زمينه ي مسائل تربيتي نسل جوان


مسائل تربيتي نسل جوان از جمله مواردي است كه در تمام جوامع بشري، ذهن انديشمندان و صاحبنظران را به خود معطوف داشته است. اهميت اين موضوع آن گاه بيشتر ملموس خواهد بود كه به تربيت صحيح نسل جوان، به عنوان سرمايه گذاري مطمئني كه جامعه در راستاي تعالي خود و آينده ي نزديك به آن مبادرت مي ورزد، بنگريم.

در جامعه ي اسلامي ما كه ضرورتا توجه به تعليم و تربيت اسلامي، يك اصل خدشه ناپذير است، لازم است كه همواره الگوهاي صحيح تربيت اسلامي در راستاي يك ساختار علمي، كاربردي به جامعه ي اسلامي عرضه شود تا علاوه بر داشتن يك پشتوانه ي علمي، ضمانت اجرايي نيز داشته باشد.

والدين به عنوان اولين و اساسي ترين كانون تربيت، مهمترين نقش را در تربيت روحي فرزندان بر عهده دارند. اگر تربيت در دامان خانواده نتواند خلاهاي عاطفي، اخلاقي و تربيتي فرزند را پر كند، بدون شك تلاش ديگر ارگان ها در اين زمينه نمي تواند كارساز باشد. «اگر از دامن مادر اين تربيت خوب



[ صفحه 406]



شروع شود؛ مادر بچه را خوب تربيت و به دبستان تحويل آنجا هم همين طور تا دانشگاه يا مدارس علمي ديگر، آنها هم خوب تربيت كردند، يك وقت در يك برهه از زمان مي بينيد كه جوان ها همه خوب از كار در آمده اند و يك مملكت را به خوبي مي كشانند.» [1] .

امروزه در دنياي غرب، مسأله ي جوان به عنوان بزرگترين مشكل و بحران مطرح است، لذا سعي مي كنند با انواع و اقسام مفاسد و انحرافات اخلاقي آن استعدادهاي پاك و مقدسي كه در ذهنشان است، به مسيرهاي انحرافي و فساد و ابتذال بكشانند، چون نگران انفجار اين خواسته ها و تمنيات هستند كه مي بينند ديگر بعد از آن نه از تاك نشان خواهد ماند و نه از تاك نشان، اين نخستين پايه ي آن است.

يكي از دانشمندان تعبير زيبا و ارزشمندي دارد، مي گويد شما يك جاده ي اتوباني عريض را در نظر بگيريد و يك خودرويي كه با سرعت 120 كيلومتر دارد در اين جاده حركت مي كند. يك مرتبه، به طور ناگهاني مي رسد به يك جاده ي خاكي، پر سنگلاخ، پر فراز و نشيب، اين راننده اي كه پشت ماشين نشسته چه بايد بكند، اين راننده در صورتي مي تواند خود و ماشين را سالم و سلامت به سر منزل مقصود برساند كه سه حركت را انجام دهد، در نخستين حركت، سرعتش را بكاهد و آن را تنظيم كند، در دومين مرحله، اين فرد آن فراز و نشيب ها و آن علايم را بشناسد و در سومين مرحله، در همه ي حالات با صبر و خويشتنداري اين مسير را طي كند. به واقع تعبير خيلي زيبايي است از دوران نوجواني، يا به تعبير ديگر نوجوان همچون سيل خروشان و كف آلودي است كه وقتي آزاد گذاشته شود، جز ويراني و نابودي هيچ چيز براي ما به ارمغان نمي آورد؛ اما اگر در جلويش سدي بسته شود، روشنايي مي دهد، نور مي دهد، ميليون ها هكتار زمين را سيراب و سرسبز نگه مي دارد؛ اشتغال ايجاد مي كند، به جامعه اميد مي دهد.

از نظر اجتماعي روشن است كه سرمايه هاي واقعي هر جامعه اي همين نيروهاي نوجوان و جواني هستند كه آينده ي جامعه را مي سازند و مشي آينده ي جامعه را ترسيم مي كنند، در واقع آينده ي جامعه را بايد در سيماي نوجوانان و جوانان آن جستجو كرد، به خصوص در كشور ما كه درصد بالايي از جمعيت كشور، در سنين جواني و نوجواني قرار دارند. اين سرمايه از ارزش و اعتبار



[ صفحه 407]



بيشتري در تصميم گيري ها برخوردار مي شود. از نظر فردي هم به هر حال مرحله بسيار مهمي از رشد و تكامل انسان و شخصيت او در دوره ي نوجواني و جواني خواهد بود. اين دوره از با ارزشترين و پرانرژي ترين دوران حيات انساني و تحولات كيفي و كمي فراواني چه از نظر جسمي و چه از نظر رواني در اين دوره به وقوع مي پيوندند كه شخصيت انسان و آينده ي حيات او را تحت تأثير قرار مي دهد. تلاش براي كسب هويت كه تحولات مهم عاطفي و انساني است و شخصيت او را شكل مي دهد، در واقع از اين دوره عمدتا شروع مي شود. و بايد در همين دوره انسان با تلاش خود به نتيجه ي نهايي و به موفقيت برسد و هويت واقعي خود را در ابعاد مختلف پيدا كند.

به هر حال اين دوره، دوره اي است كه هم براي تكامل انسان، يعني تكامل معنوي و روحي و عرفاني انسان مي تواند سرنوشت ساز باشد و هم از جهاتي، چنانچه به آن توجه نشود (خداي نكرده) ممكن است منشأ بروز انحرافات و لجام گسيختگي در زندگي انسان باشد.

هنگامي كه به مسأله ي دين و مذهب پرداخته مي شود در واقع از زماني شروع مي شود كه فرد به آن مرحله از تفكر انتزاعي رسيده باشد، اولين دوران زندگي انسان همراه با تفكر عيني است، يعني هر چيزي را كه به كودك بخواهيم آموزش دهيم آن را به صورت تجربي بايد ببيند تا وجود آن را درك كند. هنگامي كه يك اسباب بازي را به كودكي مي دهيم تا لحظه اي كه آن در دست دارد متوجه ي حضور آن است، ولي اگر لحظه اي از آن غافل شد آن را برداريم ديگر وجود آن را حس نخواهد كرد و شايد به دنبال آن نگردد، اين كودك هر چه بزرگتر مي شود، بر قدرت تفكرش افزوده مي گردد و درك مي كند كه اگر جسمي در كنار او نبود دليل بر نيستي و عدم آن نيست، بلكه وجود دارد يا در جايي ديگر است. در اين دوران است كه اگر اسباب بازي او را از چشمانش پنهان كنيم، سراغ آن را از ما مي گيرد، با اين حال تا چيزي را نبيند و آن را لمس نكند، وجود آن را درك نمي كند، در اين دوران اگر كودك در خانواده اي از لحاظ مذهبي معتقد باشد و در هر صبحگاه، ظهرگاه و شامگاه ببيند كه پدر و مادرش و يا اطرافيانش در محلي خاص مي ايستند و با خود آرام زمزمه مي كنند، در مراحل نخست سعي در اين دارد كه رفتار آنها را تقليد كند و در سني بالاتر علت آن را جويا مي شود، ولي چون از قدرت درك كافي برخوردار نيست از درك آن عاجز است. اينها را بيان كرديم كه به اين نتيجه برسيم كه كودك در دوران تفكر عيني قادر به درك دين و مذهب نمي باشد.



[ صفحه 408]



در دوران نوجواني است كه فرد داراي تفكر انتزاعي مي شود، و آن آداب و اصول را درك مي كند و ديگر احتياجي نيست كه براي او خداوند را بياوريم تا او را بپرستد، در اين دوران ديگر آن ميل دروني او در احتياج داشتن به يك نيروي مافوق نيروي بشري زنده مي شود، و خود را در اين دنيا قطره اي كوچك مي شمارد، اين نوجوان در حالي به اين ايده ها مي رسد كه در خانواده اي متدين بزرگ شده باشد.

در حقيقت شخصيت او با اين خصوصيات شكل گرفته است و در دوران نوجواني فقط احتياج به يك مشاور خوب احساس مي شود كه به سؤالات اعتقادي او از قبيل، از كجا آمده ايم؟ براي چه زندگي مي كنيم؟ چرا از دنيا مي رويم؟ و هزاران چراي ديگر او پاسخ دهد.

جواني مناسب ترين زمان براي خودسازي و كسب فضايل اخلاقي است، و يكي از وظايف اساسي نظام تربيتي را پرورش افراد سالم به ويژه جوانان معتقد و مؤمن مي دانند. جواني به دليل روح پاك و روان سالمي كه دارد به سادگي مي تواند با تهذيب نفس بپردازد و خود را به ارزش هاي الهي نزديكتر سازد. هنوز رذايل اخلاقي و ريشه هاي صفات زشت در اعماق روح جوان تحكم نيافته و اگر خطايي از او سر بزند، يك خطاي سست پايه است و نه يك گناه قوي بنيان.

از طرفي هنوز گناهان در وجود او ريشه ندوانيده است و از طرف ديگر خطاها و لغزش هاي وجود او با ويژگي هاي جديدالعهد بودن و داشتن گرايشات عالي انساني داشتن نيز تهديد مي شوند. بنابراين لغزش هاي سنين نوجواني و جواني مانند گياهي است كه تازه كاشته شود و با كمترين نسيمي تكان مي خورد و مانند درخت تنومندي نيست كه با جان زمين پيوند خورده، قابل كندن نباشد.


پاورقي

[1] سخنراني امام خميني (ره) در جمع اعضاي انجمن اسلامي وزارت بهداري، 26 تيرماه 1358.


بازگشت