نماز از ديدگاه عقل و وجدان


غير از «حق اسلامي» كه دو مسلمان به خاطر اسلام بر گردن يكديگر دارند، نوع ديگر حق، «حق انساني» است كه به خاطر انسانيت انسان است. يكي از اين حقوق انساني، سپاس از محبت و نيكي ديگران است، حتي اگر مسلمان نباشيم، احسان و نيكي ديگران به عهده ما مسؤوليت تشكر را مي گذارد، اين حق، نسبت به هر زبان و نژاد و مليت و كشور، يكسان است.

هر چه لطف و نيكي بيشتر و نيكي كننده بزرگتر باشد. تشكر هم بايد بيشتر و بهتر انجام گيرد، خداوند ما را آفريد و هر چه نياز حيات ما بود؛ از قبيل نور، حرارت، مكان، هوا، آب، اعضا، غرائز، قوا، طبيعت گسترده، گياهان، حيوانات، هوش و عقل و عاطفه... براي ما فراهم كرد و براي تربيت معنوي ما، رسولان خويش را فرستاد و احكام سعادت بخش مقرر كرد و حلال و حرام وضع نمود و «حيات مادي» و «حيات روحي» ما را از هر جهت، برخوردار از ابزار و وسايل كمال ساخت و همه شرايط رشد و بهروزي و سعادت دنيوي و اخروي ما را فراهم نمود، چه كسي بيش از خداوند به ما نيكي كرده كه بيش از او شايسته اداي حق باشد؟

به قول سعدي «هر نفسي كه فرو مي رود، ممد حيات است و چون بر مي آيد، مفرح ذات، پس در هر نفسي دو نعمت موجود است و بر هر نعمتي، شكري واجب.



[ صفحه 289]





«از دست و زبان كه برآيد

كز عهده شكرش به درآيد» [1] .



بنابراين عقل هوشيار و وجدان بيدار مطلع است كه نماز كه وسيله قرب و نزديكي به خداست و راز و نياز انسان با خدا و عمل نمودن به واجب شرعي و اطاعت از فرامين الهي، بالاتر از همه سپاس و شكرگزاري است از اين همه نعمت هاي ارزنده الهي تا شايد قطره اي سپاس از درياي بيكران نعمت هاي الهي باشد به اميد اينكه قبول افتد.


پاورقي

[1] گلستان سعدي، ديباچه.


بازگشت