سطح بندي دينداري


به دليل عدم مديريت هماهنگ در ارائه آموزه هاي ديني، نوعي تضاد و حتي تعارض در ذهنيت جامعه وجود دارد كه گاهي نوعي ابهام و سردرگمي و حتي ترديد و شك را القاء مي كند. بنظر مي رسد با توجه به روش ائمه هدي (عليهم السلام) در ارائه آموزه هاي ديني بايد با افراد و مخاطبين را، همچنين روش ها و آموزه ها را درجه بندي كرد؛ مثلا اگر ابلاغ كننده اي دو سخن از متون ديني را ارائه دهد كه مخاطب نتواند بين آنها سازگاري ايجاد كند، ناخواسته به تضاد دروني دچار خواهد شد. در خصوص نماز از اين نوع آموزه ها فراوان ديده مي شود.

در رواياتي نماز به عنوان محور و ستون دين معرفي مي شود [1] و در روايات ديگر گفته مي شود



[ صفحه 274]



اگر كسي اندك توجه و حضور قلب نداشته باشد، نمازش مورد قبول خداوند قرار نمي گيرد. [2] .

به عبارت ديگر از يك طرف توصيه به نماز و بجا آوردن آن در آيات و روايات به گونه اي طرح شده است كه در هيچ حالت و شرايطي ترك آن جايز نيست؛ لذا شخص ديندار در هر حالت و در هر جا و با هر نوع تشويش خاطر و پراكندگي روح بايد آن را اظهار و اقامه كند. و حتي در رواياتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي مردي كه هم نماز مي خواند و هم دچار نوعي لغزش مي باشد، توصيه بجاي آوردن نماز مي كند و مي فرمايد: بالاخره نماز تأثير خود را مي گذارد. [3] اين از يك طرف، اما در طرف مقابل نسبت به نمازگزاري كه در نماز باريش خود بازي كند، حساسيت نشان داده و آن را تقبيح كرده اند. [4] .

سؤال: آيا طرح آموزه هاي ديني در هر جا و نسبت به هر كس رواست؟

- آيا نبايد نوعي سطح بندي در ارائه آنها وجود داشته باشد تا افراد شنونده دچار نوعي عدم هماهنگي نگردند؟

بنظر مي رسد راه حل، سطح بندي آموزه ها و مخاطبين مي باشد. مخصوصا نسل جوان كه با ذهن تحليلگر خود به دنبال رسيدن به جايگاه حقيقي خود در دنيا و به دنبال دست يابي به دين جامع نگر و واقعي هستند.

به دليل پرهيز از طولاني شدن كلام با توجه به خود آموزه هاي ديني اين سطوح را ذكر مي كنم.

سطح اول: آموزه هايي كه اصل نماز را به عنوان يك نياز مطرح مي كند. اصل توجه به خدا، احساس نياز به خدا، اصل محبت خدا نسبت به بندگان، اصل حركت ماورايي انسان در فضاي بيكران معنويت. در اين سطح هيچ خصوصيتي ذكر نشده است. نماز نوعي غذاي معنوي است كه انرژي زاست، تأثيرگذار است. گر چه ممكن است انرژي حاصل از آن با رفتارهاي ديگر خنثي گردد، اما در اين سطح آموزه هاي ديني، رفتار چندگانه از انسان را روا مي داند. مي توان تصور كرد فردي نماز بخواند اما گناه هم بكند. بيان توبه و اصل بازگشت گوياي اينگونه رفتارهاست. مي توان تصور كرد فردي نماز بخواند اما لذت از نماز نبرد، هميشه در نماز حضور قلب نداشته باشد. نماز او همراه با بسياري از رفتارهاي مخالف باشد اما با اين همه نبايد در اين سطح مردم را به گونه اي غير مستقيم با بيان سطوح ديگر از توجه به خداوند بزرگ دور كرد. در اين سطح اگر كسي نماز مي خواند اما دروغ



[ صفحه 275]



مي گويد، بايد ريشه دروغ را در او خشكاند اما جايز نيست از نماز مايه گذاشت و او را بخاطر چنين نمازي سرزنش كرد. در اين سطح نبايد كسي را كه نماز مي خواند، در جايگاه كسي قرار داد كه هيچگونه خطايي از او نبايد سر بزند. در اينجا به ذكر دو روايت در اين مورد اكتفا مي كنم:

روايت اول: از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره مردي كه با آن حضرت نماز مي خواند و در عين حال مرتكب كارهاي زشت مي شد، فرمود: نمازش، روزي او را از زشتكاري باز خواهد داشت. [5] .

روايت دوم: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره مردي كه روز نماز مي خواند و شب دزدي مي كرد فرمود: نمازش او را از اين كار باز خواهد داشت. [6] .

سطح دوم

بسياري از آموزه هاي ديني مربوط به سطح دوم است؛ يعني بيان آنها در سطح اول باعث نوعي دلسردي و نااميدي خواهد شد. مثلا اگر به جوان و نوجواني كه نماز مي خواند و ممكن است به اقتضاي سن خود دچار نوعي آشفتگي ذهني باشد يا اينكه دچار بعضي از خطاها مي شود، گفته شود اين نمازي كه مي خواني به درد نمي خورد، به طور قطع نوعي عدم كاميابي و ناكامي در روحيه او ايجاد خواهد شد و احساس خواهد كرد كه نماز و دين چقدر سخت مي باشد. زيرا او آشفتگي ذهني خود را نمي تواند به تمركز تبديل كند و از طرفي دوست دارد او را با همه شخصيت او پذيرش كند؛ با شنيدن اين مطالب دچار نوعي ابهام خواهد شد. البته اين بدان معني نيست كه مطالب سطح دوم بيان نشود، بلكه منظور آن است كه بيان مطالب سطح دوم بايد نسبت به افرادي باشد كه خود درگير و طالب صعود و عروج به باطن و درجات بالا هستند يا اينكه بيان آن با زمينه چيني خاص بايد صورت پذيرد. در اين خصوص نيز به چند روايت اشاره مي شود:

روايت اول: امام صادق (عليه السلام) فرمود:... نماز چهار هزار حد و شرط دارد كه تو بر آنها مؤاخذه نمي شوي. [7] .

روايت دوم: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: دو مرد از امت من به نماز مي ايستند و ركوع و سجود هر دو نفرشان يكي است، اما فاصله نماز آنها با يكديگر از زمين تا آسمان است. [8] .

روايت سوم: پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر گاه بنده به نماز بايستد و فكر و دلش متوجه خداي تعالي باشد، چون نماز را تمام كند همچون روزي باشد كه از مادر متولد شده است.



[ صفحه 276]



اينجانب در برخورد با بسياري از دانشجويان به اين مسأله برخورد كرده ام كه يكي از علل گريز از نماز اين بوده و هست كه بجا آوردن نماز مقبول و كامل از توان آنها خارج است؛ زيرا شنيده اند كه نمازي مورد قبول خداوند است كه انسان با حضور قلب تمام در آن باشد و اگر حضور قلب نداشته باشد، نمازشان قبول نمي شود.

بيان آموزه هاي ديني بدون توجه به سطوح دينداري، چهره دين را آرماني، ايده آل و در عين حال سخت جلوه مي دهد كه تنها عده اي مي توانند با سختي هاي زياد و انزواي از زندگي دنيايي به آن دست يابند. اگر كسي بخواهد در زندگي روزمره به دنبال آن باشد، نه تنها امكان عقلي ندارد بلكه امكان ذاتي نيز نخواهد داشت.


پاورقي

[1] رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «بايد بيشترين هم تو نماز باشد، زيرا نماز بعد از پذيرفتن دين، در رأس اسلام است» (ميزان الحكمه ج 7 ص 3093 و 3094).

[2] رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند نماز بنده اي را كه دلش با بدنش حضور ندارد، نمي پذيرد. (ميزان الحكمه ج 7 ص 3117).

[3] ميزان الحكمه ج 7 ص 3096 / ح 10554.

[4] ميزان الحكمه ج 7 ص 3112.

[5] ميزان الحكمه ج 7 ص 3097 / ح 10554.

[6] ميزان الحكمه ج 7 ص 3097 / ح 10555.

[7] ميزان الحكمه ص 3105 / ح 10588.

[8] ميزان الحكمه ص 3105 / ح 10590.


بازگشت