تحليل نياز انسان به نماز


انسان در عالم هستي و عالم طبيعت كوچك است اما با بقيه اشياء فرق دارد و آن اين است كه اين حقارت و كوچكي خود را درك مي كند و خود را با عالم اندازه گيري مي كند اين آگاهي كليد حركت انسان است و در اين آگاهي است كه او مي فهمد به چيز ديگري احتياج دارد، در اين آگاهي است كه او غربت خود را در اين جهان احساس مي كند و احساس مي كند كه اين آب و خاك و طبيعت و در و ديوار و زيور او را ارضاء نمي كند و احساس مي كند كه غريب است و زبان او را اين سنگ و چوب و در و ديوار



[ صفحه 298]



نمي فهمد يك حالت غم، يك غم هميشگي، يك احساس غربت جاودانه، يك اضطراب هميشه با اوست. احساس مي كند كه او چيزي مي خواهد كه در اين جهان پيدا نمي شود او نياز نامتناهي دارد. هيچ چيز او را سير نمي كند انسان خود جهاني محدود است. اما اين محدود كوچك، اين موجود نياز نامتناهي دارد. اين احساس را بايد در خود بشناسيم و به جوان ها كمك كنيم تا در خودشان بشناسند و بايد به آنها بگوييم كه نماز دستي است كه از جانب انسان به سوي آنكه متناسب با انسان است دراز مي شود، اين طبيعت در خور انسان نيست. انسان آنگونه كه مولانا و اقبال و همه عارفان اشارت دارند در اين تيره خاكدان غريب افتاده است.



طفيل هستي عشقند آدمي و پري

ارادتي بنما تا سعادتي ببري



در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد

عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد



اين احساس در انسان وجود دارد انسان مي بيند كه اين عالم فاني است و او جوياي ابديت و نيز مي بيند كه اين عالم متغير است اما او خواهان ثبات و زيبايي ابدي و نامتناهي است. اگر در جويبار و انوار خورشيد و هر چه و هر كه زيبايي مي بينيم. همه اينها سرچشمه اي دارند در نماز، سرچشمه اي را ستايش مي كنيم كه ظرف وجود انسان بزرگتر از آن است كه با اين پيمانه هاي كوچك پر شود. انسان از آن عالم آمده و فقط آن عالم مي تواند پاسخگوي نيازهاي انسان باشد. [1] .

همچنين خداوند بزرگ به مقتضاي ربوبيت خود، براي تربيت بشر و رساندن او به كمال شايسته خويش يك سلسله عبادات و نماز وظايف اخلاقي معين فرموده است تا آدمي در سايه عمل به آن عبادات و بكار بستن وظايف اخلاقي به كمالي كه براي آن آفريده شده است برسد و بهره خود را از لذايذ روحي و معنوي در عالم دنيا و جهان آخرت بدست بياورد و از طرف ديگر آفرينش بي هدف نيست و هرگز نمي توان گفت كه جهان خروشان هستي و كاخ با عظمت وجود بي هدف است [2] از آنجا كه خداوند مي فرمايد: «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعبين، ما خلقناهما الا بالحق و لكن اكثرهم لايعلمون» [3] ؛ ما آسمان ها و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست به بازيچه نيافريديم بلكه آفرينش آنها به حق و راستي است ولي بيشتر مردم از آن غافلند.



[ صفحه 299]



از طرفي هم، براي رسيدن به تكامل، مكتب ها و روش هايي از طرف افراد كه مدعي تربيت بشر بودند- انبياء الهي و ديگران- مطرح شده است. آنچه از بررسي دقيق و همه جانبه در روش هاي ارائه شده از طرف غير انبياء مي توان در يك جمله خلاصه كرد آن است كه هيچ كدام از آنها خالي از افراط و تفريط نبوده و نتوانسته است غريزه حب كمال را در نهاد بشر اشباع كند در اين ميان پيامبران و سفيران الهي راه تكامل را تنها در عبوديت و بندگي تعيين كرده اند تا آنجا كه از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده اند: بنده در نتيجه شدت قرب به خدا تا آنجا رسد كه حق تعالي سمع و بصر و لسان او شود. همچنين در ميان عبادات نماز يكي از بزرگترين فرايض اسلامي و عالي ترين كلاس مكتب تربيتي اسلام است. تشريع اين عبادت بزرگ براي برقراري بنده با خداي جهان و استحكام مباني بندگي است. نماز براي نمازگزار نيرويي مي بخشد كه همچون سدي محكم در برابر گناه و پيشامدهاي ناگوار مقاومت مي كند؛ هدف از عبادت تربيت و پرورش روح و جان ماست؛ غرض پديد آوردن قدرت هاي روحي است كه سرچشمه آنها عبوديت و بندگي است؛ مقصود رفع تيرگي هاي دروني از صفحه اول و نوراني شدن آن به انوار ملكوت و آمادگي جان انسان براي پذيرش تجليات حق و تابش نور عشق الهي است [4] كه:



گر نور عشق حق به دل و جانت افتد

بالله كز آفتاب فلك خوبتر شوي




پاورقي

[1] نماز بهشت خلوت انس / ص 45.

[2] پرواز در ملكوت / ص 5.

[3] سوره دخان / آيه 38.

[4] پرواز در ملكوت / ص 6.


بازگشت