان من

از لذت خطاب ندانم چها كنند



«فيض كاشاني»

و كمترين تحفه در هواي صحبت دوست سر فشاندن است و ندامت از عمري كه بي حكايتش طي گردد و گاه اذان و اقامه و صحبت يار همه عالم بلكه هر دو عالم را هيچ بدانيم.



ما گدايان خيل سلطانيم

شهر بند هواي جانانيم



بنده را نام خويشتن نبود

هر چه ما را لقب دهند آنيم



گر برانند و گر ببخشايند

ره به جاي دگر نمي دانيم...



چون دل آرام مي زند شمشير

سر ببازيم و رخ نگردانيم



دوستان در هواي صحبت يار

زر فشانند و ما سر افشانيم



تنگ چشمان نظر به ميوه كنند

ما تماشاكنان بستانيم



هر چه گفتيم جز حكايت دوست

در همه عمر از آن پشيمانيم



سعديا بي وجود صحبت يار

همه عالم به هيچ نستانيم



ترك جان عزيز بتوان گفت

ترك يار عزيز نتوانيم



«سعدي»



[ صفحه 25]



10- آغاز و پايان آن (اذان و اقامه) نام خداست و اين اشاره به آن است كه خدا جل جلاله اول و آخر و ظاهر و باطن است. هنگام شنيدن تكبير دل خود را آماده تعظيم او ساز...

11- حي در حي علي الصلوة..... به معني اقبل، به معني: توجه نما به سوي فعلي كه وسيله خيرات و متضمن رفع درجات و متكفل نجات اخروي است. [11] .

12- اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام در تفسير «قد قامت الصلوة» مي فرمايد: يعني وقت زيارت و ديدار رسيد. [12] .

چون لا اله الا الله را بشنوي هر معبودي غير از خدا را از خاطر خود بزداي و نابود انگار.

چون نام پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) بشنوي به ادب و با اخلاص به رسالت او شهادت ده.

هنگام گفتن «حي علي الصلوه»، «حي علي الفلاح» و «حي علي خير العمل»، نفس خود را برانگيز و در دل خود به ياد آر كه نماز باعث رستگاري و بهترين اعمال است. [13] .

13- اين كه فصول اذان هر يك دوبار گفته مي شود به خاطر آن است كه در گوش هاي مستمعين تأكيد گردد، اگر يكي از آنان سهو نمود و اولي را نشنيد، بار دوم بشنود.....

اين كه تكبير در آغاز اذان چهار بار گفته مي شود به خاطر آن است كه اذان



[ صفحه 26]



يك باره و غفلتا گفته مي شود و مقدمه اي ندارد كه مستمع را متوجه كند.

..... اين كه..... هر يك از دو شهادت دو بار گفته مي شود براي آن است كه مثل ساير حقوق باشد كه دو شاهد نياز دارد.

..... اين كه به جاي تهليل «لا اله الا الله» «سبحان الله» و «الحمدلله» گفته نشد. با اين كه پايان اين دو نيز نام خداست زيرا «لا اله الا الله» متضمن اقرار به (وحدانيت) خداوند و نفي شريك از اوست. [14] .

14- چون تكبير گفتي كوچك شمار در محضر كبرياي آن ذات مقدس، از عرش تا فرش را، زيرا كه خداوند تبارك و تعالي اگر بنده اي را ببيند كه تكبير گويد، ولي در عملش علتي است از حقيقت تكبير يعني آن چه به زبان آورده، قلب موافقت نكند، فرمايد: اي دروغگو با من خدعه مي كني.....؟ [15] .

15- با گفتن چهار تكبير همه موجودات عالم حس و عقل و معقول و ملك و ملكوت را در جنب كبرياي حق ذليل و ناچيز شمارد. [16] .

16- اين كلمه «لا اله الا الله» كلمه توحيد است و معنايش اثبات الوهيت و انفراديت براي ذات اقدس حق و نفي آن از غير اوست..... به خود و رفتار و كردار خود بنگر و ببين آيا رفتار و كردار تو با اين اصل سازگار است؟..... كلمه «لا اله الا الله» كلمه اي بس بزرگ است كه جز عارفان به خدا و اولياي خدا كسي را ياراي آن- به معناي واقعي آن- نيست. [17] .



[ صفحه 27]



17- حضرت مولانا در تفسير «لا اله الا الله» چه زيبا فرموده است كه:



غير معشوق ار تماشايي بود

عشق نبود هرزه سودايي بود



عشق آن شعله است كاو چون برفروخت

هر چه جز معشوق باقي جمله سوخت



تيغ لا در قتل غير حق براند

در نگر زان پس كه بعد لا چه ماند



ماند الا الله و باقي جمله رفت

شادباش اي عشق شركت سوز زفت



خود هم او بود آخرين و اولين

شرك جز از ديده احول مبين



اي عجب حسني بود جز عكس آن

نيست تن را جنبشي از غير جان



آن تني را كه بود در جان خلل

خوش نباشد گر بگيري در عسل



اين كسي داند كه روزي زنده بود

از كف اين جان جان جامي ربود



و آنكه چشم او نديده است آن رخان

پيش او جان است اين تف دخان [18] .



«حضرت مولانا»



[ صفحه 28]




پاورقي

[1] منطق الطير / 186.

[2] الهي نامه / 31.

[3] پرواز در ملكوت / ج 2 / 25.

[4] همان.

[5] همان.

[6] اسرار الصلوة / 292.

[7] فرهنگ عميد.

[8] سر الصلاة / 67.

[9] جامع السعادات / ج 3 / 420.

[10] الميزان / ج 17 / 60.

[11] مفتاح الفلاح / 72.

[12] اسرار الصلوة / 175.

[13] جامع السعادات / ج 3 / 430.

[14] عيون الرضا عليه السلام.

[15] مصباح الشريعه / 181.

[16] پرواز در ملكوت / ج 2 / 26.

[17] اسرار الصلوة / 284.

[18] مثنوي معنوي دفتر پنجم / 851.


بازگشت