انسان بي نماز، تشنه اي است كه سيراب نمي شود


هر خواسته اي كه در درون انسان است در بيرون وجود انسان بر آن خواسته پاسخي است. مثلا انسان از درون احساس تشنگي مي كند در بيرون آب وجود دارد مثلا انسان از درون احساس گرسنگي مي كند در بيرون غذا وجود دارد. مثلا انسان از درون احساس نياز به هوا دارد در بيرون اكسيژن و هوا وجود دارد.

اكنون ببينيم آيا در انسان ميل به بي نهايت قرار داده نشده است؟ چرا در انسان فطرت بي نهايت طلبي وجود دارد كه اگر همه هستي را هم به او بدهيد باز تمايل به بيشتر دارد و لذا مي گوييم اين احساس به بي نهايت را جز با رابطه با خداي بي نهايت نمي توان اشباع كرد؟! و نماز انس و گفتگو با آن قدرت بي نهايت الهي است كه اگر انجام گرفت. انسان را آرام مي كند و گر نه آن تمايل بي نهايت طلبي همچنان در انسان وجود خواهد داشت مثل تشنه اي كه هر چه بيشتر آب شور بنوشد بيشتر تشنه خواهد شد و تا آب پاك ننوشد عطش او را خواهد آزرد بنابراين نماز و بندگي خدا تأمين فطرت بي نهايت طلبي انسان است.

رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر كس از روي عمد و با توجه نماز را رها كند از اسلام خارج شده و كافر است «من ترك الصلوة متعمدا فقد كفر [1]

حضرت علي (عليه السلام) فرمود: «ان اسرق الناس من سرق صلاته» يعني سارق ترين و دزدترين افراد كساني هستند كه از نمازشان بكاهند و بدزدند [2] .



[ صفحه 320]



و نيز فرمود: كساني كه نماز را سبك مي شمرند مانند زناني هستند كه سقط جنين مي كنند نه مي توان آنها را حامله ناميد و نه مي توان به آنان بچه دار گفت [3] .

بنابراين مي بينيم كه نماز پيوند انسان با مكتب و سيراب شدن از چشمه پاكي و معنويت است، همچنان كه درختان بدون آب مي خشكند، يا در آتش مي سوزند، انسان هاي بي نماز هم آسيب پذيرند. كسي كه خدا را فراموش كند در حقيقت مسؤوليت و هدف و راه، بلكه خودش را فراموش كرده و انسان تارك يا ترك كننده نماز در آخرت هم گرفتار عذاب الهي مي شود.

امام خميني «قدس سره» روز فرار شاه در فرانسه بود. در برابر دوربين خبرنگاران كه بسياري از سخنان او در دنيا مستقيما پخش مي كردند قرار داشت، وسط سخن، همين كه متوجه وقت نماز شد، كلام خود را قطع كرده رو به آستان خدا كرد و به نماز پرداخت. آري اين حركت امام راحل به ما مي فهماند كه نماز گنجينه اي از معنويات و كرامات است و انسان هايي كه از اين ذخيره معنوي برخوردارند كامياب و سعادتمندند.

و بطور خلاصه پيامدهاي استخفاف و بي توجهي به نماز را چنين مي توان نوشت: 1) قهر با پيامبر و قطع با عترت 2) غضب خداوند 3) عدم اجابت دعا و محروميت از دعاي صالحان 4) مضيقه و نارسايي دنيوي 5) سختي احوال قبر و قيامت 6) نفرين و نماز 7) عدم قبولي نماز

در روز قيامت اهل بهشت از دوزخيان مي پرسند [4] : چه چيزي شما را روانه جهنم كرد؟ يكي از جواب هاي آنان اين است كه ما پايبند به نماز نبوديم. «لم نك من المصلين» [5] .

و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: آنكه نماز خود را تباه سازد، در قيامت در كنار قارون و هامان خواهد بود. واي بر كسي كه از نماز خود مواظبت نكند و نيز: كسي كه نماز را سبك شمارد خداوند بركت و بهره و خير را از عمر و مال او برمي دارد، پاداش كارهاي او از بين مي رود دعاهايش مستجاب نمي شود با احساس گرسنگي و تشنگي و ذلت مخصوصي از دنيا مي رود.

علماي اهل سنت اعتقاد دارند كه اگر كسي حتي يك نماز واجب را عمدا ترك كند به عنوان منكر ضروري دين و خارج از اسلام بايد كشته شود و خونش را هدر مي دانند. گرچه براي برخي گفته اند



[ صفحه 321]



تحقق حكم قتل، ترك مكرر «صلاة» از روي عمد لازم است يكي از متفكران دانشمندان معاصر اهل سنت [6] در كتب فقهي خود كه در اكثر دانشگاه هاي عربي به عنوان متن درسي انتخاب شده است مي گويد: مسلمان ها بر اين مطلب اتفاق نظر دارند كه نماز بر هر فرد مسلمان كه بالغ و عاقل باشد واجب است و نيز تمامي مسلمانان بر اين باورند كه هر كس نماز را منكر شود كافر است و آن كس كه نماز را از روي سستي و استخفاف به آن ترك كند گناهكار است مگر آنكه تازه مسلمان شده باشد و آنقدر با مسلماني همزيستي نداشته باشد كه فرهنگ هاي نماز آنها را فرا گيرد.

ابوحنيفه مي گويد: «تارك نماز از روي سستي فاسق است و بايد زنداني و تنبيه شود بطوري كه خون از بدن او جاري شود تا آنكه نماز بخواند و توبه كند يا در زندان بميرد.

ضمنا بي اعتنايي به نماز كه عامل سستي در انجام آن مي شود بايد بررسي شود كه چه مقدمات و مصاديق باعث بي اعتنايي مي شود كه از آن جمله موارد ذيل است.

1) تأخير نماز 2) عدم رعايت آداب آن خلوت؛ كه حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: آن كس كه در مقابل مردم با دقت نماز مي خواند و در خلوت بدون دقت به نماز بي اعتنايي كرده است. 3) فراهم نكردن مقدمات نماز قبل از اذان 4) عدم يادگيري معاني 5) عجله و شتاب نماز؛ سريع خواندن نماز و تبديل اين عبادت به عادتي كه همچون عمل ماشين نويسي بدون توجه به معاني و بدون رعايت خشوع قرار گيرد از نشانه هاي ديگر بي توجهي است. [7] .


پاورقي

[1] محجة البيضاء / ج 1 / ص 301.

[2] بحارالانوار / ج 84 / ص 242.

[3] بحارالانوار/ ج 84/ ص 284.

[4] ما سلككم في سقر؟.

[5] سوره مدثر/ آيه 43.

[6] اين فتوا به سفيان ثوري مالك و احمد بن خليل نسبت داده شده است.

[7] روايت مربوط به اين بحث در بحارالانوار / ج 83 / ص 242.


بازگشت