نماز جماعت جانبازان


به ديدن بچّه هاي قطع نخاعي آسايشگاه امام خميني قدس سره رفته بوديم. احساس دوگانه اي از ديدن آنها به من دست داد. از اين كه بر روي صندلي چرخدار بودند، قلبم به درد آمد، امّا از اينكه در راه دفاع از آرمانهاي مقدّس اسلام مجروح و معلول شده بودند، در دل غبطه مي خوردم.

اذان كه از بلندگوي آسايشگاه پخش شد، به من گفتند كه امام جماعت



[ صفحه 75]



باشم. نماز كه تمام شد، ديدم همه آنهايي كه به جماعت آمده اند، روي صندلي چرخدار نشسته اند. تنها كسي كه سرپا بود، همان بود كه همراه من آمده بود. [1] .


پاورقي

[1] خاطرات يك طلبه، ج 2، ص 32 / بهترين پناهگاه، ص 82.


بازگشت