نمونه هايي از تعارض علم و دين در جوامع غير اسلامي


1- تعارض علم و دين در كيهان شناسي

در تصوير قرون وسطايي جهان كه آميزه اي از كيهان شناسي ارسطويي و الهيات مسيحي بود، زمين مركز ثابت عالم بود و همه افلاك و سيارات بر گرد آن مي چرخيدند. كائنات و كرات چون بي فساد انگاشته مي شدند، سزاوارشان بود كه فقط از كاملترين شكل ها و مسيرها كه دايره است، پيروي كنند. زمين مركز ثابت عالم بود و انسان خليفه خدا در روي زمين كه مقام و موقعيت او چنين با هم هماهنگ شده بود. اين تصور قرون وسطايي جهان بود كه عالم جديد با آن به معارضه و چالش برخاست. در اخترشناسي جديد، زمين، فلك مركزي ثابت شمرده نمي شد، بلكه سياره اي سرگردان در دل آسمان بود. در اين نظام جديد، خورشيد مركز منظومه شناسي بود نه زمين، و كشف اقمار



[ صفحه 249]



مشتري هم ثابت كرد كه زمين مركز همه حركات نيست. (گاليله در سال 1610 م) با استفاده از تلسكوپ جديد، كوه هاي ماه را مشاهده كرد و به وضوح نشان داد كه يك ماه يك شييء طبيعي نامنتظم است، نه يك فلك آسماني كامل. [1] .

با توجه به اين نظام جديد كيهان شناسي كه مؤيد به شواهد تجربي بود و از سادگي بيشتر نيز برخوردار بود، علاوه بر كيهان شناسي ارسطويي (هيأت بطلميوسي) پاره اي از ظواهر و نصوص كتاب مقدس كه تا آن روز بر اين اساس تفسير مي شد، زير سؤال رفت و موقعيت انسان به مخاطره افتاد و اعتبار و منزلت وي در معرض شكي جدي قرار گرفت و از همه مهمتر اينكه بعضي از ظواهر كتاب مقدس كه نظريه زمين مركزي را معرفي مي كرد، با ترديد جدي مواجه شد.

2- تعارض علم و دين در فيزيك جديد

پس از كشف قوانين نيوتن و دسترسي بشر به فيزيك مكانيك و در ادامه آن موفقيت روزافزون و معجزه آساي اين فيزيك جديد در تبيين و تفسير دقيق و ساده تري از پديده هاي تجربي و اعطاي قدرت كنترل و تصرف بيشتر به بشر، برخي گمان نمودند اين قوانين قابليت دارد تا بر تمام اجزاي عالم از كوچكترين ذره تا دورترين و بزرگترين سيارات، اطلاق گردد؛ و جهان را مانند يك ماشين بزرگي فرض كردند كه جز تبعيت از قوانين ثابت قطعي از چيز ديگري پيروي نمي كند. در اين طرز تفكر، جهان به منزله ساعتي بزرگ و پيچيده شمرده مي شد كه سازنده آن، در زمان خاصي بدان پرداخته و به قول پاسكال: «با استارتي آن را به حركت در آورده است.»

اين ساعت بعدا به طور خودكار و بر اساس قوانين مكانيك به كار خودش، ادامه مي دهد، مگر اينكه اختلال يا رخنه اي در كار او پيش آيد كه در اين هنگام ساعت ساز بزرگ «لاهوتي» با دخالت هاي به موقع خودش اين رخنه ها را پوشانده تا ساعت جهان دوباره به كار خود ادامه دهد. [2] .

تعارضي كه در اينجا وجود داشت اين بود كه خداي فيزيك مكانيك يا «ساعت ساز بزرگ لاهوتي» پس از آفريدن اين ساعت بزرگ، كاري نداشت و فقط در موارد خاصي كه قوانين علمي از تفسير نقطه كوري عاجز بود، كار رخنه پوشي را بر عهده داشت و با هر پيشرفت علمي و بسته شدن هر رخنه اي، يك قدم عقب نشيني مي كرد؛ در حالي كه خداي كتاب مقدس، پدر انسانواري بود كه لحظه به لحظه



[ صفحه 250]



در كار خلق مدام، هدايت، رزق دهي و تدبير فعالانه و مستقيم نظام آفرينش بود.

علاوه بر موارد ياد شده، در زمينه هاي ديگري مانند زيست شناسي جديد، زمين شناسي جديد و ديگر موارد علوم كه تعدادشان هم بسيار است نيز تعارض بين داده هاي علم جديد و ظواهر كتاب مقدس پديد آمده است. [3] .

مجموعه علل و عواملي كه ذكر شد در موضوعات مختلف در مغرب زمين و در دنياي مسيحيت دست به دست هم داد تا بحث تعارض علم و دين جدي گرفته شود و عده اي در اين جهت سير كنند كه اساسا دين و انديشه هاي ديني و محتواي كتاب مقدس و شريعت را، دشمن علم بدانند و در طول تاريخ، آن را مانع تكامل و پيشرفت در علوم قلمداد كنند؛ ليكن خوشبختانه در جهان اسلام به دليل محتواي بلند و عقلاني و علمي قرآن كريم و تأكيد زايد الوصف آن بر مطالعه ي طبيعت و ارج نهادن به نتايج اين مطالعات از يك سو و توجه دانشمندان مسلمان به محدوديت ها و كاستي هاي روش علوم تجربي از سوي ديگر؛ و مهم تر از همه پيشتاز بودن علماي دين در عرصه علوم تجربي مانند دانشمنداني چون: «ابن سينا، خوارزمي، ابن هيثم و...» هيچ گاه درگيري و نزاع خاصي ميان اصحاب علم و ارباب دين به وجود نيامده و هيچ دانشمندي به خاطر بيان نظريات عملي اش مورد محاكمه و تعقيب و آزار و شكنجه قرار نگرفته است و در هيچ نقطه اي از تمدن با شكوه اسلامي در دوران شكوفايي علوم تجربي (در قرون چهارم و پنجم) چنين حوادث نگران كننده اي رخ نداده است.


پاورقي

[1] همان، ص 120.

[2] همان، ص 21.

[3] جزوه ي علم و دين، صص 40 و 41.


بازگشت