چرا نماز بخوانيم؟


گر چه نماز در منظر بسياري از عاملين و ناظرين، تصويري بجز يك عمل تعبدي و مورد هدف ذهاد و رهبان ها ندارد كه صرفا براي نمايش خضوع و كرنش در ارتباط با خالق ايفاي نقش مي كند اما بررسي آداب، شرايط و مضامين و هويت اين عبادت بزرگ، ضمن تأييد آن به عنوان يك امر تعبدي، آن را عاملي مهم براي اصلاح نفس انسان ها و كنترل نظامات عمومي جامعه معرفي مي كند.

اصولا هر عبادتي و اطاعتي كه انسان ها بر حسب تكليف به جا مي آورند، با نظر به استغنا ذات اقدس باري تعالي نمي تواند كمترين سود و خيري را متوجه ذات ربوبيت گرداند يا متضمن فخر مباحات يا ارضاء خواسته اي در مبدأ لايزال باشد همانگونه كه:



گر جمله كائنات كافر گرداند

بر دامن كبريايش نشيند گرد!



پس او كه بهره اي نمي برد، او كه نيازي ندارد، او كه عظمت مطلق است و همه عالم در برابر او تكوينا سر تعظيم دارند، چرا گونه هايي از خضوع و كرنش را به عنوان واجب بر انسان، تشريع نموده است؟! او كه مي تواند از منبع خزائن بي پايان و كاستي ناپذير خود همه را روزي دهد و انعام مضاعف بخشد، چرا انسان علاقمند به دنيا و وابسته را مأمور به واگذاري بخشي از مال محدود خود مي كند او از اين الزامات چه هدفي را دنبال مي كند؟!

شكر منعم و اطاعت از ولي نعمت، امري اخلاقي، عاطفي و انساني هست، بلكه حيوانات نيز درخور شعور و استعداد خود از انجام اين واجب فروگذار نمي كنند. اما آيا اين شكر و سپاس در ارتباط با منعمي همچون خداوند رب العالمين به همان صفتي است كه در مورد انسان نيازمند و محتاج از حيث رواني و عادي است؟ انساني كه همواره با چشم اميد عطا مي كند يا لااقل سپاس در روح و اثر تشويقي يا ارضائي دارد؟

نماز دشوار هست مگر براي كساني كه درك صحيح از مقام ربوبي نداشته باشند و بزرگي و بي نيازي خالق را باور كنند و بدانند كه «صبر» و «صلاة» يك نيروي كمكي براي پيشبرد امور و نيل به مقاصد و تعالي خود آنهاست نه آنكه كمكي به ربوبيت رب!

تأمين نياز دروني و رواني انسان از آثار و اسرار نماز مي باشد. بدون شك انسان براي گريز از



[ صفحه 297]



توحش و راهيابي به زندگي انساني و حيات طيبه و تخلق به اخلاق كريمه و رهايي از يأس و افسردگي به يك عامل مهاركننده نيازمند است كه روح او را در كنترل و تسخير خود قرار دهد و پرهيز از انحراف و جنايت را بر او الزام و روح تعاون و نوع دوستي و عاطفه و محبت را بر وي الهام نمايد و به هنگامي كه پژمرده و افسرده مي گردد او را طراوت بخشد. بنابراين آنچه دنياي برخوردار از تكنيك و صنعت را رنج مي دهد و خلأ رواني و عدم برخورداري از اطمينان روحي است.

استاد شهيد مطهري (ره) مي فرمايد: «نهرو» مردي است كه در سنين جواني لامذهب شده است. در اواخر عمر يك تغيير حالي در او پيدا شده بود، خودش مي گويد: من هم در روح خودم و هم در جان خودم، يك خلايي را، يك جاي خالي را احساس مي كنم كه هيچ چيز نمي تواند آن را پر كند مگر يك معنويتي و اين اضطرابي كه در جهان پيدا شده است. علتش اين است كه نيروهاي معنوي جهان تضعيف شده است اين بي تعادلي در جهان از همين است مي گويد الان در كشور شوروي اين ناراحتي به سختي وجود دارد تا وقتي كه اين مردم گرسنه بودند و گرسنگي به ايشان اجازه نمي داد كه درباره چه چيزي ديگر فكر كنند و يكسره در فكر تحصيل معاش و در فكر مبارزه بودند بعد كه يك زندگي عادي پيدا كردن يك ناراحتي روحي در ميان آنها پيدا شده است در وقتي كه از كار بيكار مي شدند تازه اول مصيبت آنهاست كه اين ساعات فراغت و بيكاري را با چه چيز پر كنند؟ بعد مي گويد من گمان نمي كنم اينها بتوانند آن ساعات را جز با يك امور معنوي با چيز ديگر پر كنند؟ بعد مي گويد من گمان نمي كنم اين همان خلايي است كه من دارم.

پس معلوم مي شود كه واقعا انسان يك احتياجي به عبادت و پرستش دارد امروز كه در دنيا بيماري رواني زياد شده است، در اثر اين است كه مردم از عبادت و پرستش رو برگردانده اند.


بازگشت