تفكيك زبان هاي علم و دين


اگر علوم تجربي درباره موضوع خاصي مطلبي بيان كند و متون ديني هم درباره همان موضوع و از همان جهت خاص و با همان زبان خاص، مطلب معارض ديگري بيان كند، به طوري كه نتوان به حسب ظاهر بين اين دو جمع نمود، آنگاه است كه تعارض ميان علم و دين نسبت به آن موضوع خاص محقق شده است، بنابراين براي تحقق تعارض، علاوه بر وحدت قلمرو، وحدت زبان نيز ضروري مي باشد، حال آنكه زبان علم و زبان دين با يكديگر تفاوت هايي دارند زيرا:

الف- دين و متون ديني به اموري مي پردازند كه به رستگاري و سعادت ابدي انسان مربوط مي باشد ولي علم به اموري مي پردازد كه خوشبختي دنيا بيشتر در آن سهم دارد.

ب- دين از طريق ابزارهاي عادي كسب مادي قابل تحصيل نيست، ولي علم تجربي سعي مي كند تا به تفسير پديدارهاي تجربي، پيش بيني حوادث تجربي و كمك به تصرف هر چه بيشتر بشر در طبيعت، از طريق ساختن ابزارها و تكنولوژي نايل آيد.

بنابراين دانشمندان علوم تجربي با متكلمان و دانشمندان ديني هيچ رقابت و تنازعي ندارند؛ زيرا در اكثر موارد حوزه دخالت دين و علم جدا و مستقل مي باشد و فقط در موارد اندكي و با طور (تبعي) كتب آسماني به مطالب علمي پرداخته اند و در اين مورد هم هدف بيان اتكاي مطلق انسان به قدرت و علم خدا و جلوه نمايي او از اوصاف الهي و جنبه هدايتي انسان و در پاره اي موارد هم زبان سمبليك و استعاري و كنايه اي است كه خداوند بر سبيل مجاز سخن گفته است كه اگر ما آن را بر معناي حقيقي و ظاهري حمل كنيم، موجب تعارض بين علم و دين خواهد شد. ولي اگر براي هر يك از علم و دين حوزه زباني جدايي را در نظر بگيريم، اين مشكل پيش نخواهد آمد.


بازگشت