تيمم




آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند

آيا بود كه گوشه چشمي به ما كنند



«حافظ»



«الهي اگر درويشم ولي دارا تر از من كيست كه ترا دارم». [1] .



[ صفحه 15]



«درخشش معنويت و صفاي ذكر الهي همه ي آفاق جامعه را روشن و مصفا كند و تن ها و جانها با هم به نماز بشتابند و در پناه آن طمأنينه و استحكام يابند.»

«رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي»

1- حكم تيمم در قرآن كريم در سوره ي مائده آيه بدين صورت آمده است:

«فَلَمْ تَجِدُواماءً فِتَيَمَّموُا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحوُا بِوُجُوهِكُمْ وَ اَيْديكُمْ مِنْهُ ما يُريدُاللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُم لَعَكَّم تَشْكُرُونَ.»

و اگر آبي نيافتيد تا غسل كنيد و يا وضو بگيريد با خاك پاك تيمم كنيد، دست به خاك زده به صورت و پشت دستها بكشيد، خدا نمي خواهد شما دچار مشقت شويد وليكن مي خواهد پاكتان كند و نعمت خود را بر شما تمام سازد، باشد كه شكر به جاي آريد.

2- تيمم: به معناي قصد كردن و كلمه «صعيد» به معناي رويه و پوسته زمين است و توصيف صعيد به اين كه صعيد طيب باشد. [2] .

..... آن چه كه در نماز شرط شده علاوه بر پاكي ظاهر بدن، همين طهارت معنوي است. [3] .

3- خاك پست ترين اشياء روي زمين است و كمال خضوع و ذلت و مسكنت را براي معبود دارد.



[ صفحه 16]



مسح مي شود پيشاني بر خاك، براي آن كه داغ ذلت و عبوديت و افتقار بر پيشاني زده شود و اشرف مواضع بدن به علامت خضوع و مسكنت موسوم (داغ شده) گردد و اين عمل رمز آن باشد كه:

ناصيه (پيشاني) خلق جمله به دست قدرت اوست.

مسح مي كند هر دو دستها را از زندين (استخوان ساعد) به جهت آنكه دست ظهور قدرت تامه است و در پيشگاه خداي تعالي بزرگترين مظهر قوت و قدرت و شوكت را ذليل مي سازد. [4] .

4- مي خواهد شما را پاك كند، معلوم مي شود انسان از اين كه خاك را در تيمم به صورتش مي مالد پاك مي شود، از چه چيزي پاك مي شود؟ غرور و منيت و انانيت (خودخواهي) را از انسان مي گيرد و انسان را تطهير مي كند. [5] .

5- براي اين است كه تفكر كني در ذات خود و معرفت پيدا كني كه كي تو را ايجاد فرموده و از چه آفريده و براي چه ايجاد كرده، پس خاضع او شوي و تكبر را از سر بگذاري، زيرا كه خاك اصل در ذلت و مسكنت است. [6] .

6- تيمم رؤيت او (حق تعالي) است در آئينه اشياء «ما رَأيْتُ شَيْئاً اِلَّا وَ رَأيْتُ اللَّهَ مَعَه اَوْفيه» چيزي را نديدم مگر آن كه با آن يا در آن ياد خدا را ديدم».

(علم اليقين ج 1 ص 49)

«داخِلٌ فِي الْاَشْياء لا كَدُخوُلِ شَيئيٍ في شَيئي» در درون اشياء است نه مانند اينكه چيزي داخل چيزي باشد. [7] (توحيد صدوق / 306)



[ صفحه 17]



7- سالك الي الله بايد تطهير با آب رحمت را صورت استفاده از رحمت نازله الهيه بداند و تا استفاده از رحمت براي او ميسر است قيام به امر نمايد و چون دستش از آن به واسطه قصور ذاتي يا تقصير كوتاه شد و فاقد آب رحمت شد، چاره ندارد، جز توجه به ذل و مسكنت و فقر و فاقه خود.

و چون ذلت عبوديت خود را نصب العين نمود و متوجه به اضطرار و فقر و امكان ذاتي خود شد و از تعزز و غرور و خودخواهي بيرون آمد، بابي از رحمت به روي او گشاده گردد و ارض طبيعت مبدل به ارض بيضاء (كرامت) رحمت گردد و تراب، «احد الطهورين» گردد و مورد ترحم و تلطف حق گردد و هر چه اين نظر، يعني نظر به ذلت خود، در انسان قوت گيرد، مورد رحمت بيشتر گردد و اگر بخواهد به قدم اعتماد به خود و عمل خود اين راه را طي كند هلاك شود، چه كه ممكن است از او دستگيري نشود، چون طفلي كه تا خود به جسارت راه رود و به قدم خود مغرور شود و به قوت خود اعتماد كند، مورد عنايت پدر نشود و او را به خود واگذار كند و چون اضطرار و عجز خود را به پيشگاه پدر مهربان عرضه دارد و از اعتماد به خود و قوت خود يكسره خارج شود، مورد عنايت پدر گردد و او را دستگيري كند، بلكه او را در آغوش كشد و با قدم خود او را راه برد. پس بهتر آن است كه سالك الي الله پاي سلوك خود را بشكند و از اعتماد به خود و ارتياض (رياضت كشيدن) و عمل خود يكسره برائت جويد و از خود و قدرت و قوت خود فاني شود و فنا و اضطرار خود را هميشه در نظر گيرد تا مورد عنايت شود و راه صد ساله را با جذبه ربوبيت يك شبه طي نمايد و لسان باطن و حالش در محضر قدس ربوبيت با عجز و نياز عرض كند: «اَمَّن يُجيبُ الْمُضطَّر اِذا دَعاه وَ



[ صفحه 18]



يَكْشِفُ السّوء» [8] .

8- شايد اين باشد كه با تيمم هر چه را كه رنگ تعلق مي پذيرد يك سو مي نهيم حتي خود را، صورت و دستان را خاك مال كرده ايم كه لايق خاك درگاه تو گرديم و سر بر استان تو سائيم.



سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

كه هر چه بر سر ما مي رود ارادت اوست



«حافظ»



و حلاوت وصال را آن زمان خواهيم چشيد كه خاك درگه اهل هنر شويم.



گر در سرت هواي وصال است حافظا

بايد كه خاك درگه اهل هنر شوي



«حافظ»


پاورقي

[1] الهي نامه / 15.

[2] الميزان؛ ج 5 / 372.

[3] الميزان؛ ج 5 / 375.

[4] پرواز در ملكوت؛ ج 1 ص 131.

[5] اسرار عبادت / 26.

[6] اسرار العبادات و حقيقة الصَّلاة قاضي سعيد قمي / 6؛ نقل از سر الصلاة / 41.

[7] سر الصلوة / 42.

[8] آداب الصلوة / 67.


بازگشت