عوامل تربيت


عوامل مختلفي در سازندگي روحي و رواني انسان تأثير گذارند. در نظر ساده انديشان وجود پدر و مادر خوب و يا يك معلم شايسته، شرط كافي تربيت انسان هاي شايسته است. در صحبت هاي روزمره زياد مي شنويد كه من تعجب مي كنم فلان كودك، پدر و مادر شايسته اي دارد، ولي خودش از صفات نيك برخوردار نيست يا گاهي اظهار مي شود كه يك معلم خوب كافي است كه دانش آموزان، خوب پرورش يابند، همه اين عوامل تأثير بسيار زيادي دارند و اما براي تربيت ديني كافي نيستند. آنها كه به كار تربيت به طور عميق مي نگرند، عوامل عديده اي در رشد يا انحطاط اخلاقي انسان ها



[ صفحه 409]



مي بينند.

يكي از مهمترين عوامل تربيتي خود فرد است، در حقيقت شخصيت اوست. شخصيت هر كس در طول مدت زندگي رنگ مي پذيرد و در اين رنگ پذيري و تشكل، عوامل متعددي كه دخيلند عبارتند از: ساختمان بدني، ويژگي هاي رواني، اخلاقي، رفتاري، نوع فرهنگ، عوامل غذايي، زيستي، محيط زندگي و... مداخله دارند. «كولي» مي گويد «خود» هر كس بازتابي از رفتار اطرافيان است و تصويري است كه از خارج در آيينه مي افتد. «واتسن» معتقد است كه مي توان كودك و نوجوان سالم را بدون در نظر گرفتن استعدادها، تمايلات قريحه و اجداد، تحت تأثير محيط به صورت هر متخصصي كه بخواهيم مانند پزشك، قانون دان، و... در آوريم. «دوركيم» معتقد است كه با آموزش هاي تربيتي هر كيفيتي را در انسان بوجود آوريم و شخصيت او را شكل دهيم.

يكي از مراحل تكوين شخصيت جوان و نوجوان، خارج از خانه و در محيط آموزشي صورت مي گيرد. فرد قسمت عمده ي وقت خود (يعني حدود 12 هزار ساعت) را در نهادهاي آموزشي صرف مي كند و اكثر وقايعي كه اتفاق مي افتد در آنجا مي آموزد. چگونه با ديگران ارتباط برقرار كند، چگونه كردارهاي خود را بر اساس نرم اجتماعي تنظيم كند، حد و مرز خود را مشخص كند و... در حقيقت مي توان اين طور نتيجه گرفت كه بعد از خانواده مهمترين عامل تربيتي نوجوانان محيط آموزشي است و مربيان به عنوان اعضاي اصلي هدايت و تنظيم و جهت دهي به فعاليت هاي آموزشي و تربيتي مي باشند. «اريكسون» معتقد است كه اگر هويت شخصي نوجوان در طي زمان و بر اساس تجربيات حاصل از برخورد صحيح اجتماعي ايجاد شود و نوجوان بتواند خود را بشناسد و از ديگران جدا سازد، تعادل رواني وي تضمين مي شود، ولي اگر سرخوردگي و عدم اعتماد جايگزين اعتماد شود به جاي تماس با افراد به گوشه گيري و انزوا مي رود و به جاي تحرك، ركود مي كند. هماهنگي و تعادل رواني او به هم مي خورد و دچار بحران هويت مي شود. مسأله اي كه مي خواهيم به آن بپردازيم در حقيقت همين بحران هويت است كه جوانان و نوجوانان ما به آن دچار شده اند. از راهكارهايي كه مي توان اين بحران را حل نمود بالا بردن ارزش هاي فرهنگي حاكم بر جامعه است.

با توجه به اينكه بحران هاي بلوغ، هويت، ارزش ها و مناسبات، نقش عمده اي در مشكلات بعدي رفتار نوجوانان دارند، لازم است ابتدا نسبت به پيدايش و امكان بروز اين بحران ها توجه داشت و براي



[ صفحه 410]



برخوردار با آنها راهكارهاي مناسبي را جستجو كرد؛ مثل بالا بردن سطح فرهنگ جامعه؛ فرهنگ غني كه ما داريم مي تواند از اين مشكلات جلوگيري كند. پس مي توان نتيجه گرفت كه خانواده و يا محيط آموزشي به تنهايي در تربيت فرد اثر ندارد، كودك مدت 7 سال از عمر خود را در محيطي تحت تأثير رفتارهاي والدين بوده است و شخصيت فردي او شكل گرفته است، اكنون وارد محيط آموزشي مي شود، اكنون نقش محيط آموزشي مطرح مي شود. بايد از اين مرحله به بعد، آموزش مدرسه را با خانواده همسو كنيم كه كودك دچار دوگانگي رفتار نشود و اين از طريق رابطه ي تنگاتنگي بين مربيان و والدين بايد برقرار شود، شايد والدين علاقه اي به برقراري رابطه نداشته باشند، اين وظيفه ي مربيان آموزشي است كه با گذاشتن قوانين و راهبردهاي گوناگون، والدين را به مدرسه بياورند و آنها را در جريان مراحل تربيت فرزندان خود قرار بدهند.

از ديگر راهبردها بالا بردن سطح فرهنگ عمومي جامعه است، كه در تربيت فرد خيلي تأثير دارد. فرهنگ، مجموعه اي از ارزش ها، هنجارها، عقايد و آدابي است كه رفتارها و عملكردهاي افراد جامعه را جهت مي دهد. سلامت و بيماري اخلاقي و اجتماعي افراد جامعه به سلامت و بيماري فرهنگ بستگي دارد. فرهنگ نسبت به جامعه مانند روح به بدن است. اگر هويت فرهنگي را از ملتي بگيرند مانند اين است كه از يك موجود روح او را گرفته اند و جايگاه فرهنگ آن لحظه روشن مي گردد كه مي بينيم، دشمن درصدد تسخير آن است و تلاش مي كند با استعمار فرهنگي راه سلطه گري و رسيدن به مطامع اقتصادي خود هموار سازد.

خداوند در سوره ي ممتحنه آيه ي 2 توجه به حيله گيري هاي دشمن را به مؤمنان يادآوري مي فرمايد: «ان يثقفوكم يكونوا لكم اعداء و يبسطوا اليكم ايديهم و السنتهم بالسوء و دوا لو تكفرون» هر گاه آنها (دشمنان) بر شما تسلط يابند باز همان دشمن ديرينند (اينك هم) هر چه بتوانند به دست و زبان بر عداوت شما مي كوشند و چقدر دوست مي دارند كه شما باز كافر شويد.» عده اي از اهل لغت معتقدند كه در آيه ي شريفه، غلبه فرهنگي مورد نظر است نه غلبه نظامي. چون «يثقفوكم» از واژه ي «ثقافه» است به معني غالب شدن فرهنگي؛ يعني اگر دشمن از نظر فرهنگي بر شما غلبه يابد باز دشمن شماست و شايد دليل آن هم در خود آيه باشد كه منظور غلبه ي فرهنگي است به اين معني كه اگر غلبه اي نظامي بود همه مي فهميدند كه اين دشمن است، ولي در غلبه ي



[ صفحه 411]



فرهنگي تيرهايي كه مي زند و مشكلاتي كه ايجاد مي كند نامرئي است. پيام اين آيه اين است كه اگر دشمن به روي شما خنديد باز هم دشمن است، اگر با زبان چرب و نرم به سراغ شما آمد باز دشمن شماست. اين خاصيت دشمن است كه نخست حركت فرهنگي مي كند و به تدريج قلب ها و فكرها را تسخير مي كنند و سپس به مقاصد شوم خود مي ر سد.

بنابراين دشمنان انقلاب اسلامي براي محو فرهنگ اسلامي ما برنامه ريزي مي كنند و به تعبير حكيمانه ي مقام معظم رهبري دشمن، دست به شبيخون فرهنگي زده است. در اين شبيخون اگر بيدار باشيم پيروزيم و اگر خواب بر ما مسلط شود، شكست خورده ايم. اگر از درون زمينه ي مساعدي براي سلطه ي فرهنگي دشمن فراهم نكنيم، تهاجم فرهنگي بي اثر خواهد بود، ولي اگر از درون بالندگي و مولد بودن فرهنگ خود را از دست بدهيم نيازي به هجوم دشمن نيست، دشمن دعوت مي شود، فرهنگ دشمن مي آيد. هنگامي كه مي بينيم به تعداد جوانان غير معنوي اضافه مي گردد و به رفتارهاي نامطلوب جامعه ي اسلامي افزوده مي شود و روح پاكي و قداست در آن ضعيف مي شود، بايد در موقعيت هاي خود ترديد كنيم. مي توان گفت فرهنگ و تجليات فرهنگي براي بررسي جهت گيري جامعه يك شاخص بسيار مطمئن است.


بازگشت