همراهي رشد علمي و تهذيب نفس


رشد همه جانبه و ضرورت پاكي نفس با تقويت تفكر علمي از اصول اساسي تعليم و تربيت اسلامي است. فردي كه مشغول فعاليت هاي علمي است و قوانين حاكم بر طبيعت را كشف مي كند اگر به تقوا و خداترسي خود نيفزايد، به موجود قدرتمند عصيانگري تبديل مي شود كه با ابزار علم قادر است ضربه هاي مهلكي بر پيكر بشريت وارد كند. تأمل در امور كلي عالم و عملكرد عالمان ضد خدا حتي بي تفاوت به امور معنوي، اين نكته را اثبات مي كند. ضربات و صدماتي كه بشريت از علماي غير مهذب ديده است از جاهلان ناآگاه نديده است. اگر در قرآن سوره ي «شمس» 11 قسم ياد مي كند سپس نداي «قد افلح من زكيها» سر مي دهد و با «قد خاب من دسيها» انذار مي نمايد حاكي از همين نكته است.

در اين باب فرمايش هاي امام خميني (ره) آن قدر تكان دهنده است كه با ملاحظه و تأمل در آنها، اين ذهنيت قوي در فرد به وجود مي آيد كه حساسيت و بقاي همه چيز منوط به تكيه داشتن بر



[ صفحه 412]



تهذيب نفس است. در ميدان هاي سياست، اقتصاد، فرهنگ و نظامي گري، عامل پيروزي، مبارزه با نفس است و در همين ميدان ها آنچه كه قبل از دشمن انسان را به هلاكت مي رساند پيروي از هواي نفس است. تأمل در آيه ي «قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها» گوياي اين نكته است. در كتاب لغت، كلمه ي «دس» را اين طور معرفي مي كند و «دس الشي» يعني چيزي را در ميان چيزهاي ديگر مخفي كرد. بنابراين، فطرت و سرشت انسان وقتي به وسيله ي هواها و نفس پرستي ها پنهان و مخفي گردد ديگر صداي فطرت به گوش آدمي نمي رسد و هواها و نفس پرستي ها انسان را بيچاره مي كند.

حضرت امام (ره) هر جا كه پرورش علمي جوانان را توصيه مي كنند بلافاصله تزكيه ي نفس را يادآور مي شوند.

«علم تنها فايده ندارد، مضر است. گاهي اين باران كه رحمت الهي است وقتي كه به گل ها مي خورد، بوي عطر بلند مي شود، وقتي كه به جاهاي كثيف مي خورد بوي كثافت بلند مي شود. علم هم همين طور است، اگر در يك قلب تربيت شده علم وارد بشود، عطرش عالم را مي گيرد و اگر در يك قلب تربيت نشده يا فاسد، اين علم وارد بشود، اين فاسد مي كند عالم را...» [1] .

در جاي ديگر مي فرمايد:

«اگر شما جوان ها به دنبال تحصيل مي رويد، دنبال اين معنا باشيد كه يك تصديقي بگيريد، يك ديپلمي بگيريد و برويد آن را آلت قرار دهيد براي استفاده ي مادي خودتان، اين همان انحرافي است كه آنها مي خواهند و اگر شما در مراكزي كه هستيد يك ايده ي صحيح داشته باشيد و يك غايت صحيح داشته باشيد كه براي رسيدن به آن غايت مشغول تحصيل باشيد و براي رسيدن به آن امري كه خداي تبارك و تعالي مي خواهد و آن تهذيب نفس و پرستيدن الله و دور كردن همه ي شرك ها و همه ي انحراف ها و همه ي الحادها از خودتان و از مراكزتان، اگر اين طور باشد شما پيروز مي شويد.» [2] .

در حقيقت انسان براي رشد و كمال به دو بال نياز دارد. يك بال علم است كه كشف قانونمندي هاي عالم طبيعت و پيروزي بر طبيعت مصداقي از آن است، ديگري ايمان و تهذيب نفس است كه همين پيروزي بر «خود» است. اگر انسان نتواند بر خود پيروز شود، پيروزي او در عرصه ي طبيعت زيان بار و



[ صفحه 413]



فساد آور است.

هر گاه مي خواهند كه خود را از مسائل ديني راحت كنند مسأله پيشرفت غرب را بيان مي كنند، و هنگامي كه سخن از غرب و دنياي غرب و ارتباط آن با مذهب مي شود، در ذهن پاره اي از مردم اين مسأله خطور مي كند كه غرب دنيايي لامذهب و شايد ضد مذهب است. مذهب ستيزي كه در ذهن ما جا افتاده، ريشه ها و ابعاد گوناگوني دارد؛ ولي عمدتا بعد از تسلط كليسا بر مردم و حكومت ها و ستيز روشنفكران با كليسا، مقابله ي مردم و احزاب با كليسا پيش آمد و اين كليشه جا افتاده كه آنچه در غرب مي گذرد، «مبارزه با مذهب» يا مذهب ستيزي است. اما فعاليت هاي مبارزه با مذهب در غرب امروزه مثل گذشته نيست. شدت و قدرت گذشته را ندارد و اگر ما بر مذهب ستيزي غرب امروز هم تأكيد داريم، حاصل همان نرسيدن خبرهاي تازه و تفسير اخبار به نفع خويش است. كما اينكه در كشورهاي سوسياليستي و كمونيستي كه نيز هفتاد سال با آن مبارزه شد (مبارزه با مذهب به صورت جدي و ريشه دار و عميق در آنها صورت گرفته است، اكنون مذهب به كلي از ميان نرفته است و باورها و اعتقادات مذهبي به صورت خواندن نمازهاي پشت صحنه و مخفيانه و نام گذاري ها و مراسم مذهبي پنهاني و بدون اجازه حكومت ادامه پيدا كرده است و حتي اين كار در زير شلاق و شكنجه هم ترك نشده است.

در غرب هم لااقل به دليل اين كه فشار حكومت ها و روشنفكران به شدت كشوري كمونيستي نبوده است، خواه ناخواه عده اي بوده اند كه تن به حركت همه گير مذهب ستيزي نداده اند و حتي تلاش كرده اند كه نسل بعد از خود را مذهبي بار بياورند و اين در حالي است كه جوانان ما در مهد تمدن و كشوري كه از لحاظ اعتقادي و مذهبي بسيار ريشه دار است خود را بي دين جلوه مي دهند و از اين كار خود بسيار خشنود هستند و احساس مي كند كه اين كار آنها نشان از با فرهنگ بودن آنها است، اگر كسي مطابق اصول رفتاري آنها كاري را انجام نداد، او را از جمع خود طرد مي كنند. شايد اين عكس العمل ها در غرب مسأله اي نباشد، ولي در ايران ما امري بسيار ناپسند است، زيرا خون شهيدان بسياري فداي دفاع از مذهب شده است، ما چطور مي توانيم آن را ناديده بگيريم، جوانان بسياري از دانشگاه ها براي دفاع از ارزش هاي ديني به جبهه رفتند و جان خود را فداي اعتقادات خود كردند، حالا چطور شده است كه اگر كسي وارد دانشگاه مي شود سريع علم بي ديني را برمي دارد، و از



[ صفحه 414]



اين كار خود بسيار خشنود مي شود. و اگر كسي اعتقادات مذهبي داشت، حريم خود را مشخص كرد بايد بي فرهنگ ناميده شود. اينها همگي ناشي از نداشتن يك هويت سالم است. جوانان و نوجوانان ما دچار يك بي هويتي بزرگ شده اند، و آن بي هويتي ديني است.


پاورقي

[1] صحيفه ي نور، جلد 14، ص 3.

[2] صحيفه ي نور، جلد 14، ص 12.


بازگشت