انسان و حيوان


آدمي در ساحت جسماني خويش، شباهت هاي فراواني با حيوان دارد، اما ساحت روحاني او تفاوت هاي عميقي را در حوزه بينش ها و نگرش ها دامن مي زند. انسان، چه از جهت گستره شناخت و چه از حيث ابزار و منابع آن در موقعيتي بالاتر از حيوان قرار دارد و دستگاه ادراكي او، به لحاظ مجموعه ويژگي ها و كاركردهايش، بسيار كامل تر از تجهيزات دستگاه شناختي حيوانات است. شناخت حيوان در مجموعه اي از داده هاي حسي خلاصه مي شود كه انسان نيز با او شريك است، اما افزون بر حس به ابزار عقل نيز مجهز است كه حيوانات از آن بي بهره اند. (اين حرف و سخن ها تنها در باب مشاهده بوده است، زيرا انسان هيچ اطلاع مستقيمي از حوزه ادراكات حيوانات ندارد، ولي جاي ترديدي نيست كه حيوانات از نعمت عقل و شعور محرومند.) آدميان از رهگذر تعقل به درك قوانين و مفاهيم كلي نايل مي شوند، از سوي ديگر، مجموعه اي از گرايش هاي معنوي در انسان وجود دارد كه حيوانات از آن بي نصيب اند، كه آنها عبارتند از:

گرايش به دانايي: انسان، برحسب سرشت خود، موجودي دانش جو و كاوشگر است و ميل به دانستن در عمق وجود او نهفته است. شگفت آنكه حس كنجكاوي بشر به دانش هايي كه تأثير مستقيم در زندگاني روزمره ي او دارد، محدود نمي شود، بلكه كشف يك حقيقت تازه همواره براي او جاذبه دارد و نقش دانايي و آگاهي براي او مطلوب و لذت بخش است. كوتاه سخن آنكه آدمي به دعوت درون خود از جهل و ناداني گريزان و به علم و دانايي متمايل است.

گرايش به زيبايي: از ديگر گرايش هاي معنوي انسان، علاقه به جمال و زيبايي است. هر انسان زيبايي را بر زشتي، ترجيح مي دهد و زيبايي محيطي كه در آن زندگي مي كند و افراد و اشيايي كه با آنها ارتباط دارد، براي او اهميت دارد. در مقابل، حيوان تنها در جهت رفع نيازهاي غريزي خود تلاش مي كند و گويا چهره ي زيبا، منظره ي زيبا و... براي او معنايي ندارد. حس زيبايي جويي و جمال طلبي در طول تاريخ منشأ پديد آمدن آثار هنري جاودان و رشته هاي معنوي گوناگون گرديده است.

گرايش به اخلاق: يكي از والاترين ابعاد معنوي انسان بعد اخلاقي او است. آدمي بسياري از اعمال خويش را در چهارچوب اصول و موازين اخلاقي سامان مي دهد و اخلاق، هم در انگيزه ها و هم در



[ صفحه 399]



چند و چون رفتارهاي او نقشي تعيين كننده دارد. براي حيوان خوب و بد و بايد و نبايد معنايي ندارد و حال آنكه خوب ها و بدها و بايدها و نبايدهاي اخلاقي، يكي از معيارهاي ارزيابي و ارزش گذاري در افعال انسان است.

«و نفس و ما سواها فألهمها فجورها و تقواها. سوگند به نفس و آن كسي كه آن را درست كرد، سپس پليدكاري و پرهيزگاريش را به آن الهام كرد- سوره ي ص آيه ي 7 و 8»

حس تقديس و پرستش: گرايش به پرستش موجودي متعالي و نيايش با او بعد ديگري از ابعاد معنوي آدمي را نمايان مي سازد. پژوهش هاي تاريخي نشان مي دهد، بشر از ديرباز با نيايش و پرستش مأنوس بوده است. احساس غريب اين گرايش تا آن جا قوي و گسترده است كه حتي منكراني كه لاف بي ديني مي زنند، در عمق وجود خويش از نوعي حس تقديس و پرستش خالي نيستند. از اين رو، پيامبران مبتكر پرستش و نيايش نبوده اند بلكه وظيفه ي آنان اين بود. كه راه صحيح پرستش را به بشر بنمايانند و حس دين داري او را سمت و سويي شايسته بخشند. ما از اين حس در انسان استفاده نموده و به بيان لذت ها و جذابيت هاي اين حس در انسان مي پردازيم، به اميد اينكه طعم آن را همه بچشند.


بازگشت